پیام فارس - کیهان / «یک «الگوی آشوب» از لیبی و سوریه تا سودان و ونزوئلا» عنوان یادداشت روز در روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
سه کشور لیبی، سوریه و سودان طی سالهای گذشته، درگیر تحولات مشابهی بودهاند که، «عبرتآموز» است. هر سه کشور پس از تحمل تحریمها و فشارهای اقتصادی و غیر اقتصادیِ سنگین، وارد چرخهای از ناآرامیهای داخلی، جنگ و خونریزی و در نهایت فروپاشی شدهاند و در هر سه، نقش قدرتهای خارجی ملموس است. سوریه عملا تجزیه شده و قدرت به یک تروریست نشاندار تفویض شده است. در لیبی هر کس در گوشهای از کشور، عَلَم قدرت بلند کرده وکشور فاقد یک دولت مرکزی قدرتمند است و سودان نیز که یک بار در ژوئیه 2011 از سوی قدرتها دوتکه شده بود، دوباره وارد چرخه جنگ داخلی و خونریزی شده است. وضعیتی که این سه کشور در آنند، «وضعیت مطلوب غرب» و «قدرتهای خارجی» است. در این باره گفتنیهایی هست:
1- در لیبی، دیکتاتوری روی کار بود که از قضا، روابط بسیار خوبی نیز با غربیها داشت. دمِ دستترین سند برای این ادعا، وضعیت نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور پیشین فرانسه است که به جرم دریافت 50 میلیون دلار رشوه از «معمر قذافی»، در زندان به سر میبرد. سارکوزی بخش قابل توجهی از این رشوه را برای پیروزی در انتخابات خرج کرده و به قذافی قول داده بود، در مجامع بینالمللی از او دفاع کند. اما همین فرانسه و همین نیکلا سارکوزی در جریان ناآرامیهای لیبی در سال 2011 در سرنگونی و حتی قتل او، نقش داشتند! کافی است به موضعگیریهای مقامات غربی در جریان ناآرامیهایی که به سقوط قذافی منجر شد رجوع کرده، وعدههایی را که به مردم و معترضان این کشور داده میشد مرور کنید! وضعیت «قدرت» در لیبی پس از سقوط معمر قذافی در سال 2011، به شدت آشفته و مبتنی بر درگیریهای داخلی بین گروههای متعدد رقیب است. لیبی در عمل به چندپارگی قدرت مبتلا شده است و در حال حاضر در این کشور نفتخیز، هیچ دولت مرکزی واحدی که کنترل کامل بر تمام خاک را داشته باشد، وجود ندارد. قدرت در این کشور آفریقایی بین دو نهاد اصلی تقسیم شده است. یک: «دولت موقت ملی» به رهبری «عبدالحمید الدبیبه»، که طرابلس را در اختیار دارد و از سوی سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است. دو: دولت رقیب متشکل از مجلس نمایندگان و ارتش ملی لیبی که در شرق این کشور حکومت میکند. «عقیله صالح» و «ژنرال خلیفه حفتر» به ترتیب رهبر سیاسی و فرمانده ارتش در این قسمت از لیبی هستند. گروههای شبهنظامی محلی و قبیلهای نیز هستند که در شهرها و مناطق مختلف این کشور، کنترل واقعی را در دست دارند و وفاداریشان به نهادهای فوق، متغیر و وابسته به منافع شخصی است! نفت این کشور نیز در اختیار ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، آلمان و اتریش قرار دارد و...لیبیِ امروز، ایدهآلترین وضعیت ممکن را برای غرب دارد: پر از نفت اما، ضعیف، چندپاره شده و ناآرام تا مبادا برای غرب و متحدان منطقهای آن «شاخ» شود!
2- سوریه نیز با رفتن «بشار اسد»، وارد چرخهای از هرج و مرج، جنگ داخلی و تجزیه شده است. یک تروریست که تا همین چند سال پیش سر میبُرید و در لیست تروریستهای تحت تعقیب آمریکا با جایزه ده میلیون دلاری قرار داشت، از سوی همین آمریکا و غرب در این کشور تربیت و به قدرت رسیده است. رژیم صهیونیستی بخش وسیعی از جنوب غربی این کشور را اشغال کرده و نتانیاهو نیز گفته است، قصد ندارند از این کشور خارج شوند. برای درک بهتر شرایط حاکم بر سوریه، بد نیست بدانید، وقتی ابومحمد جولانی، سرکرده تروریستهای حاکم شده به سوریه به ریاض رفته بود، نظامیان صهیونیست مشغول اعدام گروهی از شهروندان سوری بودند! و جولانی کوچکترین اعتراض که نه، کوچکترین اشارهای نیز به این امر نکرد! جولانی حتی وقتی صهیونیستها به کاخ ریاست جمهوری در دمشق حمله کردند، دم بر نیاورد! چه کسی بهتر از چنین موجودی برای غرب و رژیم صهیونیستی!؟
رژیم جولانی خود نیز در حال کشتار هدفمند مسیحیان و علویهاست. همین دیروز سازمان ملل اعلام کرد، 400 هزار نفر از شهروندان سوری از زمان به قدرت رسیدن جولانی آواره شدهاند. در یک جمعبندی میتوان گفت، رژیم صهیونیستی پس از نابودی زیرساختهای نظامی سوریه پس از بشار اسد، آزادانه در این کشور تردد میکند، در آن پایگاه نظامی و ایست و بازرسی میسازد، آمریکا و برخی دیگر از کشورها نفت آن را میبرند، سوریه عملا تجزیه و به چند تکه تقسیم شده است چون یک دولت قدرتمند و مرکزی واقعی در آن وجود ندارد و این، همان شرایطی است که غرب، مرتجعین عرب و صهیونیستها بارها در توصیف آن از واژه «وضعیت ایدهآل» استفاده کردهاند. چند روز پیش «دیوید پترائوس»، فرمانده پیشین سنتکام در «نشنال اینترست» نوشت، باید به چنین فردی کمک کرد چون موفقیت جولانی به نفع آمریکاست! دوباره رجوع شود به شعارها و وعدههای این طیف برای مردم در روزها و هفتههای منتهی به سقوط دمشق!
بازار ![]()
3- به نظر میرسد سودان نیز در حال تجربه مشابهی است؛ با این تفاوت که در 9 ژوئیه 2011 این کشور آفریقایی و غنی از نفت، الماس، مس، سنگ آهن، اورانیوم، آب و....یک بار تجزیه و به دو کشور «سودان» و «سودان جنوبی» تقسیم شد. جالب است بیشتر منابع غنی این کشور در سودان جنوبی است و این میتواند پرده از راز تجزیه این کشور بردارد. به عبارتی سودان جنوبی که مملو از ثروتهای طبیعی است، پیش از این جدا شده است و سودان که امروز درگیر یک کشتار وحشیانه و کم سابقه است نیز، مملو از معادن ارزشمندِ کشف نشده است! طبق تصاویر و گزارشهایی که این روزها از سودان منتشر میشود، این کشور با مداخلات کشورهایی مثل انگلیس، امارات، قطر و...در حال تجربه روزهای بسیار خونینی است. آن طور که «دیلی میل» اعلام کرده، چیزی بالغ بر 2000 نفر در جریان درگیریهای داخلی سودان فقط طی 2 روز «سلاخی» (Butchered) شدهاند! در سودان دو گروه قدرت را در اختیار دارند و مدتهاست جنگ بین نیروهای مسلح سودان(SAF) به رهبری «ژنرال عبدالفتاح برهان» و نیروهای پشتیبان سریع به رهبری «محمد حمدان داگلو»(معروف به حمیدتی) جریان دارد. کشتارهای اخیر نیز از سوی نیروهای تحت امر ژنرال حمیدتی که مورد حمایت انگلیس و امارات است، صورت میگیرد. در حجم و عمق جنایاتی که در سودان انجام شده همین بس که، حتی در جنگ غزه با آن همه جنایت فجیع، هیچگاه در دو روز، 2000 نفر قتلعام نشدند! دقیقا همان کشورهایی که سوریه و لیبی را به این روز انداختهاند، در تحولات سودان نیز بازیگری میکنند. آنچه تحولات سودان را کمی خاص میکند، تحولاتی است که در نهایت، به شرایط امروز این کشور منتهی شده است. یکی از افرادی که در این تحولات نقشآفرینی کرده زنی است با نام «آلاء صلاح». زنی در جریان ناآرامیهای سال 2019 که به سرنگونی عمرالبشیر رهبر وقت سودان منجر شد و به سرعت از سوی جریانهای غربگرا و غرب به نماد «مبارزه» و «آزادیخواهی» تبدیل و به چهره محبوب برخی جریانهای غربگرا در کشور ما نیز تبدیل شد. گفته میشود او اکنون با هزینه شخصی هیلاری کلینتون در لندن مشغول تحصیل و...است! به عبارتی، غرب وقتی با استفاده ابزاری از «زن» مشغول چیدن شرایط منتهی به این روزهای سودان بود، برای سودانیها از آزادیخواهی، عدالت، و دموکراسی میگفت. برای همین 2000 سودانی که به نوشته دیلی میل، وحشیانه در تنها دو روز سلاخی شدند!
4- در ونزوئلا نیز خبرهایی هست. آمریکاییها میگویند قصد دارند به این کشور سرشار از نفت حمله کنند! چرا که از ونزوئلا به سمت آمریکا، مواد مخدر سرازیر میشود. اما وقتی ناوهای غولپیکر و هواپیما و هزاران موشک و پهپاد راهی دریای کارائیب و سواحل ونزوئلا میشود، حتی خود آمریکاییها به این نتیجه میرسند که، این حجم از لشکرکشی، نمیتواند برای مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر باشد. اینجا نیز غربیها، همزمان از یک زن استفاده میکنند. «ماریا کورینا ماچادو»، زن گمنامی است که بزرگترین افتخارش، مخالفت با مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا است. با استفاده از جایزه صلح! نوبل و رسانه، فورا از او یک چهره موجه ساخته میشود-همانطور که تلاش شد از جولانی یک چهره موجه فُکُل کراواتی ساخته شود- ماچادو اما بر خلاف ماهیت جایزهای که گرفته، صلحطلب نیست. او جایزه صلحش را به ترامپ تقدیم میکند و صراحتا میگوید، اگر آمریکا به او در سرنگونی مادورو کمک کند، چاههای نفت ونزوئلا را به روی آمریکاییها باز میکند. شعارها علیه مادورو نیز شبیه همان شعارهایی است که علیه بشار اسد، قذافی و عمرالبشیر ساخته و به خورد مردم داده میشد. دقیقا همین سناریو را میخواهند در لبنان پیاده کنند منتهی، با کمی تغییر در شعارها. رژیم صهیونیستی چند روز پس از تیرباران شهروندان سوری در خاک سوریه، یک شهروند لبنانی را که کارگر ساده شهرداری بود، شبانه در خاک لبنان تیرباران کردند!
5- نگاهی به تجربه لیبی، سوریه و این روزها سودان به وضوح از یک «الگوی ثابت» حکایت میکند: ایجاد ناآرامی با شعارهای دموکراسی و آزادیخواهی، جنگ داخلی، فروپاشی سیاسی و در نهایت، چندپارگی کشور. نتیجه نهائی نیز، ظهور دولتهای ضعیف، فاقد حاکمیت واحد و غرق در منازعات داخلی است که منابعشان به آسانی در اختیار بیگانگان قرار میگیرد. این سناریو، که اکنون نشانههایی از آن در ونزوئلا و لبنان نیز دیده میشود، «وضعیت ایدهآل» غرب برای تسلط بر کشورهای ثروتمند اما غیر وابسته است. علاوه بر منابع غنی و ثروت، مطالعه «دکترین بنگوریون» نیز در تبیین پشت پرده این تحولات، کمککننده خواهد بود.