گروسی از نردبان برنامه هستهای ایران بالا میرود؟!
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام فارس - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نصرتالله تاجیک| در رابطه با نشست فصلی شورای حکام و صدور قطعنامه در ابتدا باید گفت که هدف اصلی از فشارهای سیاسی روانی اخیر، امتیازگیری از ایران با سوءاستفاده از همزمانی چند رخداد مهم است. نخست، نزدیک شدن به پایان مهلت اجرای قطعنامه 2231 که آخرین فرصت اروپا برای بهرهگیری از مکانیسم ماشه تلقی میشود؛ دوم، شرایط دشوار اقتصادی و داخلی ایران و سوم، تضعیف بخشی از بازدارندگی منطقهای ایران در سیاست خارجی.
این سه عامل به گونهای در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند که برخی بازیگران تلاش دارند حداکثر فشار را بر ایران وارد کنند تا با بازی روانی امتیاز بیشتری به دست آورند. با این حال، همه بازیگران حاضر در این صحنه لزوما در یک مسیر واحد حرکت نمیکنند و اهداف متعددی را دنبال میکنند. از یکسو ایالاتمتحده به دنبال آن است که مذاکرات با ایران را به سرانجام برساند، البته با گرفتن بیشترین امتیاز ممکن. امریکا میداند نه درخواست غنیسازی صفر درصدی وجاهت قانونی و بینالمللی دارد و نه ایران آن را میپذیرد! ازسوی دیگر برای دولت امریکا، بهویژه دونالد ترامپ، دستیابی به توافق با ایران، چه موقت و چه دایمی، از اهمیت زیادی برخوردار است؛ بهویژه در شرایطی که پروندههایی مانند اوکراین، غزه و رقابت با چین و مشکلات با اروپا نیز به نتیجه مشخصی نرسیدهاند و در داخل کشور نیز با مشکلات اقتصادی و سیاسی مواجه است. روند خروج مقامات از دولت ترامپ سرعت گرفته و نظرسنجیها نیز از کاهش محبوبیت او حکایت دارند. در چنین شرایطی، توافق با ایران میتواند دستاوردی مهم برای او باشد. در مورد اروپا نیز باید گفت که با کنار گذاشته شدن ازسوی امریکا، تلاش دارد از شرایط کنونی بیشترین بهرهبرداری را بکند و فشارها را افزایش دهد تا نقش خود را در برنامه هستهای ایران و حفظ جایگاه بازیگری منطقهای و جهانی که با امریکا رقابت دارد، تثبیت کند. بازیگر سوم، اما آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که خود در دو سطح عمل میکند. از یکسو، مدیرکل آژانس یعنی آقای رافائل گروسی وارد یک بازی پیچیده سیاسی شده و به نوعی نقش مخربی ایفا میکند که از اهداف و جاهطلبیهای شخصی او نیز ناشی میشود. گزارشها حاکی از آن است که او بهدنبال دستیابی به سمت دبیرکلی سازمان ملل متحد است و تلاش دارد با استفاده از پرونده هستهای ایران، جایگاه و اعتباری برای خود ایجاد کند. از این منظر، برنامه هستهای ایران به ابزاری برای صعود شخصی او از نردبان برنامه هستهای ایران بدل شده است.
جای تاسف دارد که آقای گروسی به جای تمرکز بر وظایف حرفهای با بستر فنی، بیشتر به فعالیتهای رسانهای و تبلیغاتی روی آورده است؛ اقداماتی که در چارچوب ماموریتهای آژانس نمیگنجد و صرفا به هدف کسب اعتبار شخصی از طریق خوشخدمتی به غرب صورت میگیرد. در داخل ایران نیز دیدگاه مثبتی نسبت به او وجود ندارد و بسیاری از کارشناسان معتقدند نباید برای گروسی، فراتر از یک کارمند فنی دبیرخانه آژانس، جایگاه سیاسی قائل شد یا او را در سطح مقامات رسمی پذیرفت. از نگاه این تحلیلگران، تعامل با مدیرکل آژانس باید صرفا در چارچوب فنی و تخصصی باقی میماند!
مصاحبههای وی نیز به ویژه از منظر حفاظت اطلاعات و امنیتی نگرانکننده هستند. به باور من، ایران باید به طور صریح و شفاف به رفتارهای او اعتراض کند. خوشبختانه، در یادداشت توضیحی اخیر که دفتر نمایندگی ایران در آژانس توزیع کرده، به گزارش اخیر مدیرکل و همچنین عدم حرفهایگری در مدیریت فعالیتهای آژانس اعتراض شده است. در این گزارش اشاره شده که برخی اطلاعات منتشرشده، جنبه امنیتی و حفاظتی دارند و انتشار عمومی آنها میتواند خطرناک باشد. در مجموع، رفتارهای گروسی از مسیر حرفهای فاصله گرفته و برنامه هستهای ایران را به مرغ عزا و عروسی و نردبانی برای اهداف شخصی خود تبدیل کرده است. نمایندگی ایران در وین و همینطور وزارت امور خارجه ضرورت دارد با نامه به دبیرکل سازمان ملل هم به این سبک عمل مدیرکل اعتراض کند و هم به عملکرد کلی آژانس که آشکارا با نگاه سیاسی و جانبدارانه همراه شده است. براساس گزارش توضیحی دفتر نمایندگی ایران، آژانس در حال حاضر بیشترین منابع و امکانات را برای نظارت بر برنامه هستهای ایران بهکار گرفته و بیشترین بازرسیها در سطح جهانی را از ایران انجام میدهد. با این حال، این موارد نه در گزارشها بازتاب مییابد و نه در داوریهای فنی که به رنگ و لعاب سیاسی آلوده شدهاند، لحاظ میشود. این نشان میدهد که آژانس، به عنوان نهادی بینالمللی نیز از مسیر بیطرفی خارج شده و در جهت اعمال فشار و امتیازگیری گام برمیدارد.
درنهایت، هر چند سه بازیگر اصلی امریکا، اروپا و آژانس اهداف متفاوتی دارند، اما همگی از شرایط کنونی سوءاستفاده میکنند تا با فشار حداکثری از ایران امتیاز بگیرند. این درحالی است که برنامه هستهای ایران کاملا قانونی است، براساس حقوق بینالملل پیش میرود و پشتوانههایی چون برجام با قطعنامه 2231، ماده چهارم NPT و اصول حقوقی بینالمللی در زمینه حقوق قراردادها را با خود دارد. اما متاسفانه، هم سابقه و تاریخچه برنامه هستهای ایران و هم این جایگاه حقوقی عمدا با اهداف سیاسی ازسوی بازیگران یادشده نادیده گرفته میشود که بخشی نیز به اشتباه محاسبه در مورد نقاط ضعف ایران و مخصوصا آسیبدیدگی بازدارندگی سیاست خارجی ایران در خاورمیانه ناشی میشود!
با این همه اگر قطعنامهای علیه ایران تصویب شود، ایران واکنشی فراتر از صدور بیانیه و محکوم کردن نشان خواهد داد. اما در عین حال، اینگونه نیز به نظر میرسد که ایالاتمتحده علاقهمند به وقوع چنین سناریویی نیست، چراکه میداند واکنش احتمالی تهران میتواند روند مذاکرات غیرمستقیم را نیز تا حدی مختل کند.
از این منظر، پیشبینی محتمل آن است که یا قطعنامهای صادر نشود یا اگر هم صادر شود، از شدتعمل لازم برخوردار نباشد. حدس میزنم قطعنامهای توصیهای که صرفا از ایران بخواهد سطح همکاریها را افزایش دهد، محتملتر باشد. چنین رویکردی بیش از آنکه برای فشار بر تهران باشد، میتواند تلاشی برای حفظ فضای گفتوگو باقی بماند.
با این حال، روشن است که میان ایران و آژانس اختلافاتی جدی وجود دارد. متاسفانه، به نظر میرسد آژانس همچنان بر مسائلی از گذشته تمرکز دارد که از دید ایران مدتهاست حل و فصل شدهاند. بحث معروف آلودگی اورانیومی در چهار مکان ازجمله تورقوزآباد، آباده، مریوان، شیان و لویزان مهمترین نمونه این اختلاف است. ایران معتقد است درباره این مکانها توضیح داده، اسناد و مدارک ارایه کرده و حتی بازدیدهایی نیز صورت گرفته است، اما آژانس همچنان همان موارد قدیمی را تکرار میکند، بدون توجه به پاسخها و پیشرفتها. چنین رفتاری ازسوی آژانس، به باور برخی، توان کارشناسی و نظارتی این نهاد را تحلیل برده و موجب شده تمرکز آن بهجای موضوعات مهمتر روز، معطوف به مواردی شود که یا اساسا حل و فصل شدهاند یا از اولویت کمتری برخوردارند. بخشی از این وضعیت را میتوان به مدیریت آقای رافائل گروسی نسبت داد؛ مدیری که بهجای هدایت نهاد تحتنظر خود به سمت حل مسائل جاری، اجازه داده کارشناسان و بازرسان درگیر موضوعات نیمهتمام گذشته باقی بمانند.
ازسوی دیگر، ایران پس از خروج امریکا از برجام، در چارچوب حق قانونی خود روند کاهش تعهدات را در پنج مرحله آغاز کرد. چهار مرحله اول این روند، ازسوی آژانس و کشورهای اروپایی تقریبا با تفاهم مواجه شده است، چراکه آنها نیز میدانستند واشنگتن تعهدات خود را زیر پا گذاشته است. اما مرحله پنجم، محل اختلاف ایران و آژانس شد؛ اختلافی که اگر حل میشد، ما امروز در این وضعیت پرتنش قرار نداشتیم. آنچه امروز ایران انجام میدهد، نه خارج از برجام، بلکه در واکنش به نقض گسترده تعهدات ازسوی طرف مقابل یعنی امریکا و اروپا است.
در این میان، احتمال دارد که هدف گروسی از احیای مجدد برخی پروندههای قدیمی، بیش از آنکه فنی باشد، سیاسی باشد. شاید بخشی از این رفتارها ناشی از فشارهای برخی دولتها بر آژانس باشد جهت تلاش برای کسب امتیازات فنی و سیاسی. از اینرو، اگر قطعنامهای صادر شود، احتمال آن زیاد است که از نوعی باشد که صرفا به ایران «توصیه» کند همکاری بیشتری داشته باشد، نه اینکه اقدامی قهری یا تقابلی را پیشنهاد دهد. پیشبینی محتمل آن است که شورای حکام، فرصتی چند هفتهای دهد تا در فضای دیپلماتیک، امکان حل اختلافات باقی بماند. در غیر اینصورت، ممکن است تهران به سمت اقداماتی برود.
نوع واکنش احتمالی ایران به یک قطعنامه شدیداللحن، بسته به متن آن، میتواند طیف متنوعی از اقدامات را شامل شود. اگرچه پیشبینی دقیق آن نیازمند نظر کارشناسان فنی است، اما ایران ابزارهایی دراختیار دارد که در فضای سیاسی و حقوقی مطرح شدهاند. کاهش نظارتهای فراپادمانی، تجدیدنظر در همکاری با بازرسان آژانس، محدودسازی تعهدات پادمانی در قالب برجام یا حتی طرح مباحثی درباره ماندن یا نماندن در پیمان انپیتی ازجمله مواردی است که در سطح رسمی و غیررسمی بیان شده است. در این زمینه نمایندگان مجلس، مقامات سیاسی و کارشناسان فنی همگی بر این نکته تاکید دارند که دست ایران برای واکنش بسته نیست.
در این میان گزاره دیگری اهمیت دارد و آن فرآیند مذاکرات ایران و امریکا است که نمیتوان گفت که مسیر گفتوگوها به بنبست رسیده است. هنوز امکان ادامه مذاکرات وجود دارد و در چارچوب دور پنجم، پیشنهادهایی ازسوی ایالاتمتحده مطرح شده که اکنون در حال بررسی ازسوی ایران است. برخی از این پیشنهادات، به ویژه در حوزه غنیسازی، با چارچوبهای حقوقی و برنامهای ایران در تضاد است، چراکه جمهوری اسلامی به درستی برمبنای حقوق خود ناشی از عضویت در NPT و برجام، اصل غنیسازی را حق مسلم خود دانسته و آن را غیرقابل مذاکره میداند. از این رو، تنها بحث بر سر سطح غنیسازی میتواند محل چانهزنی باشد.
باتوجه به ماهیت پیشنهادات مطرح شده، احتمال رد کلی یا جزیی آنها ازسوی ایران زیاد است. هرچند تهران بهصورت رسمی اعلام کرده که در حال بررسی این پیشنهادات است، اما میتوان حدس زد، ممکن است بخشی از طولانی شدن بررسی ایران در اعلام پاسخ، هم به فعالیتهای سیاسی، امنیتی، رسانهای ایران مربوط باشد و بخشی نیز به انتظار برای مشخص شدن نتیجه نشست شورای حکام. در واقع، چگونگی واکنش ایران به پیشنهادات امریکا، احتمالا تحتتاثیر مستقیم فضای سیاسی ناشی از فعالیتهای چندوجهی ایران و نیز قطعنامه احتمالی شورای حکام و همچنین تشدید بههم ریختگی درونی دولت ترامپ و تشدید مشکلاتش با چین و اروپا خواهد بود. چنانچه قطعنامهای که صادر میشود شدیداللحن باشد و رویکردی تحمیلی داشته باشد، این مساله نه تنها بر پاسخ ایران به پیشنهادات امریکایی اثرگذار خواهد بود، بلکه ممکن است روند کلی مذاکرات را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
بازار ![]()
-
سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۴:۴۸
-
۹ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/962534/