پیام فارس - شرق / «ناگزیر باید باور کرد» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم احمد غلامی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
رابطه ایران و روسیه مصداق بارز این عبارت کلیشهای لرد پالمرستون انگلیسی است که «در سیاست دوست ابدی و دشمن دائمی وجود ندارد. این منافع کشورهاست که دائمی است». حتی در این دوستیها و دشمنیهاست که منافع کشورهای دیگر هم به فراخور دوری و نزدیکیشان به یکی از کشورها تأمین میشود. در این میان روسیه بیش از هر کشور دیگری از غربستیزی ایران سود میبرد.
این وضعیت به روسیه فرصتی استثنایی میدهد تا با همسایه قدرتمندش متحد شده و در مواجهه با مخالفان و رقیبان جدی روسیه در منطقه دست بالا را پیدا کند، درصورتیکه تاریخ مملو از مواجهه ناعادلانه ارتش ایران با نظامیان شوروی یا روسیه بوده است. روسیه دشمن نزدیک ما و آمریکا دشمن دور ماست و از همینرو است که هیچ مخاصمه جدیای بین ایران و آمریکا رخ نداده و شاید اراده و زمینهای هم برای این کار وجود نداشته است. اما صفحات تاریخ درباره روسیه خلاف این وضعیت را نشان میدهد.
بازار ![]()
قصد ندارم از آمریکا، خاصه آمریکای دوره ترامپ دفاع کنم که نهتنها جلوه تام و تمام خشونت سرمایهداری است بلکه رئیسجمهور آن با اسلاف خود فاصله بعیدی دارد. کمتر پیش آمده در یک دوره تاریخی، سه رهبر مهمترین کشورهای جهان اینگونه مایه سرافکندگی باشند: پوتین، نتانیاهو و ترامپ. رابطه ترامپ و نتانیاهو همچون رابطه ایوان (ترامپ) و اسمردیاکف (نتانیاهو) در «برادران کارامازوف» است. اسمردیاکف که فرزند ناخواسته پدر (فیودور پاولویچ) است آرزو دارد همچون ایوان باشد: مقتدر و نظارهگر. اما او پیشکاری حقیر و شیطانصفت است. پدرش را میکُشد و در پاسخ ایوان که میپرسد چرا دست به این کار زده، میگوید رؤیای او را برآورده کرده است، چراکه ایوان همواره آرزوی مرگ پدر را داشته است. اما پوتین تفاوتی اساسی با این دو چهره دارد.
او میداند در کجا ایستاده است و چه میخواهد و در چه زمانی باید پیشروی کند و چه زمانی عقب بنشیند. پوتین شخصیت پیچیدهای دارد و از قربانیکردن حامیانش هیچ اِبایی ندارد. او در تاریخ روسیه یگانه نیست، اما شناخت و پیشبینی اعمالش سخت دشوار است. با نگاهی به تاریخ پشت سر ترامپ و نتانیاهو و پوتین، تا حدودی میتوان به عمق ماجرا پی برد. در طول تاریخِ آمریکا چهرهای همچون استالین پیدا نخواهید کرد. نتانیاهو با همه جنایتهایش هنوز یگانه نیست، قبل از او چهرههایی با همین میزان خشونت دست به کار جنایت بودهاند و هماکنون نیز در کابینهاش جنایتکارتر از خودش وجود دارد. اما بهندرت میتوان در کشور دیگری، ترکیبی از تروتسکی، لنین و استالین پیدا کرد. لنین برای فهم ایده تاریخ هگل سالها در آلمان تحقیق و مطالعه کرد. اگر پوتین ذرهای از این شخصیتهای تاریخی کشورش را به ارث برده باشد، او را باید جدی گرفت و در معامله با او بسیار محتاط بود.
خاصه اینکه در طول تاریخ ایران از زمان آقامحمد خان دشمن استراتژیک ایران، روسیه بوده است و نه آمریکا. در جریان کودتای 28 مرداد که لکه ننگی برای آمریکا است، او تعیینکننده نبوده بلکه بیش از هر چیز کارگزار انگلیس و جایزهبگیر بوده است؛ اما در همین ایام است که شوروی نقشی تعیینکننده دارد و سختترین نقش در سیاست غایببودن بهوقتِ حضور است.
شوروی هم مصدق را قربانی کرد و هم حزب توده را. آقامحمد خان بنیانگذار مقتدر دودمان قاجار که دوران سلطنتش موجب یکپارچگی ایران همچون دولت صفویه شد، بهخوبی میدانست نباید به روسها اعتماد کرد و بیدلیل و بیمحاسبه با آنها وارد میدان جنگ شد و در زمان صلح به آنها پیوست، نکتهای که فتحعلیشاه و عباسمیرزا درنیافتند. یکی از نزدیکان عباسمیرزا که بانی جنگ دوم ایران و روس شد، کسی نبود جز پسر هدایتاللهخان فومنی که همچون پدرش متحد روس بود. مازیار بهروز در کتاب «ایران در جنگ» درباره ضعف نظامی-امنیتی دوره قاجار چنین آورده است: «با توجه به عادات و ویژگیهای فرهنگی، عشایری و ایلی، فقدان رازداری در اداره دولت و حکومت و امور نظامی ضعفی عمده بود... حرفزدن بیمحابا در مورد امور سیاسی، دیپلماتیک و خطمشی نظامی باعث میشد جاسوسان و خبرچینان اطلاعات مهم را به دشمن لو دهند. نبود آگاهی مؤثر در امور امنیتی، بهویژه در زمان سلطنت آقامحمد شاه و همچنین در کارزارهای نظامی عباسمیرزا علیه روسها، به دفعات منجر به فاجعه شد».
نگاهی گذرا به تاریخ دوره قاجار حتی در اوج اقتدار این حکومت، به عیان نشان میدهد که چه کشوری بیش از همه از خصومت ایران با دنیای غرب سود خواهد برد و این هم از عجایب تاریخ است که یکی از متحدان کنونی ایران، دشمن دیرینه آن، روسیه است که ناگزیر باید باورش کرد.