پیام فارس - ایران / «اسرائیل بزرگ یا پایان صهیونیسم؟ (2)» عنوان یادداشت روز در روزنامه ایران به قلم سید عطاءالله مهاجرانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
دوم: طرح توسعه سرزمینی و تجاوز به کشورهای همسایه
چنانکه میدانیم، پدیده تجاوز و آدمکشی و اشغال سرزمین دیگران برای رژیم اسرائیل امری ذاتی است. کوشیدهاند به این امر رنگی دینی و توراتی و آرمانی بدهند. چنانکه نتانیاهو در مصاحبه با تلویزیون اسرائیل گفته است این یک «مأموریت تاریخی و الهی» است. همان مأموریتی که در شمایلی دیگر «مایکل روهان» برای خود قائل بود؛ مسجد الاقصی را 56 سال پیش با بنزین به آتش کشید. همان مأموریت الهی و معنوی که «باروخ گلد اشتاین» در 6 اسفندماه 1372 در روز جمعه چهاردهم ماه رمضان هنگام نماز صبح به حرم ابراهیمی رفت و جمعیت نمازگزار را به رگبار بست. 50 نفر از نمازگزاران در حال نماز شهید شدند. پس از کشتار نمازگزاران، دولت اسرائیل برای اینکه بین یهودیان و مسلمانان هنگام نیایش در حرم ابراهیمی مشکلی پیش نیاید؛ 60 درصد فضا یعنی عرصه و اعیان حرم را در اختیار یهودیان قرار داد! یک ماه پیش دولت اسرائیل اداره حرم ابراهیمی را از شهرداری الخلیل و اداره اوقاف فلسطین گرفت و اختیار مطلق اداره حرم ابراهیمی را به «شورای دینی شهرک کریات اریا» واگذار کرد. مواردی که اشاره کردم هر کدام بخشی از قطعات چیستانی است که البته این روزها قطعات و اجزای ساختار چیستان را میشناسیم. این قطعات با زمانبندی و در موقعیتهای مختلف اجرا میشود. کار به جایی میرسد که نتانیاهو در بحبوحه بحران غزه، قتل عام و کشتار کودکان در غزه، ماجرای توقف جنگ علیه ایران، پیمان ابراهیم و فضای بیسابقه امواج نیرومند افکار عمومی جهانی که علیه اسرائیل سامان یافته است؛ ناگاه از تشکیل اسرائیل بزرگ و از «مأموریت الهی و تاریخی» خود سخن میگوید. مأموریت نتانیاهو تحقق یا تشکیل اسرائیل بزرگ است؟! این مأموریت را چه کسی به او داده است؟ دولتهای مصر و اردن و حتی لبنان برای خوشایند اسرائیل و اطاعت و تبعیت از فرمان آمریکا و خواست اسرائیل که آمریکا مجری آن است، کدام کار را قرار بود انجام دهند که ندادهاند!؟ نتانیاهو با کدام محاسبه از اسرائیل بزرگ و تجزیه مصر و اردن و لبنان و سوریه و سیطره کامل بر فلسطین یعنی پایان مأموریت دولت خودگردان سخن گفته است؟ البته دولت خودگردان از آغاز کاریکاتور دولت بود، آن کاریکاتورِ کمدی تبدیل به تراژدی شده است. به قول عربها «مضحک مبکی!» یعنی پدیده خنده آور گریاننده. وقتی در برابرحمله اسرائیل و ترور فرماندهان ارشد نظامی، ایران با دفاع موشکی اهدافی را در درون تل آویو و حیفا با موشکهای بالستیک که حیرت و تحسین کارشناسان واقع نگر و منصف بیگانه را به همراه داشت؛ هدف قرار داد، دولت خود گردان که حمله اسرائیل به ایران را محکوم نکرده بود و پاسخ ایران را که در واقع دفاع در برابر تجاوز بود، محکوم کرد!
آیا نتانیاهو همانطور که در حمله به ایران دچار سوء محاسبه شد درباره طرح سناریوی اسرائیل بزرگ همان اشتباه استراتژیک را تکرار کرده است؟ تقریباً تمامی کشورهای اسلامی و عربی غرب آسیا چه به عنوان موضعگیری مقامات سیاسی یا انتشار بیانیهها، مانند اتحادیه عرب، شورای همکاری خلیج فارس و سازمان کنفرانس اسلامی، نتانیاهو را محکوم کردند. وزیران خارجه 31 کشور عربی و اسلامی با انتشار بیانیهای مواضع نتانیاهو را با صراحت و شدت محکوم کردهاند.
نتانیاهو چگونه اندیشیده و سنجیده است؟ در واقع همه هم پیمانان پیمان ابراهیم را مسأله دار کرده است. آیا با توجه به رقابتهای حزبی در درون کابینه و شکننده بودن موقعیت نتانیاهو، او یکبار دیگر برای راضی کردن راستهای فوق راست در اسرائیل و ممانعت از خروج احزاب راست از دولت ائتلافی این سخنان را بر زبان آورده است؟ وقتی نتانیاهو میگوید اسرائیل بزرگ، مأموریت تاریخی و معنوی اوست؛ گرچه وقتی نتانیاهو از معنویت حرف میزند، باید به خداوند پناه برد که این کدام معنویت است که نشانههای آن را در غزه دیده و میبینیم. به روایت «غازی قصیبی» شاعر، نویسنده و سیاستمدارعربستانی که سرود: «آه این کبوتر صلح اگر به چنگم بیفتد تکه تکهاش میکنم!» عُمر غازی قصیبی وفا نکرد تا بماند و ببیند بر سر دموکراسی و حقوق بشر و آزادی همان آمده است که بر سر کبوتر صلح رفته بود. دردمندانه درباره صلح سرود:
بازار ![]()
«ما طرفدار صلحیم!
شارون کودکان ما را سر میبرد
خاخام به ما دشنام میدهد
عمو سام مهربان جلوی ما را میگیرد
تمام دنیا ما را نظاره میکنند
انگار ما فیلم سینمایی هستیم
انسان نیستیم...»
طرح یا سناریوی اسرائیل بزرگ چه مبانی نظری دینی یا توراتی دارد که نتانیاهو از مأموریت معنوی یا دینی خود سخن میگوید؟ این نظریه تا چه حد میتواند درست و دقیق و قابل استناد باشد؟ نظریه چگونه تبدیل به برنامه عملیاتی تأسیس اسرائیل و اکنون گام بعدی اسرائیل بزرگ شده است؟ گام اول تأسیس در سال 1948، گام دوم اشغال قدس شرقی و کرانه غربی و غزه و جولان در سال 1967، گام سوم طرح صریح اسرائیل بزرگ در سال 2025. این سه گام با دستاویز قرار دادن کتاب مقدس به عنوان یک دستورالعمل دینی و الهی توجیه شده است. آیا میتوان از کتاب مقدس چنین ایدهای استخراج یا استنباط کرد؟ به نظرم هر دو اصلی که صهیونیستها و مشخصاً نتانیاهو بر اساس کتاب مقدس مطرح کردهاند تحریف آیات کتاب مقدس است: «یکم: در باب نهم سفر پیدایش آیات 19 و 20: در آن روز خداوند با ابراهیم عهد بست. گفت این زمین را از نهر مصر تا نهر عظیم یعنی نهر فرات به تو بخشیده ام* یعنی قینیان و قتزیان و قنوسیان و فرزیان و رقائیان و اموریان و کنعانیان و جرجاشیان و یبوسیان را.» این آیه دو بخش متمایز دارد. «یکم، وعده خداوند به ابراهیم، دوم، بیان مصادیق نسل و فرزندان ابراهیم.» اولاً چنان که میدانیم مسیحیان و مسلمانان نیز فرزندان ابراهیم و از نسل او هستند.
نمی توان نسل ابراهیم را منحصر در یهودیان دانست. چنان که امروزه ادیان یهودی و مسیحی و اسلام را ادیان ابراهیمی مینامند. در رساله «غلاطیان» باب 3، آیه 29 «پولس رسول» میگوید همه کسانی که به مسیح ایمان میآورند فرزندان ابراهیم هستند: «زیرا همه شما که در مسیح تعمید یافتید مسیح را در بر گرفتید.* هیچ ممکن نیست که یهود باشد یا یونانی و نه غلام و نه آزاد و نه مرد و نه زن، زیرا که همه شما در مسیح عیسی یک میباشید* اما اگر شما از آن مسیح میباشید هر آینه نسل ابراهیم و بر حسب وعده وارث هستید.»
چنان که میدانیم محمد مصطفی پیامبر اسلام صلواتالله علیه از نسل اسماعیل است. بدیهی است که فرزند ابراهیم تلقی میشود. خانه کعبه که در مراسم و آیین حج نقش مرکزی دارد، از سوی ابراهیم و اسماعیل ساخته شده است. ابراهیم بیش از یهودیت و مسیحیت در اسلام حضور دارد. در قرآن مجید زندگی او و فرزندانش به تفصیل در سورههای مختلف بیان شده است. از جمله در سوره «ابراهیم» که چهاردهمین سوره قرآن مجید است.
اقوامی که به عنوان مصادیق نسل ابراهیم و صاحبان نیل تا فرات نام برده شدهاند، همگی نابود شدهاند. جمعیت یهودیانی که امروزه در جهان زندگی میکنند یا به فلسطین کوچ کردهاند، نسبتی با آن اقوام ندارند. به عنوان یکی از مصادیق قوم «یبوسیان» در آیه ذکر شده است. به روایت کتاب مقدس «یبوس» نام قدیم بیتالمقدس بوده است. یبوسیان یعنی مردمی که در شهر یبوس زندگی میکردند. این مردم از سوی داود پیامبر نابود شدند. بیتالمقدس یا اورشلیم نام جدید یبوس است. اگر یبوسیان مالک سرزمین بودند، چرا داود با آنان جنگید و آنان را نابود کرد؟ در دانشنامه یهود، اطلاعات مفصلی درباره قوم یبوس و شیوه تعامل ابراهیم و داود با آنان و معاملهای که صورت گرفت ذکر شده است.
از همین رو برخی مفسران کتاب مقدس وعده خداوند به ابراهیم را امری معنوی تلقی کردهاند، یعنی فرزندان ابراهیم نفوذ معنوی خواهند داشت. در واقع خداوند مانند رئیس اداره ثبت اسناد، سند صادر نکرده است. چنان که در قرآن مجید هم شبیه چنین وعدهای را داریم که بندگان صالح خداوند وارثان زمین خواهند شد. (سوره نور/55)
در کنار این وعده اصل دیگری هم به عنوان وعده خداوند به ابراهیم مطرح شده است. هر دو وعده مکمل یکدیگرند. خداوند به ابراهیم وعده داد که نسل او در جهان همانند «ستارگان آسمان و شن یا ریگهای ساحل دریا» بسیار پرشمار خواهد بود. (سفر پیدایش، باب 22، آیه 18) چنان که میدانیم تمام جمعیت فلسطین اشغالی یا اسرائیل کمتر از جمعیت تهران و جمعیت تمام یهودیان جهان کمتر از نصف جمعیت شهر قاهره است! آن جمعیتی که جهان را مانند ستارگان آسمان و ریگهای ساحل انباشته است؛ جمعیت مسیحیان و مسلمانان است. البته یهودیان بشدت در ازدیاد نسل خود میکوشند. بایدن در دوران ریاست جمهوری تماشاییاش با بانویی یهودی ملاقات کرد که 14فرزند به دنیا آورده بود. بایدن که مسیحی- صهیونیست مؤمنی بود در برابر خانم زائو، زانو زد و دست آن خانم را به نشانه تقدیر برای کثرت زایمان بوسید. در لندن بویژه در فرودگاه شاهد خانوادههای یهودیانی هستیم که شبیه فیلمهای سیاه و سفید دهههای اول تاریخ سینما با دور تند در حرکتند. معمولاً آقایان با کت و شلوار مشکی گشاد و پیراهن سفید با یقه بازند و خانمها هم کت و دامن مشکی درست به اندازه و گاه اندکی تنگ و پیراهن سفید با تعداد قابل توجهی بچه قد و نیمقد در حرکتند. بهرغم این تلاش نمایان آن وعده ابراهیم درباره ستارگان آسمان و شنهای ساحل درباره یهودیان تحقق نیافته است. از نیل تا فرات از آنِ همه فرزندان ابراهیم است!
(ادامه دارد.)