آبناتچوبی روی میز است، مروارید غلتان را ندهید
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام فارس - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
همزمان با اینکه برخی در داخل ایران به دنبال این هستند که در مورد نتایج مذاکرات رؤیا فروشی کرده و در این راستا حتی پرداخت حق عضویت 5 میلیون یورویی و بازگشت ایران به فائو را نیز پالس مثبت نامگذاری میکنند. روز یکشنبه، چهارم خرداد 1404، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده گفت: «بسیار مهم است که گفتوگوهای بسیار خوبی با ایران داشتیم. باید ببینیم چه پیش میآید، اما فکر میکنم ممکن است خبرهای خوبی در زمینه ایران داشته باشیم؛ درست مانند آنچه با حماس درباره غزه رخ داده است.» او در نیوجرسی به خبرنگاران گفت: «ما میخواهیم ببینیم آیا میتوانیم آن وضعیت را و همچنین مسئله اسرائیل را متوقف کنیم. با آنها در حال گفتوگو بودهایم و تلاش داریم هرچه سریعتر کل این وضعیت را متوقف کنیم.» ترامپ مدعی شد: «در ارتباط با موضوع هستهای، گفتوگوهای بسیار بسیار خوبی با ایران داشتهایم. نمیدانم در روزهای آینده باید خبر خوبی بدهم یا بد، اما احساس میکنم ممکن است خبر خوبی برایتان داشته باشم.» او ادامه داد: «نمیتوانم بگویم فردا چه اتفاقی خواهد افتاد، اما میتوانم بگویم گفتوگوها با ایران بسیار خوب پیش رفتهاند.» ترامپ در ادامه تهدیدات نظامی خود علیه ایران را تکرار کرد و گفت ترجیح میدهد گفتوگوها به نتیجه برسد؛ چراکه دوست ندارد انسانها کشته شوند. ترامپ ادعا کرد: «واقعاً دلم میخواهد چنین اتفاقی رخ دهد، چون دوست ندارم بمبی بیفتد و انسانهای زیادی کشته شوند. واقعاً دلم نمیخواهد چنین اتفاقی رخ دهد.» این اظهارات که در آن ترامپ برخلاف موضع طرف ایرانی سعی داشته مذاکرات را در چهارچوب پیوند بین هستهای و منطقهای روایت کند در تضاد با واقعیات میدانی و همچنین با اقدامات و مواضع پیشین او و تیم مذاکرهکنندهاش قرار دارد. در اولین گامی که کاملاً بر خلاف ادعایهای روز گذشته ترامپ برداشته شده است شبکه 14 اسرائیل به نقل از منبعی آگاه عنوان کرد که این رژیم پیشنهاد آزاد کردن 10 اسیر صهیونیست در ازای آتشبس موقت 70 روزه همراه با ضمانت آمریکا برای پایان دادن به جنگ را رد کرده است تا به این ترتیب روایت خوشبینانه او در مورد پایان جنگ غزه خیلی زود باطل شود. از سوی دیگر در مورد ایران نیز علاوهبر تحریمهایی که طرف آمریکایی حین مذاکرات علیه ایران وضع کرده است. مذاکرهکنندگان آمریکایی مواضع متناقضی در مورد حق ایران برای غنیسازی اورانیوم اتخاذ کردهاند که همگی نشان میدهد فضای مذاکرات آنگونه که ترامپ مدعی است و برخی نیز در داخل در مورد آن غلو میکنند، مثبت ارزیابی نمیشود و همچنان حرکت توأم با احتیاط و به دور از خوشبینی اصل اساسی مذاکرات است. به ویژه که ترامپ در همین جملات ضمن ابراز خوشبینی در مورد مذاکرات بازهم زبان تهدید را کنار نگذاشته و با گفتن جمله «دوست ندارم انسانها کشته شوند.» تلویحاً ایران را تهدید کرده است. در چنین شرایطی ارائه یک متن مکتوب برای توافق و پرهیز از مواضع متناقض میتواند به ایجاد فضایی برای مذاکرات سازنده کمک کند چیزی که تاکنون آمریکا از آن اجتناب ورزیده است.
آمریکا به دنبال بازنمایی برجام منطقهای
تناقض در مواضع طرف آمریکایی نشاندهنده یک استراتژی دوگانه است. از یک سو، آمریکا با ارائه پیشنهادهایی برای مذاکره سعی در جلب توجه ایران و افکار عمومی بینالمللی دارد، و از سوی دیگر با اعمال فشارهای اقتصادی و نظامی، سعی در تضعیف موقعیت ایران در مذاکرات دارد. تغییر مواضع مذاکرهکننده ارشد آمریکایی و تحریف سخنان او توسط وزیر امور خارجه نشاندهنده فقدان هماهنگی در تیم مذاکرهکننده است. زمانی که مذاکرهکنندگان مواضع متناقضی اتخاذ میکنند، امکان دستیابی به یک توافق پایدار کاهش مییابد. اظهارات ترامپ و اقدامات تیم او نشاندهنده اهداف پنهانی در مذاکرات است. به نظر میرسد آمریکا به دنبال توافقی است که نه تنها برنامه هستهای ایران را محدود کند، بلکه نفوذ منطقهای ایران را نیز کاهش دهد. حتی اگر در میز مذاکره چنین موضوعی طرح نشود در فضای رسانهای این موضوع کاملاً مشهود است. طرح موضوع اخبار مثبت در مورد پرونده ایران و غزه به طور هم زمان از زبان ترامپ در یکشنبه شب گذشته نشاندهنده این است که طرف آمریکایی به دنبال القای این فهم به افکار عمومی است که رئیسجمهور آمریکا توانسته توافقی جامعتر از برجام با ایران امضا کند تا به این ترتیب خروج یکجانبه آمریکا از توافق برجام ناموجه جلوه نکند.
باز هم ولع آبنبات چوبی
یکی از مهمترین چالشهایی که فضای سیاسی و رسانهای کشور در فرایند مذاکرات با آن مواجه است، نوع مواجهه خوشبینانه و گاه غیرمستند برخی از جریانهای داخلی با اظهارات طرف آمریکایی است. در شرایطی که مقامات ایالات متحده، از جمله شخص رئیسجمهور آمریکا، مواضعی متناقض و گاه خصمانه اتخاذ میکنند، برخی در داخل با استناد به بخشی از جملات کلی و غیرالزامآور آنها، سعی در تفسیر آن به عنوان «پالس مثبت» دارند. این نوع روایتسازی خوشبینانه، بدون در نظر گرفتن مجموعه واقعیات میدانی و سابقه بدعهدیهای مکرر طرف مقابل، باعث میشود تحلیل و ارزیابی دقیق و واقعگرایانه از فضای مذاکرات به حاشیه رانده شود. این مسئله نهتنها در حوزه سیاسی، بلکه در سطح اقتصاد ملی نیز تبعات سنگینی دارد. وقتی اظهارات نامتوازن و بعضاً مبهم از سوی مقامات آمریکایی در داخل به عنوان گشایش قریبالوقوع یا «نشانهای از توافق» تفسیر میشود، فضای افکار عمومی دچار نوعی انتظار خوشبینانه اما غیرواقعی میشود. این وضعیت، بهویژه در بازارهای اقتصادی، با شکلگیری نوسانات شدید و مخرب همراه است. بسیاری از سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی، با تصور نزدیکی توافق، از تصمیمگیریهای بلندمدت و پایدار خودداری کرده و در فضای بلاتکلیف، ترجیح میدهند صبر پیشه کنند. این تعلیق در تصمیمگیریها، آسیب مستقیم به تولید، اشتغال و رشد اقتصادی وارد میکند. تازهترین نمونه از این خوشبینیهای بدون پشتوانه، بازگشت ایران به شورای مرکزی سازمان فائو پس از 15 سال تعلیق است. پرداخت بدهی 5.5 میلیون یورویی ایران به این سازمان بینالمللی، به شکلی نادرست از سوی برخی افراد و رسانهها به عنوان نشانهای از «گرم شدن روابط با غرب» یا «نشانهای از آمادگی دو طرف برای توافق» تلقی شده است. این در حالی است که در خصوص سازمانی مانند فائو، موضوع صرفاً به پرداخت یک بدهی 5.5 میلیون یورویی از سوی ایران بازمیگردد و بازگشت به این سازمان نیز در سطحی نیست که بتوان ادعا کرد چون به ایران اجازه بازگشت داده شده و ایران نیز مبلغ مذکور را پرداخت کرده است. بنابراین میان دو طرف «پالس مثبت» رد و بدل شده است. این برداشت در نهایت چیزی فراتر از نوعی خوشبینی اغراقآمیز نبوده و از نظر ماهیت، ارزش و اثرگذاری، در حد یک امتیاز نمادین یا به تعبیر کنایهآمیز در حد یک «آبنبات چوبی» قابل ارزیابی است. کنایهای را که پیش از این علی لاریجانی درباره مذاکرات سعدآباد به کار برده بود اما به نظر میرسد همچنان کارایی دارد. تفسیر این اقدام ساده مالی به عنوان «پالس مثبت» نهتنها اشتباه تحلیلی محسوب میشود، بلکه در میدان عمل نیز به ضرر تیم مذاکرهکننده ایرانی تمام خواهد شد. چراکه طرف مقابل این قبیل واکنشها را نشانهای از نیاز طرف ایرانی برای رسیدن به توافق تلقی میکند. هرگونه روایتسازی بدون استدلال، تنها باعث میشود طرف آمریکایی با دست پرتری در میز مذاکره ظاهر شود و در مقابل، فضای داخلی کشور دچار بیثباتی و نوسان شود.
استراتژی فشار حداکثری و مذاکره
دونالد ترامپ از زمان آغاز اولین دوره ریاستجمهوری خود در سال 2017، سیاست «فشار حداکثری» را علیه ایران دنبال کرده است. این سیاست شامل خروج از برجام، بازگرداندن تحریمهای اقتصادی و اعمال تحریمهای ثانویه علیه کشورهایی بود که با ایران تجارت میکردند. هدف اصلی این استراتژی، وادار کردن ایران به بازگشت به میز مذاکره برای دستیابی به توافقی جدید بود که به گفته مقامات آمریکایی، باید شامل محدودیتهای شدیدتر بر برنامه هستهای ایران، برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای این کشور باشد. در آغاز دور دوم ریاستجمهوری خود، ترامپ با امضای یک یادداشت اجرایی صراحتاً به بحث مهار فروش نفت ایران به چین و استفاده از مکانیسم ماشه با همکاری متحدان اروپایی اشاره کرد و سپس با نگارش نامهای به مقامات ایرانی سعی کرد چهرهای باز و انعطافپذیر از خود نشان دهد. این نامه، به گفته سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، ترکیبی از تهدید و پیشنهاد برای مذاکره بود. هدف این نامه ایجاد فضایی بود که ایران را به پای میز مذاکره بکشاند، در حالی که فشارهای اقتصادی و سیاسی همچنان حفظ میشد. در همین راستا ترامپ در مراسم روز ملی دعا در کاخسفید اعلام کرد که تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال کرده است و هر کشوری که از ایران نفت یا محصولات پتروشیمی خریداری کند، مشمول تحریمهای ثانویه خواهد شد. این اظهارات در شبکه اجتماعی تروث سوشال نیز تکرار شد، جایی که او صراحتاً خواستار توقف فوری خرید نفت ایران شد. این رویکرد دوگانه نشاندهنده استراتژی آمریکا برای حفظ فشار و همزمان ارائه پیشنهادهایی برای گفتوگو است.
به پیشنهاد دروغگو اعتباری نیست
استیو ویتکاف، مذاکرهکننده ارشد آمریکایی، در اولین دور مذاکرات اظهار داشت که ایران نیازی به غنیسازی بیش از 3.6 درصد ندارد. این اظهارنظر در ابتدا به نظر میرسید که حق ایران برای غنیسازی مطابق با مفاد برجام را به رسمیت میشناسد. با این حال، این موضع به سرعت توسط مارک روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا تحریف شد. روبیو اعلام کرد که منظور ویتکاف این بوده که ایران باید مواد غنیشده مورد نیاز خود را وارد کند، نه اینکه خودش آن را تولید کند. این تغییر موضع نشاندهنده تلاش آمریکا برای تشدید خواستههای خود در مذاکرات است.
علاوه بر این، خود ویتکاف پس از تهدیدات ترامپ مبنی بر انهدام تأسیسات هستهای ایران، موضع خود را تغییر داد و اعلام کرد که حتی غنیسازی یک درصد نیز برای ایران قابل قبول نیست. این چرخش سریع در مواضع از سویی نشاندهنده فقدان هماهنگی در تیم مذاکرهکننده بود و از سوی دیگر این فضا را برای طرف آمریکایی فراهم آورد تا با اظهارات ضد نقیض جای هیچگونه قطعیتی در مورد امتیازاتی که میخواهد به ایران بدهد باقی نگذارد. در همین چهارچوب نیز طرف آمریکایی تاکنون هیچگونه پیشنهادی را به صورت مکتوب ارائه نکرده و صرفاً به اظهارنظرهای شفاهی اکتفا کرده است. درست مثل مذاکراتی که در اواخر دولت دهم به صورت پنهانی در عمان برگزار میشد و طرف آمریکایی بدون هیچ متن مکتوبی صرفاً در یک اظهارنظر شفاهی به سلطان عمان اعلام کرد که آمریکا حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسد و در ادامه نیز این ادعایش را زیر پا گذاشت تا ایران بار دیگر برای گرفتن همین حق در دولت روحانی وارد مذاکرات با آمریکا شود. آمریکا در حالی حاضر به ارائه پیشنهاد مکتوب نیست که حتی به یک توافق مکتوب به نام برجام نیز پایبند نبوده است، بنابراین طبیعتاً ایران نباید صرفاً بر مبنای وعدههای شفاهی به نتایج مذاکرات امیدوار شود.
بازار ![]()
-
سه شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۹:۱۴:۵۰
-
۷ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/959768/