سه شنبه ۴ شهريور ۱۴۰۴
مقالات

سرمقاله فرهیختگان/ پاورقیسم فرهنگی؛ تهدیدی تمدنی

سرمقاله فرهیختگان/ پاورقیسم فرهنگی؛ تهدیدی تمدنی
پیام فارس - فرهیختگان / «پاورقیسم فرهنگی؛ تهدیدی تمدنی» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم کمیل سوهانی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: تمدن واژه‌ای است ...
  بزرگنمايي:

پیام فارس - فرهیختگان / «پاورقیسم فرهنگی؛ تهدیدی تمدنی» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم کمیل سوهانی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
تمدن واژه‌ای است سنگین، پیچیده و پرمعنا؛ از جنس صبر، حلم و متانت. آنچه تاریخ به ما می‌آموزد این است که تمدن‌های بزرگ، بر شانه‌های کنشگرانی فعال در میدان‌های ایجاب و آفرینش بنا شده‌اند؛ کسانی که چشم به افق دارند و دست به آفرینش. آنان «میدان» می‌سازند، قاعده می‌گذارند و با صبر و وقارِ «برادر بزرگ‌تر» پیچیدگی‌ها و تنوع‌ها و تکثرهای «شهر» را مدیریت می‌کنند. شهر، تنها با «شهراندیشی» دوام می‌یابد؛ اندیشیدن به کلان‌روایت‌ها، مناسبات درهم‌تنیده اجتماعی و آینده‌ای که باید ساخته شود. تمدن چیزی از جنس قنات ایرانی است؛ ثمره صبر و متانت مردانِ مقنی که سال‌ها در دل صخره‌های سخت تیشه می‌زنند تا آب را بر کویر خشک جاری سازند و افق‌های سبز را بگشایند؛ آنها در «متنِ» زندگی انسان ایرانی حضوری فعال، مبارز و امیدوار دارند. تمدن همچنین از جنس فرش ایرانی است؛ هزارنقش و هزاررنگ که از تاروپود صبر، حوصله و اندیشه پیچیده زنان این سرزمین تنیده می‌شود و بهشتی از زیبایی و معنا را در زیر پای انسان ایرانی پهن می‌سازد. در برابر این حضور کنشگر و ایجابی، حضورهای منفعل و واکنش‌محور، هیجانی و به‌دور از تعمق، هرچند در کوتاه‌مدت ممکن است نقشی همچون تسکین‌دهنده درد داشته باشند، اما تمدن‌ساز نیستند. انسانِ واکنش‌محور که در حاشیه می‌نشیند و تنها به آنچه رخ‌داده پاسخ می‌دهد، هرگز «شهراندیش» نخواهد بود. او نه می‌تواند میدان بیافریند، نه افق بگشاید و نه قواعد زندگی جمعی را سامان دهد؛ تنها انرژی‌های پراکنده خود را در هیجان‌های لحظه‌ای هدر می‌دهد و از متن تمدن به حاشیه رانده می‌شود. آنچه امروز در بخشی از جامعه ما رخ می‌دهد، فاصله‌ای جدی با این تصویر تمدنی دارد.
متأسفانه گروهی از نیروهای جوان، پرانرژی و انقلابی - که باید موتور محرکه این پروژه تمدن‌سازی باشند - به شکلی ناخودآگاه در حال تمرین و تکرار الگویی از رفتارند که درست در تقابل با «شهروندِ تمدن‌ساز» قرار دارد؛ الگویی که می‌توان آن را «پاورقیسم فرهنگی» نامید؛ نوعی زیست حاشیه‌ای که به‌جای آفرینش و میدان‌سازی، انرژی خلاق را در واکنش‌های آنی، انفعالی و تخریبی فرسوده می‌کند.این الگو، در هیاهوی رسانه‌ای امروز، هر روز در حال تکثیر است و اگر مهار نشود، نه فقط بی‌ثمر که تهدیدی جدی برای پروژه بزرگ تمدن‌سازی به شمار خواهد رفت. زیستِ پاورقی، زیستی فرعی، واکنشی و ثانوی است، در عرصه فرهنگ وقتی نیروهای اجتماعی به‌جای متن‌آفرینی، حاشیه‌نشینی را برگزینند، نتیجه چیزی جز زوال تمدنی نخواهد بود. نمونه روشن این زیست‌فرهنگی، برنامه تلویزیونی پاورقی است که در حاشیه اخبار و رویدادها روزگار می‌گذراند.
این برنامه و نمونه‌های مشابهش، نه متنی می‌سازند، نه میدانی تازه می‌گشایند و نه افقی نو بر جامعه عرضه می‌کنند؛ تمام هنرشان ایستادن در حاشیه و پرتاب طعنه به متن است. این نه‌تنها کنشی سازنده نیست، بلکه واکنشی است خسته، فرسوده، تهی از نیروی سازندگی و با ظرفیت بسیار بالا برای سوءاستفاده و انحراف. خطر آن‌گاه جدی‌تر می‌شود که این الگوی رسانه‌ای از سطح یک برنامه تلویزیونی کمدی فراتر رود و به «رفتار فرهنگی» فراگیر بدل گردد؛ آن هم در میان همان قشری که خود را پیشگام انقلاب و آینده‌ساز فردای ایران می‌داند. وقتی انرژی عظیم این نیروهای پرتوان به‌جای آفرینش میدان‌های تازه، صرف عکس‌العمل‌های لحظه‌ای به هر رویداد سخیف و بی‌ارزشی شود، در حقیقت بزرگ‌ترین سرمایه تمدنی خود را هدر داده‌ایم. نیرویی که باید معمار عرصه‌های نو در اقتصاد، اجتماع، علم و هنر باشد، به «برادر کوچکِ» بی‌تاب و غرغرویی تبدیل می‌شود که زبانش جز فریاد و اعتراض نیست و در مواجهه با کوچک‌ترین نقد یا تذکر به خودش، به‌جای درون‌نگری و بازتعریف رفتار، به بازی کودکانه «ننه‌من‌غریبم» روی آورده و در پی جلب ترحم پدر خانواده است. نشانه روشن گسترش این الگوی فرهنگی، خروج آن از قالب یک کمدی تلویزیونی است.
هنگامی که در شبکه‌ای چون شبکه 4 - که رسالتش فرهیختگی و اندیشه‌ورزی است - می‌بینیم استادی محترم، به‌جای تحلیل تاریخیِ متین و روشنگر، به مقایسه‌های سطحی و تحریک‌آمیز روی می‌آورد و شخصیت‌های سیاسی را به چهره‌های منفور و انحرافی تاریخ پیوند می‌زند، باید زنگ خطر را به صدا درآورد؛ «پاورقیسم» دیگر صرفاً یک شوخی رسانه‌ای نیست، بلکه به یک بیماری فرهنگی تمام‌عیار بدل شده است و این تنها نمونه نیست! در برنامه‌ای دیگر در همین ایام، یکی از نظریه‌پردازان جبهه انقلاب، یکی از نویسندگان و طنزپردازان کشور را به باد انتقاد تند گرفت و نزاع لفظی بی‌ثمر میان این دو، به جدلی کودکانه و فرساینده در فضای مجازی تبدیل شد. چنین رفتارهایی نه میدان می‌سازد و نه معنایی می‌آفریند؛ تنها بر آشوب ذهنی جامعه می‌افزاید، انسجام اجتماعی را از درون می‌پاشاند و امکان خودترمیمی و عقلانیت را از فرهنگ عمومی می‌گیرد. نشانه بارز این عقلانیت‌زدایی را می‌توان در رخدادهای اخیر حول بیانیه جبهه اصلاحات دید. در روزهایی که بخش بزرگی از بدنه اصلاح‌طلبان با نقدی سازنده و عاقلانه به بیانیه‌ای ناپخته و شتاب‌زده از سوی جبهه اصلاحات واکنش نشان دادند و آن را با الفاظی چون نسخه تسلیم، غیرواقعی، غیرمسئولانه و... نقد کردند؛ نقدی که قدم‌به‌قدم در حال ارتقای شعور سیاسی و فرهنگی جامعه بود، هیاهوهای کودکانه و پاورقی‌وار عده‌ای این روند مثبت را متوقف ساخته و درست در همین فضای غوغاسالار است که امضاکنندگان آن بیانیه ضعیف می‌توانند از این آب گل‌آلود بهره گرفته و خود را از فشار نقد عقلانی برهانند و این همان ظرفیت سوءاستفاده از این رفتار فرهنگی است که پیش‌ازاین اشاره شد.
بازار
نکته غم‌انگیز ماجرا اینجاست که همین قشر، بالقوه توانمندترین نیرو برای ساخت تمدن نوین اسلامی‌اند. انرژی، ایمان و امیدشان سرمایه‌ای ناب است، اما این سرمایه گران‌بها در هزارتوی بی‌ثمر حاشیه‌نویسی رو به هدر است. پس با دلسوزی و از سر نگرانیِ یک همراه می‌گویم؛ برادران و خواهرانِ پرانرژی انقلاب، هوشیار باشید! این شیوه، شما را به جایی نمی‌رساند. در نبود پدری حامی و دلسوز، شهر شما را به‌عنوان «شهراندیش» نخواهد پذیرفت. شما حاشیه‌نشینانِ پرهیاهویی خواهید بود که در بهترین حالت، به مرزها تبعید خواهید شد؛ به جایی دور از متن شهر، دور از کانون تصمیم و خلاقیت، جایی که تنها وظیفه‌، نگهبانی فیزیکی از مرزهاست نه امر پیچیده معماری مدنیت. اکنون زمان آن فرارسیده که از حاشیه بیرون آییم و به متن زندگی بازگردیم. به‌جای غرولندهای بی‌پایان، میدان‌های تازه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را بنا کنیم. به‌جای تمسخر دیگران، ایده‌های نو و افق‌های سازنده عرضه کنیم. به‌جای ایفای نقش «برادر کوچکِ» بی‌حوصله و عصبانی، با پذیرش تنوع و تکثر و با حلم و متانتِ «برادر بزرگ‌تر» پیش‌قدم شویم و جامعه را در پرتو افق‌های روشن و نویدبخش همراه سازیم. تمدن نه با طعنه و کنایه و تمسخر تلخ که با اراده‌ای استوار، صبری تاریخی و کنش‌های ایجابی ساخته می‌شود. بیایید معمار میدان‌ها باشیم، نه تماشاگران حاشیه‌ای که جز واکنش و تمسخر هنری ندارند. آینده، چشم‌به‌راه کسانی است که متن می‌سازند، نه آنان که در پاورقی‌ها گرفتار مانده‌اند.


نظرات شما