شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴
سیاسی

روند تحولات جامعه ایران و افق اعتراضی آن

روند تحولات جامعه ایران و افق اعتراضی آن
پیام فارس - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست حمیدرضا جلائی‌پور-استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران| «جامعه» جنبشی یک نظریه ...
  بزرگنمايي:

پیام فارس - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حمیدرضا جلائی‌پور-استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران| «جامعه» جنبشی یک نظریه شناسنامه‌دار در «جامعه‌شناسی جوامع پساصنعتی» است که پیشکسوت این بحث آل‌تورن فرانسوی است که خوشبختانه کتاب‌های او به فارسی ترجمه شده است. او بیست‌وپنج سال پیش به ایران سفر داشت، اما محتاط بود که در دوره جنبش‌های دانشجویی سال ٧٨، جوانان، زنان و اصلاحات در ایران، جامعه ایران را «جامعه جنبشی» بنامد. (١) 
با این همه درباره اعتراضات و جنبش‌های جامعه ایران (دانشجویان، جوانان، زنان، اعتراضات سندیکایی و...) بیش از دو دهه هست حداقل سه دسته مفهوم‌پردازی شکل گرفته و کتاب و مقاله نوشته شده است. در شرایط فعلی نکته مهم توجه به تغییرات این «مفهوم‌پردازی‌ها» است.
دسته اول، مطالعات آصف بیات است که از جنبش‌های مبتنی بر «پیشروی آرام» در ایران صحبت می‌کرد که مهمترینش حرکت اجتماعی زنان بود. نکته مهم این است که این نظریه‌پرداز از حرکت اعتراضی ١4٠١ به بعد، از ورود ایران به «وضعیت انقلابی» بحث می‌کند. او اعتراضات سال‌های ٩6،٩٨، ١4٠١ را اپیزودها یا صفحاتی از ورود ایران به «یک وضعیتی انقلابی» می‌داند. (به نظر من حداقل به خاطر فقدان سه مؤلفه، در ایران کنونی وضعیت انقلابی نیست: حکومت پوشالی نیست؛ ایدئولوژی یا گفتمان انقلابی هژمون نیست و سازمان رهبری‌کننده با سرمایه اخلاقی و مورد اعتماد مردم وجود ندارد). (٢)
دسته دوم، مطالعاتی است که سعید مدنی (که سال‌هاست در زندان محبوس است) درباره جنبش‌های ایران انجام داده است و او از نظریه «جامعه جنبشی ایران» دفاع می‌کند. مدنی به این دلایل جامعه ایران را جنبشی می‌داند که: «اول اینکه در این جوامع اعتراضات به‌صورت مستمر وجود دارد و روبه ازدیاد و گسترش تدریجی است… دوم، تراکم این اعتراضات روزبه‌روز افزایش پیدا می‌کند… سوم اینکه فاصله‌ی این اعتراضات مدام کمتر می‌شود… و اعتراضات به‌تدریج نهادینه می‌شوند، چهارم اینکه واکنش نظام مسلط هم به این واکنش‌ها نهادینه می‌شود». برای او تفاوت جامعه جنبشی در جامعه پساصنعتی و جامعه ایران زیاد محوری نیست. مدنی در آخرین نظراتش همچنان بر این ارزیابی تاکید دارد. او هم جامعه را «جنبشی» می‌داند و هم راهبرد عبور ایران از بن‌بست کنونی را نه انقلاب که «جنبش خشونت‌پرهیز» قلمداد می‌کند. (٣)
دسته سوم، نوشته‌های من درباره دوازده جریان جنبشی‌ ایران در بیست‌وپنج سال گذشته است. پس از کتاب جامعه‌شناسی جنبش‌های اجتماعی ایران در نیمه دوم دهه هفتاد، آخرین بار این بحث را در کتاب جامعه‌شناسی سیاسی ایران نشر یافته در سال ١4٠٠ ادامه داده‌ام. از نظر من خیزش اعتراضی پاییز ١4٠١ ترکیبی از چند جنبش و ناجنبش بود. (قابل دسترس) (https://jalaeipour.com/home1/) https://jalaeipour.com/home1/ (https://jalaeipour.com/home1/) ). من تا دو سال پیش جامعه ایران را بیشتر «جامعه جنبشی» می‌دانستم، اما به نظر می‌رسد وضعیت جامعه از «جنبشی» که اتفاقاً امر مثبتی بود دارد عبور می‌کند. در شرایط فعلی جامعه ایران ترکیبی پویا از یک «جامعه جنبشی، ناجنبشی و در شرایط جنگی» است.
درباره کاربرد «جامعه جنبشی» در مورد ایران کنونی چه می‌توان گفت؟ در ابتدا می‌توان با سعید مدنی همراه شد و گفت جامعه ایران «جنبشی» است چون نارضایتی و اعتراض جمعی یکی از خصایص جامعه ایران در سه دهه اخیر بوده است. اما با کمی وارسی بیشتر به راحتی نمی‌توان «جامعه جنبشی» را در اصطلاح جامعه‌شناختی‌اش به‌کار برد.
چون نارضایتی و اعتراض در جامعه ایران و جوامع دیگر وجود داشته، و صرف نارضایتی و اعتراض جامعه را «جنبشی» نمی‌کند، شرایط دیگری نیز لازم دارد. وقتی به نظریه جامعه جنبشی آلن‌تورن دقیق می‌شویم، این جامعه با جامعه پساصنعتی؛ با نهاد حکومت دموکراسی-پارلمانی؛ با رشد فردیت و کنشگری و با «سیاست زندگی» در برابر سیاست رهایی روبه‌رو است. اما در شرایط کنونی جامعه ایران همه این خصایص وجود ندارد.
لذا محتوای اعتراضات در ایران هنوز بیشتر «ناجنبشی» است. یعنی اعتراضاتی است که هر چهار ویژگی جنبش‌ها را ندارد. این چهار ویژگی عبارتند از: نارضایتی؛ گفتمان معرف نارضایتی و راه درمان آن؛ سازمان‌دهی و بالاخره بروز اعتراضات تا رسیدن به نتیجه. در جامعه ایران ساختارش توسعه نامتوازن است، نه توسعه‌یافته؛ حکومتش اقتدارگرای انتخاباتی است نه دموکراتیک؛ سیاست رهایی یا چالش با حکومت همچنان جدی است و سیاست زندگی (تلاش برای انتخاب‌ها و کنش‌های آگاهانه در زندگی روزمره برای تثبیت هویت و سبک زندگی خود) در بخش محدودی از جامعه جاری است؛ برخلاف جوامع پساصنعتی جامعه ایران با تهدید شدید بین‌المللی نیز روبه‌رو است.
در بیست‌وپنج سالی که بحث «جامعه جنبشی» در ایران مطرح شده یک نظریه رقیب هم مطرح شده و آن هم جامعه «فروپاشیده اجتماعی» است که منظور این است که نهادهای اصلی جامعه ایران (مانند نهادهای دولت، خانواده، دین، بازار و آموزش) خوب کار نمی‌کند. لذا وقتی از جامعه جنبشی صحبت می‌کنیم نیاز داریم با ادله نظریه «جامعه فروپاشیده»، روبه‌رو شویم. من در کتاب جامعه‌شناسی ایران بحث کرده‌ام که اتفاقاً جامعه ایران، جامعه‌ای با «توسعه نامتوازن و ناپایدار» است ولی فروپاشیده نیست، و یکی از جریان‌های اصلی آن همین وقوع جنبش‌ها و ناجنبش‌ها است.
به پتانسیل بحرانی و اعتراضی جامعه ایران اخیراً دو رخداد خطیر و مهم به آن اضافه شده است و آن این که در 23 خرداد 1404 یک «جنگ» دوازده‌روزه به ایران از سوی دو قدرت اتمی (اسرائیل-آمریکا) تحمیل شد و توقف آتش‌بس فعلی موقت است. هم‌اکنون ضمن این که جمهوری اسلامی آماده دفاع از کشور است هر روز احتمال وقوع جنگ هست. دوم این که سه کشور غربی با فعال کردن مکانیزم اسنپ‌بک در شورای امنیت سازمان ملل، تحریم‌های قبل از برجام را دوباره علیه ایران فعال کرده‌اند. این وضعیت تحریمی و «در شرایط جنگی بودن جامعه» حتی خصیصه ناجنبشی بودن جامعه را تحت تاثیر قرار می‌دهد، و تا اطلاع ثانوی می‌توان از جامعه ایران به‌عنوان «جامعه بحرانی و در شرایط جنگی» صحبت کرد (که افق این وضعیت را در نوشته دیگری تحت عنوان «جنبش مهسا پس از سه سال و افق پیش رو» مورد بحث قرار داده‌ام.)
باز به دو اتفاق دیگر شایسته است اشاره کرد. یکی تشدید حرکت‌های هویت‌طلب قومی در آذربایجان، کردستان و بلوچستان است (به نظر می‌رسد سرنگونی‌طلبان که مجهز به رسانه‌های ماهواره‌ای مورد حمایت اسرائیل هستند، در تحریک هویت‌طلبی قومی نقش ویژه‌ای دارند). اتفاق دیگر «حرکت‌های جمعی» دیجیتالی است. منظورم رخداد «کارزارها» در فضای مجازی است که خوشبختانه تاکنون حکومت با این جریان تند و سخت برخورد نکرده، که ادامه این وضعیت خود راهی برای کاهش بهداشتی مطالبات جامعه است.
نکته مهم این که عللی که خیزش‌های اعتراضی ایران را (چه این اعتراضات را «جنبش» یا «ناجنبش» یا «پیشاانقلابی» یا «در شرایط جنگی» بنامیم) توضیح می‌دهد، همچنان در جامعه حضور دارد (مثل بحران اقتصادی؛ کاهش ظرفیت خدمت‌رسانی دولت و ...) و از این نظر جامعه ایران جامعه بی‌ثبات و نامتعینی است. به بیان دیگر زمینه‌های بحران‌ساز همچنان در جامعه کار می‌کند.
چه می‌توان کرد؟ به نظر من از منظر پتانسیل «اعتراضی و ناجنبشی و جنگی جامعه» ایران:
اول این که برای درمان این وضعیت اعتراضی پاسخ و داروی سریعی در دسترس نیست. درمان «جامعه اعتراضی» مثل درمان بیمار دارای زخم معده است که اگر بیمار دستورات پزشک را حتی کامل رعایت کند باز درمان طولانی است. ضمناً درمان جامعه اعتراضی ایران هم مشکل‌تر است. چون حکومت ایران به‌عنوان مهمترین نهاد در جامعه ایران، اعتراضات مردمی را تقریباً ناشی از عملکرد خود نمی‌داند و بخشی از آن را ناشی از جنگ روایت‌های دشمن که بر رسانه‌های بزرگ مسلط‌اند می‌داند. به همین دلیل حکومت ایران همچنان از صداسیمای موجود (خصوصاً از غیرحرفه‌ای بودن بخش خبر آن) دفاع می‌کند. با این صدا‌سیمای غیرحرفه‌ای بازار رسانه‌های خارج کشور، که در خدمت سیاست‌های ملی و ایرانی نیستند، گرم می‌شود.
دوم این که علی‌الاصول بهترین راه برای درمان طولانی‌مدت پتانسیل اعتراضی جامعه، پاسخ‌گویی به مطالبات جنبش‌ها و ناجنبش‌های جامعه ایران است، که متاسفانه ساختار سیاسی هنوز بصورت همه‌جانبه چنین آمادگی ندارد، مگر این که فشار از «واقعیت کف جامعه» به حکومت وارد شود. بهترین نمونه‌اش نحوه مقابله جمهوری اسلامی با موضوع پوشش اجباری در سال‌های گذشته بوده است. درصورتی که راه روشن تخلیه جنبش‌ها، پاسخ‌گویی به مطالبات آن‌ها است. (البته کلیت ساختار در یک سال علائمی از تغییر را نشان می‌دهد مثل برگزاری انتخابات کمی رقابتی‌تر در ١4٠٣ یا توقف اجرای پوشش زنان و یا کنترل بحران سیاست خارجی از طریق دیپلماسی فعال‌تر؛ که متاسفانه با شرایط جنگی از سوی اسرائیل متجاوز روبه‌رو شده است).
سوم این که حل بحران سیاست خارجی در ایران فوق‌العاده مهم است. افزایش تهدیدات خارجی، و تحریم‌ها توان دولت را در ارائه خدمات عمومی (مثل دارو، برق، گاز، آب و ...) ضعیف می‌کند و بر پتانسیل نارضایتی‌ها افزوده می‌شود. اینجا ما به عمل از نوع امام(ره) در رویارویی‌اش با قطعنامه 5٩٨ نیاز داریم. امام این تصمیم بزرگ را گرفت و پای مسئولیت آن هم ایستاد. البته در شرایط فعلی راه رسیدن به یک توافق عزتمندانه و پایدار با غرب «تسلیم‌طلبی» یا «ماجراجویی نظامی» نیست بلکه «افزایش استقامت چهاربعدی ملی» است (به معنای تقویت دفاع اطلاعاتی، امنیتی و نظامی کشور؛ دیپلماسی چندجانبه و فعال؛ افزایش پتانسیل خدمات‌رسانی پایه دولت و بالاخره کاهش شکاف مردم با حکومت).
چهارم این که باز راه درمان پتانسیل «جامعه اعتراضی» انجام دو کار به صورت همزمان است. حکومت که نمی‌تواند جامعه ناراضی را راضی کند ولی دو کاری که بودجه نمی‌خواهد و می‌تواند انجام دهد (که البته اگر بخواهد) این است که: یکی این که نظام سیاسی به سمت «حکومت در برگیرنده»، حکومت قانون و حکومت شایسته‌گزین حرکت کند، نه به سمت «حکومت گزینشی و حراستی». دوم این که انجمن‌ها، محافل، اصناف داوطلبانه در جامعه مدنی تقویت شوند. ضمنا اینکه هم‌اکنون که حکومت ایران نسبت به «منتقدان رادیکال» واکنش خشن نشان نمی‌دهد خیلی نیکو است. تضمین فضای آزاد در حوزه عمومی باطل‌السحر سخنان «شعاری» است.
پنجم این که آینده هیچ جامعه‌ای از جمله جامعه ناراضی ایران را نمی‌توان به‌صورت قطعی پیش‌بینی کرد. بیشتر می‌توان بر اساس روندها حدسیاتی را مطرح کرد. حدس من این است که در آینده اعتراضات بزرگ یا شورش‌ها در ایران رخ نمی‌دهد، اما می‌‌توان حدس زد که مثل گذشته هر روز در گوشه و کنار کشور شاهد «اعتراضات کوچک و غیرکوچک» باشیم. مهم این است که پلیس آن قدر کارآمد و مسئول باشد که در مواجهه با اعتراضات مردمی از دماغ یک نفر هم خون نیاید.
هر شهروندی که در اعتراضات زخمی، یا جانباخته یا زندان شود، غیر از این که غیراخلاقی و غیرقانونی است، بر نارضایتی‌ها هم افزوده خواهد شد. مهمترین هدف دشمنان ایران (نه‌فقط جمهوری اسلامی) به آشوب کشیدن کشور از درون، با توسل به افزایش تحریم‌ها و خرابکاری داخلی و تشدید شکاف‌های قومی است. باز تاکید می‌کنم درمان دردهای جامعه اعتراضی و جنبشی و ناجنبشی و در «وضعیت جنگی» پاسخ‌های سریع ندارد. به صبوری و استمرار در جهت اجرای راهبردهای معقول نیاز دارد که به پنج‌ مورد آن اشاره شد.
پی‌نوشت‌ها:
١-از نظر آلن‌تورن ظهور جنبش‌های اجتماعی جدید متناظر با وضعیت جامعه پساصنعتی پس از دهه ١٩6٠ هست. وقوع این جنبش‌ها به رشد فردیت و کنشگری از یک طرف و عدم «دربرگیرندگی»‌ دموکراسی پارلمانی از طرف دیگر، در جوامع پساصنعتی بستگی دارد. او معتقد بود که جامعه‌شناسی کلاسیک (ساختار‌گرا) قادر به توضیح جامعه پساصنعتی نیست و ما به جامعه‌شناسی دیگری به نام «جامعه‌شناسی کنش» نیازمندیم. (تورن، آلن، بازگشت کنشگر: نظریه اجتماعی در جامعه پساصنعتی).
٢-در این رابطه اکثر کتاب‌ها و مصاحبه‌های آصف بیات به فارسی ترجمه شده و در فضای مجازی در دسترس است. مانند کتاب‌های «طبقه، سیاست و نظریه اجتماعی» و «انقلاب را زیستن».
٣-نگاه کنید به مدنی، سعید، جنبش‌های اجتماعی و دموکراتیزاسیون؛ همچنین مصاحبه مفصل او با حسین رزاق در سایت زیتون در ٢٢ بهمن ١4٠٢.
بازار


نظرات شما