سرمقاله شرق/ دل و پشت ایرانیان نشکنید
مقالات
بزرگنمايي:
پیام فارس - شرق / «دل و پشت ایرانیان نشکنید» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم حمزه نوذری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
داستانهای شاهنامه از جنبههای مختلف خواندنی و درسآموز است. در شاهنامه، نامهنگاری یکی از شیوههای مرسوم بیان مواضع سیاسی، دینی، نظامی و ملی ایرانیان باستان بوده است. نامههایی که بین گُراز، قیصر و خسروپرویز ردوبدل شده، نمونههای مهمی هستند که میتوان برای تحلیل واقعیت و رخدادهای امروز به کار برد. فردوسی نسبت به رفتار و حرکت بارسالاران و نحوه برخورد آنها با مردم هشدار میدهد و چنین برخوردهایی را سبب ضعف کشور میداند. گُراز که مرزبان ایرانی است، با همکاری و تبانی یکی از سپاهیان به نام زادفرخ از قیصر روم دعوت میکنند تا به ایران لشکرکشی کند و قول میدهند که در جنگ قیصر را یاری کنند.
گُراز سپهبُد یکی نامه کرد/ به قیصر ورا نیز بدکامه کرد
بازار ![]()
بدو گفت برخیز و ایران بگیر/ نخستین من آیم تو را دستگیر
چو آن نامه برخواند قیصر، سپاه/ فراز آورید از پی رزمگاه
نامههای بین قیصر روم و گُراز برملا میشود و خسروپرویز شگرد توطئهآمیزی برای حفاظت از کشور در پیش میگیرد. در نهایت قیصر به درون مرزهای روم عقبنشینی میکند و گراز با این خیانت به ممکلتش، موقعیت و اعتبار سیاسی خود را از دست میدهد. فردوسی با طرح این داستان پیام سیاسی مهمی بیان میکند و آن این است که بیعدالتی، رفتار نادرست کارگزاران با مردم و تضاد درونی ممکن است زمینه و شرایط دعوت از خارجیها برای حمله و تسلط بیگانگان را فراهم آورد.
قیصر روم در پاسخ نامهای که گراز به او نوشته و گله کرده که چرا از حمله به ایران عقبنشینی کرده است، به او مینویسد که احساسات ایراندوستی و میهنپرستی ایرانیان مانع از سلطه و پادشاهی بیگانگان بر ایرانزمین میشود.
ببایست دانست که ایرانیان/ چو بینند شاه از نژاد کیان
به ایران نخواهند بیگانهای/ نه قیصر نژادی، نه فرزانهای
در آغاز پادشاهی خسروپرویز کشور تا حدی در آسایش، آرامش و شکوه است اما در ادامه با در پیش گرفتن رویه نادرست حاکم و ظلم عمال دربار، عظمت و بزرگی کشور و پادشاه از دست میرود. با وجود این، وقتی پسرش شیرویه پادشاهی را از او میگیرد و به او اتهاماتی وارد میکند، منش ایراندوستی خود را بیان میکند:
که ایران چو باغیست خرم بهار/ شکفته همیشه گل کامگار
پر از نرگس و نار و سیب و بهی/ چو پالیز گردد ز مردم تهی
سِپرغَم یکایک ز بن بر کنند/ همه شاخ نار و بهی بشکنند
سپاه و سلیح است دیوار اوی/ به پرچینش بر نیزهها خار اوی
اگر بفکنی خیره دیوار باغ/ چه باغ و چه دست و چه دریا، چه راغ
نگر تا تو دیوار او نفگنی/ دل و پشت ایرانیان نشکنی
کزان پس بود غارت و تاختن/ خروش سواران و کینآختن
زن و کودک و بوم ایرانیان/ به اندیشه بد منه در میان
چو سالی چنین بر تو بر بگذرد/ خردمند خواند تو را بیخرد
و در ادامه
که هر کو سلیحش به دشمن دهد/ همی خویشتن را به کشتن دهد
این روایت کشور را بهمثابه بوستانی تلقی میکند که میوهها و گلهایی دارد و سپاهیان و مرزبانان چون نگهبانان این باغ هستند. اگر سپاهیان را مشغول امور دیگر بداریم و از وظیفه اصلی دور باشند، راه را به روی دشمنان میگشاییم و کشور را به نابودی میکشانیم. اگر باغ و جالیز از مردم تهی شود، هر تبهکاری به آن ورود و آن را لگدکوب میکند. این تمثیلی است از اینکه اگر مردم همراه با حاکمیت نباشند و سیاستمردان جامعه را از کنش و مشارکت گروههای مختلف جامعه محروم کنند، کشور نهتنها آباد نخواهد شد، بلکه شرایط تاختوتاز دشمن در کشور فراهم میشود. فردوسی هشدار میدهد که جامعه را از مردم تهی نکنید و دل و پشت ایرانیان نشکنید.
*برای نوشتن این یادداشت از کتاب گفتارهای مکتوب در شاهنامه فردوسی تألیف علی نوذری بهره گرفته شده است.
-
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۰:۵۷
-
۷ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/967139/