پیام فارس - تعادل /اظهارات تازه درباره رفع فیلتر تدریجی یوتیوب، در ظاهر نشانهای از گشودگی فرهنگی و اعتماد به جامعه علمی است، اما در بطن خود تناقضی میان «وعده آزادی» و «پافشاری بر کنترل» را پنهان دارد. دولت میگوید گامبهگام پیش میرود، اما تجربه سالهای گذشته نشان داده که این گامها معمولا به ایستادن در نقطه اول ختم میشوند.
اظهارات تازه درباره رفع فیلتر تدریجی یوتیوب، در ظاهر نشانهای از گشودگی فرهنگی و اعتماد به جامعه علمی است، اما در بطن خود تناقضی میان «وعده آزادی» و «پافشاری بر کنترل» را پنهان دارد. دولت میگوید گامبهگام پیش میرود، اما تجربه سالهای گذشته نشان داده که این گامها معمولا به ایستادن در نقطه اول ختم میشوند. درحالی که یوتیوب میتواند دروازهای به روی آموزش و پژوهش جهانی باشد، سیاستهای تدریجی و گزینشی ممکن است همان نابرابری قدیمی را با ظاهری جدید بازتولید کنند. سید ضیا هاشمی، معاون فرهنگی و اجتماعی معاون اول رییسجمهور، بهتازگی در گفتوگو با مهر درباره رفع فیلتر تدریجی یوتیوب، بار دیگر بحث قدیمی «آزادی دسترسی به اطلاعات» و «مدیریت دولتی بر فضای مجازی» را زنده کرده است.
او یوتیوب را «یک دانشگاه آنلاین» نامید و گفت سیاست کلی دولت بر این است که «دسترسی به آن در اختیار همگان باشد.» با این حال همانگونه که در سخنان او نیز آشکار است، این سیاست هنوز در مرحله وعده و برنامه باقی مانده و با موانع اجرایی و ذهنی فراوانی روبرو است. در یک دهه گذشته، مسدود بودن یوتیوب در ایران به یکی از نشانههای تضاد میان نیاز جامعه علمی و سیاستهای کنترلی دولت بدل شده است. دانشجویان، پژوهشگران و فعالان حوزه آموزش بارها تأکید کردهاند که این پلتفرم، منبعی بیبدیل برای آموزش و پژوهش است. حال آنکه سیاست رفع فیلتر «گامبهگام» که هاشمی از آن سخن میگوید، در عمل نوعی تبعیض ساختاری را بازتولید میکند: ابتدا دانشگاهها، بعد شاید مراکز علمی دیگر، و در نهایت مردم. از نگاه منتقدان، چنین روندی چیزی جز «اینترنت طبقاتی» نیست؛ هرچند هاشمی در پاسخ به این انتقادات میگوید: «اینترنت طبقاتی امر مردودی است و چنین چیزی نه مقبول و نه موجود است.» اما در واقع، وقتی دسترسی برخی گروهها زودتر از دیگران آزاد میشود، خود این فرآیند بهنوعی طبقهبندی کاربران است؛ حتی اگر دولت آن را «مدیریتی و تدریجی» بنامد.
تدریج یا تعلل؟
بازار ![]()
دولت میگوید رفع فیلتر باید مرحلهبهمرحله و بر اساس «امکانات و مقدورات» انجام شود. اما تجربه نشان داده است که این تدریج، اغلب بهجای مقدمهای برای تغییر، بهانهای برای توقف در همان نقطه نخست است. نمونههای مشابه در گذشته ـ از وعده رفع فیلتر توییتر تا بازگشت برخی پیامرسانهای بینالمللی ـ نشان دادهاند که روندهای «تدریجی» معمولا به سکوت و فراموشی ختم میشوند. سوال اساسی این است: اگر دولت واقعا به گفته هاشمی «به جامعه اعتماد دارد» چرا این اعتماد باید با گامهای کوچک و مشروط سنجیده شود؟ دسترسی آزاد به اطلاعات نه لطف دولت، بلکه حق شهروندان است و هرگونه قید و تأخیر در تحقق آن، بهویژه در حوزه آموزش، به معنای محدود کردن حق دانستن است. از سوی دیگر، در تجربههای اخیر، موضوع کیفیت دسترسی نیز بسیار قابل توجه است. مسدودسازی، خاموشیهای سراسری و کاهش شدید اتصال به اینترنت باعث شدهاند که بخش وسیعی از جامعه با مشکل نه صرفاعدم دسترسی، بلکه دسترسی با کیفیت پایین، سرعت کم و هزینه بالا مواجه شوند. در جریان بحران و جنگ میان ایران و اسراییل، در خرداد ماه 1404، قطع اینترنت تنها برای کاربران خاص نبود؛ بلکه سطح دسترسی عمومی تا حدود 90 درصد کاهش یافت و کاربران عادی اساسا از اینترنت جهانی محروم شدند. در این چارچوب، سخن معاون فرهنگی که گفته «اینترنت طبقاتی امر مردودی است و چنین چیزی نه مقبول و نه موجود است» به چالشی جدی میانجامد؛ چرا که در عمل سیاست «گام به گام» و «مرحلهای» میتواند بهراحتی تبدیل به ابزار کنترل و نابرابری شود.
واقعیت آن است که اگر گروههای نخست به دسترسی مناسب، با سرعت و کیفیت خوب دست یابند، ولی گروههای دیگر همچنان در صف انتظار بمانند، تبعیضی نهفته شکل میگیرد که ممکن است مزمن و ساختاری شود. به ویژه در حوزه آموزش و پژوهش، این شکاف میتواند پیامدهای بلندمدت داشته باشد. دستیابی به پلتفرمهایی مانند یوتیوب برای دانشجویان میتواند فرصتهای گستردهای ایجاد کند؛ اما اگر بخش بزرگتر دانشجویان یا افراد خارج از سیستم دانشگاهی از این فرصت محروم بمانند، این امکان خود به منبع جدیدی از نابرابری بدل میشود. در نامه شورای اتحادیه دانشگاهی آمده است: «اگر هدف تسهیل آموزش است، چرا کل جامعه از این حق محروم است؟»
تضاد میان شعار و واقعیت
در سخنان هاشمی، تأکید زیادی بر «ظرفیت علمی» یوتیوب وجود دارد، اما همزمان هشدار داده میشود که این فضا میتواند آسیبزا باشد. همین دوگانگی، یکی از ریشههای اصلی مشکل سیاستگذاری اینترنت در ایران است. دولتها از یکسو نمیخواهند متهم بسانسور شوند، و از سوی دیگر حاضر نیستند کنترل را واگذار کنند. نتیجه این دوگانه، وضعیتی است که در آن تصمیمات نه بر مبنای آزادی، بلکه بر پایه ترس از آن گرفته میشود. در واقع، هرچند یوتیوب به عنوان «دانشگاه آنلاین» شناخته میشود، اما هنوز با همان منطق «فیلتر و مجوز» سنجیده میشود. همین نگاه باعث شده تا به جای بهرهگیری از ظرفیتهای این پلتفرم در حوزه آموزش، کشور همچنان به سیستمهای محدود و بسته داخلی متکی باشد که در عمل نتوانستهاند جایگزینی موثر برای منابع جهانی شوند.
رفع فیلتر یا بازتولید محدودیت؟
اگر قرار است رفع فیلتر یوتیوب واقعا اتفاق بیفتد، باید بر مبنای اصل برابری در دسترسی انجام شود، نه بر اساس سلسلهمراتبی از «مقدورات» و «گروههای خاص». سیاست گامبهگام تنها زمانی قابل دفاع است که زمانبندی، شفاف و قابل نظارت باشد. در غیر این صورت، آنچه اکنون «گام اول رفع فیلتر» خوانده میشود، ممکن است در آینده به نمادی از تداوم کنترل و تأخیر تبدیل شود. در نهایت، همانطور که سیدضیا هاشمی گفت، «یوتیوب یک دانشگاه آنلاین است» اما این دانشگاه زمانی معنا دارد که درهایش به روی همه دانشجویان باز باشد، نه فقط عدهای خاص. جامعه علمی ایران سالهاست پشت در این دانشگاه ایستاده است؛ پرسش این است که آیا اینبار درها واقعا گشوده میشوند، یا باز هم قفلها تنها رنگ عوض میکنند؟ دولت قول داده است که رفع فیلتر یوتیوب را «گام به گام» انجام بدهد و از این پلتفرم به عنوان ابزاری برای «رشد علمی و استفاده از دستاوردهای جهان» نام برده است. اما نکته تعیینکننده آن است که آیا این «گام به گام» در عمل به عدالت منجر خواهد شد یا به تأخیری برای انصاف؟ اگر فرآیند دقیق زمانبندی، اولویتها، کیفیت دسترسی و گروههای هدف روشن نباشد، احتمال دارد که وعده دسترسی همگانی، صرفا به پوششی برای کنترل تدریجی تبدیل شود. در نتیجه، چند توصیه ضروری به نظر میرسد: نخست، دولت باید جدول زمانی شفاف و معینی برای آزادسازی کامل پلتفرمها اعلام کند؛ دوم، تضمین کیفیت، سرعت و هزینه برابر اینترنت برای تمامی کاربران را مدنظر قرار دهد؛ سوم، معیارهای گزینش گروههای اولویتدار باید عمومی و حسابشده باشند تا تبعیض آشکار نشود و چهارم، نظارت مستقل و شفاف بر روند اجرا ضروری است تا وعدهها به واقعیت تبدیل شوند. در پایان، همانگونه که سخنان مقامات نیز تأکید دارند، اینترنت و پلتفرمهایی مانند یوتیوب میتوانند منابع مهمی برای آموزش، پژوهش، فرهنگ و مشارکت اجتماعی باشند.
ولی این منابع زمانی معنی مییابند که دسترسی به آنها فقط روی کاغذ نباشد، واقعا در اختیار همه باشد و کیفیت آن برای همگان یکسان باشد. در غیر این صورت «دانشگاه آنلاین» تنها نامی خواهد بود روی ساختاری که گروهی خاص بتوانند وارد شوند و گروهی دیگر همچنان پشت در باقی بمانند . ساختاری که دقیقا نقض همان وعده برابری است.