پیام فارس - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سیدجواد نقوی| مستند اخیر بیبیسی درباره امام موسی صدر به شدت ضعیف بود و تلاش میکرد بگوید امام موسی سالها قبل کشته شده و انگشت اتهام را به سمت قذافی نشانه میرفت. کل مستند ایدهای نداشت جز طرح این بحث که امام موسی به دست قذافی کشته شده و دو شاهد که الان هم در دنیا نیستند، شاهد نزاع امام موسی و قذافی در مسجدی بودند و ایضاً این دعوا به کشته شدن امام موسی ختم شده است. درواقع نمیتوان ادعا کرد فردی مثل قذافی علیه امام موسی اقدامی نکرده یا این سناریو را کاملاً رد کرد اما درحقیقت حذف امام موسی به دست قذافی را حتی اگر قبول کنیم، نمیتوانیم بدون توجه به صحنه تغییرات بنیادی در آن مقطع پذیرفت که اگر واقعاً قذافی امام موسی را شهید کرده، او به تنهایی بازیگر این معرکه بوده است؟ اسرائیلیها و آمریکاییها هدفی برای حذف او نداشتهاند؟ به طور کلی این مستند قصد دارد صورتمسئله را ساده کند و حذف را به فردی که الان نیست و اصلاً محبوبیتی هم ندارد و دارای نفرت اجتماعی است، نسبت دهد تا هم تکلیف سرنوشت امام موسی برای همیشه بسته شود و هم نقشه حذف به گردن قذافی باشد. این مستند میخواهد به سرعت این اتفاق مهم نتیجهگیری شود و یک قصه ساده را تعریف کند تا همهگیر شود. اما درحقیقت حذف امام موسی صدر نمیتواند یک بازیگر داشته باشد، چون نه قذافی در آن مقطع در صحنه بینالمللی فردی قدرتمند بود و نه در اسنادی که سالها بعد درباره لیبی بحث شده شواهد محکمی در این خصوص وجود دارد. همه اینها نشان میدهد حذف امام موسی برای ایدهای بزرگتر بوده و شاید فقط قذافی نقش پلیس بد یا یک نابازیگر را داشته است.
بازار ![]()
در آن مقطع هم لبنان از مشکلات وسیع اولیه عبور کرده بود، هم با قدرتگیری جنبش امل در این کشور منطقه کمی دارای توازن شده بود و هم ایده اسرائیلیها به بنبست رسیده بود. همه اینها در شرایطی است که انقلاب ایران هنوز پیروز نشده بود اما کاملاً نمایان بود ایرانِ آینده آن کشوری که به نوعی در خدمت اسرائیلیها و آمریکاییها باشد، نخواهد بود و تصور آنکه ایدههای میانجیگرایانه امام موسی در ایران هم به قدرت برسد، قطعاً یک ترس وسیع بود؛ چراکه وقتی امام موسی در لبنان توانسته بود طرح اسرائیلیها و آمریکاییها را خنثی کند، قطعاً در ایران با وضعیتی که وجود داشت اگر او در نقش یک فعال اجتماعی و یا یک فعال سیاسی ظاهر میشد به شدت علیه طرح غربیها بود. امثال امام موسی و شهید مطهری و شهید بهشتی کاملاً نشان داده بودند که توان این مسئله را دارند که ایران را در وضعیت غیررادیکال و عقلانی حفظ کنند و نقش رهبری همچون امام خمینی هم برای این طرح بزرگ کمککننده بود. درنتیجه کاملاً محرز است که با حذف این افراد شرایط به گونهای هدایت میشد که در ایران اگر اتفاقی هم مثل انقلاب شکل بگیرد بازوهای اصلی به آنجا نرسند؛ چراکه طرح امام خمینی نیاز به امثال امام موسی یا بهشتی یا مطهری یا شهید محمدباقر صدر داشت. این افراد نهتنها به لحاظ اجرایی کمککننده بودند، بلکه به جهت فکری هم توان هدایت ایران قوی را داشتند. درواقع حذف امام موسی را باید حذف یک تکه از پازلی دانست که اگر به یکدیگر متصل میشدند ایران و ایدههای ژئوپلیتیک در منطقه را به طور کلی دگرگون میکرد.
این مستند به جای آنکه به سرنوشت امام موسی آن هم به صورت کارتونی و فانتزی بپردازد، باید به چرایی حذف این فرد میپرداخت که تا همین امروز هم جای بحث اصلی است. غربیها و اسرائیلی هرچند دانشمندان و نخبگان را حذف میکنند اما آنچه دارای اهمیت است حذف میانجیها در منطقه و علیالخصوص ایران هدف اصلی آنها بوده و زوم کردن سوژه روی سرنوشت فردی، یک فرار بزرگ از پرسش اصلی است.
یک نمونه دیگر از این حذف را در ترور شهید سردار باقری دیدیم. هرچند همه ترورهای جنگ 12 روزه مهم بود اما از مدتها قبل نمایان بود اسرائیلیها و آمریکاییها برای حذف سردار باقری برنامهریزی کرده بودند؛ چراکه شهید باقری به خوبی نقش میانجی را در کشور بازی میکرد و بین استقلال و پیشرفت و توسعه هیچکدام را فدای دیگری نمیکرد. درحقیقت او هم مثل امام موسی صدر توان مسئلهمند کردن استقلال در ایران معاصر را داشت.
دقیقاً مشابه همان کاری که امام در لبنان شکل داد و به جای جنگ داخلی که طرح اسرائیلیها بود، جنگ علیه اسرائیلیها را برای استقلال ملت لبنان شکل داد. سردار باقری هم بدون مرزبندی سیاسی و اجتماعی و بدون سوگیری خاصی به جای تن دادن به سیاستزدگی داخلی سعی میکرد ایران ملی و امر ملی را هدف اصلی خود قرار دهد و توان گفتمانسازی برای این امر را هم دارا بود. به تعبیر بهتر، ترور شهید باقری را باید امتداد همان حذف میانجیها دانست که میتوانند از کلنگی شدن جامعه خودشان جلوگیری کنند و برای پیشرفت کشور هم به جهت عملی و استراتژیک حائز اهمیت بود و به همین خاطر از طرف غربیها تلاشهای فراوانی برای حذف ایشان شد.
هرچند هنوز از سرنوشت امام موسی هم خبری قطعی نیست و ما فرض میگیریم که او به شهادت رسیده اما آنچه به نظر از این دو اقدام مشخص است و امروز باید به آن توجه کرد این است که اسرائیلیها و غربیها همان میزان که به پیشرفتهای نظامی و صنعتی و سیاسی حساس هستند و هر طرحی که در مقابل ایدههای آنها باشد را تضعیف میکنند، در مقابل ایدههایی که نقش میانجی اجتماعی دارند و میتوانند اجماعسازی و ملتسازی را بیرون از ایده غربیها شکل دهند، هم سرسختانه میایستند. هم امام موسی و هم سردار باقری دارای توانایی اجماعسازی علیه اسرائیلیها بیرون از تصرف آنها بودند. به همین خاطر این دو چند برابر پیشرفتهای نظامی و صنعتی دارای اهمیت بودند. حذف این افراد در راستای ژئوپلیتیک غربیها و همان امتداد خط سایکس-پیکو است که هیچ کشور و ایدهای نباید بیرون از سیطره غربیها رفتار کند! به همین جهت آنچه امروز برای ایران و آینده منطقه دارای اهمیت بسیار بالایی است، حفظ میانجیگری و حمایت از این ایده است؛ چراکه این مسئله اعتبار بسیار بیشتری دارد. اگر مشاهده میکنید که غربیها و اسرائیلیها مدام به میانجیهای وطنی حمله میکنند برای این است که خوب میدانند تا این افراد هستند و بهتر بگویم تا این ایده وجود دارد، ژئوپلیتیک منطقه و جهان به دست غربیها و اسرائیلیها نخواهد افتاد و طرحهایی مثل اسرائیل بزرگ هم نوعی توهم خواهد بود.
برای تکمیل بحث باید اشاره کنم امثال این مستند در پازل سادهسازی فرمهای ژئوپلیتیکی هستند تا مسئله را به صورتی کاملاً رتوششده ارائه دهند. دقت کنید، غربیها به خوبی میدانند تا میانجیها و ایده آنها وجود دارند هر بحرانی حتی سختترین مدل آن به فرصت تبدیل میشود. طرحهایی مثل خلع سلاح حزبالله یا حمله به مرجعیت در عراق دقیقاً در این سناریو جای دارد؛ چراکه آنها خوب میدانند داعش بزرگترین و سختترین حمله را به عراق و سوریه با تجهیزات غربی و رانت اطلاعاتی اسرائیل شکل داد اما چون سردار سلیمانی و آیتالله سیستانی حضور داشتند، تمام این نقشه بیمعنی شد. حالا هم طرح اصلی آنها حذف نه فقط فیزیکی میانجیها بلکه حذف ایده میانجیگری است. اگر ایده میانجیگری حذف شود رادیکالیسم ظهور میکند و ایضاً رمانتیسم که هردو تفکر، کمک به ژئوپلیتیک طرف اسرائیلی است. این باعث میشود آنها با ایجاد شکاف در داخل و منطقه، به نوعی طرح ژئوپلیتیک خودشان را به مرحله اجرا درآورند. از همین روست که باید این روزها از ایده میانجیگری با قدرت حفاظت کرد.