پیام فارس - آرمان ملی /متن پیش رو در آرمان ملی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
احسان انصاری| با پایان برجام تندروهای سیاسی با تخطئه آن حسن روحانی و دولتش را مورد هجمههای گسترده قرار دادهاند.
این در حالی است که شرایط امروز منطقه و تحولات جهانی نیز مانند دوران برجام نیست و دیگر معادلات کلیدی به سود ایران نیست. در چنین شرایطی پرسش مهم این است که آیا برجام در جای خود یک دستآورد برای ملت ایران بود و یا مسبب بحرانهای امروز کشور؟ «آرمان ملی» برای پاسخ به این سوال و تحلیل نقش ایران در معادلات منطقه با حسن بهشتیپور تحلیلگر روابط بینالملل گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
*پس از پایان برجام هجمههای گستردهای توسط تندروها علیه حسن روحانی و دولت برای امضای برجام وارد شده و این گروه سیاسی دولت روحانی را مسبب مشکلات امروز جامعه معرفی میکنند. آیا در واقع چنین بود؟
این روزها باید به یک پرسش بنیادین پاسخ داد که اگر برجام نبود اکنون در کجا ایستاده بودیم؟ این توافق که اینک به تاریخ پیوسته است فارغ از سرنوشت نهاییاش درسها و دستاوردهایی به همراه داشت که نادیده گرفتن آنها محروم کردن کشور از نقشه راهی برای تعامل هوشمندانه با غرب در آینده است. منتقدان با تمرکز انحصاری بر جنبه اقتصادی و عدم تحقق کامل وعدهها در مورد لغو تحریمها دیگر ابعاد حیاتی این توافق را به حاشیه میبرند. دستاورد اصلی برجام به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی صلحآمیز ایران پس از سالها تحت فشار قطعنامههای شورای امنیت برای توقف کامل آن بود. این توافق برای نخستین بار پایهای حقوقی و بینالمللی برای ادامه فعالیتهای هستهای ایران در چارچوب NPT ایجاد کرد و برای یک دهه مانع از تشدید بحران و تبدیل آن به آتشی افروختهتر شد. اگر برجام نبود طوفان تحریمها و فشارهای بینالمللی سالها زودتر فرو میبارید و کشور را در وضعیتی به مراتب دشوارتر قرار میداد.
*اروپا در زمان برجام با امروز چه تفاوتی کرده است؟
پیشنهاد بازگشت به میز مذاکره با اروپا بدون درنظر گرفتن تغییر بنیادین در موازنه قوای جهانی و تحولات ژئوپلیتیک، بیشتر به یک آرمانخواهی غیرعملی شبیه است. اروپای امروز استقلال عمل دوران شکلگیری برجام را ندارد و تحت هژمونی سنگین آمریکا به بازیگری تسهیلگر تبدیل شده که قدرت تصمیمگیری مستقل را از دست داده است. فشار فعلی اروپا بر ایران نیز در همین راستا و برای فعالسازی مکانیسمهای بازدارنده علیه کشورمان قابل تحلیل است. اما مهمتر از تحلیل کارکردهای برجام آسیبشناسی فضای گفتوگوی داخلی درباره آن است. نقد سازنده جای خود را به تخریب شخصیت داده است. در این فضا هرکس که از دستاوردهای این توافق دفاع کند نه با استدلال که با حمله به هویت و چهرهاش مواجه میشود. این رویکرد قبیلهای که منافع جناحی را بر مصالح ملی ترجیح میدهد بزرگترین ضربه را به همبستگی ملی و توانایی کشور برای عبور از بحرانها میزند. باید پذیرفت که برجام به عنوان یک توافق عملیاتی به پایان راه خود رسید اما به عنوان یک الگو حل مشکلات ایران با غرب هرگز نمرده است. این توافق ثابت کرد که دیپلماسی فعال میتواند حتی در سختترین شرایط، فضایی برای مانور ایجاد کند تا حقوق ملی را به کرسی بنشاند.
*پس از پایان تاریخ برجام شرایط ایران نیز در منطقه تغییر کرده است و گروههای نزدیک به ایران در حال تغییر مشی خود هستند. نوع کنشگری ایران در شرایط کنونی مبتنی بر چه اهدافی است؟
واقعیت این است که ایران به رغم روابط راهبردی با برخی گروههای مقاومت هیچگاه مسئولیت مستقیم تصمیمگیریهای آنان را بر عهده نداشته و نخواهد داشت. ایران نه تنها قصد ندارد از گروههایی چون حماس یا حزبا... درخواست خلع سلاح کند بلکه اساساً چنین مطالبهای را غیرواقعگرایانه و غیرقابل تحقق میداند. تجربه تاریخی نشان داده است که حتی در صورت خلع سلاح این گروهها رژیم صهیونیستی از سیاست توسعه طلبانه خود عقبنشینی نخواهد کرد. حملات مکرر اسرائیل به خاک سوریه پس از تضعیف ارتش این کشور گواهی روشن بر این واقعیت است. حماس، حزبا... و سایر گروههای مقاومت هرچند در اغلب موارد با ایران همراستا بودهاند اما در تصمیمگیریهای راهبردی استقلال خود را حفظ کردهاند. به عنوان مثال حماس درگذشته به دلیل نزدیکی با جریان اخوانالمسلمین سوریه، در برابر سیاستهای ایران در قبال دولت اسد ایستاد. این اختلافنظر نشان میدهد که روابط ایران با گروه حماس مبتنی بر همپیمانی راهبردی است نه اطاعت سیاسی محض آنها از ایران. حزبا... در دوران رهبری سیدحسن نصرا... در عمل هدایت جریان مقاومت در سوریه و لبنان در برابر توسعه طلبی اسرائیل برعهده داشت. براین اساس خلع سلاح حزبا... به معنای باز شدن مسیر پیشروی اسرائیل تا بیروت خواهد بود. اتفاقی که نه تنها امنیت لبنان را تهدید میکند بلکه توازن منطقهای را نیز بر هم میزند.
*آیا گروههایی مانند حماس و حزبا... در آینده مسیر دیگری در پیش خواهند گرفت؟
شاید در آینده حماس به این نتیجه برسد که مبارزه سیاسی در شرایط خاص غزه اولویت بیشتری نسبت به مبارزه مسلحانه دارد. اما این تصمیم صرفاً در اختیار خود حماس است. در مورد حزبا... با ساختار چندلایه سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی، باید گفت این گروه ظرفیتهایی فراتر از یک نیروی نظامی دارد و پذیرش خلع سلاح از سوی آن بسیار بعید به نظر میرسد. در مورد انصارا... یمن نیز ایران هیچگاه در مسیر تحمیل توافق یا خلع سلاح گام برنداشته است. تلاشهای آمریکا برای تحمیل طرحهای یکجانبه از جمله تهدید به نابودی حماس توسط ترامپ نه تنها ناکام ماندهاند بلکه نشان دادهاند که تحولات منطقهای صرفا تحت نفوذ و اختیار آمریکا و متحدش یعنی رژیم تلآویو نیست و بیشتر تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد که یکی از مهمترین آنها منطق مقاومت و واقعگرایی در برابر زیاده خواهیهای آمریکا و اسرائیل در منطقه است. اراده تحمیلی قدرتهای فرامنطقهای ممکن است در مقطعی کار خود را پیش ببرد از جمله در دولت اول ترامپ به سمت تحمیل صلح ابراهیم به بحرین و امارات پیش رفت اما تجربه تحولات دو سال اخیر نشان داد در عمل حتی آمریکا و اسرائیل تا زمان اجرای طرح موسوم به تشکیل دولت اسرائیلی از نیل تا فرات همچنان به توسعهطلبی خود ادامه میدهند. همچنان که با وجود سقوط دولت اسد در سوریه شاهد حملات اسرائیل به پادگانهای ارتش سوریه در خاک این کشور بودیم زیرا اسرائیل به چیزی کمتر از نابودی ارکان اصلی ارتش سوریه و تجهیزات آن راضی نبود. همین تجربه موجب عقب نشینی کشورها برای مشارکت بیشتر در طرح صلح ابراهیم شد.
*در چنین شرایطی رویکرد آمریکا و اسرائیل چیست؟
آمریکا و متحدانش نمیخواهند این واقعیت را بپذیرند که ماهیت گروههای مقاومت وابسته به هیچ کشوری از جمله ایران نیست. این گروهها بر اساس ضرورت مقابله با اشغالگری و توسعهطلبی اسرائیل در منطقه به وجود آمدهاند. بنابراین این گروهها تا زمانی که اشغالگری ادامه دارد مبارزه آنها در اشکال مختلف ادامه خواهد یافت چه ایران با آنها همراه باشد یا نباشد.
بازار ![]()