پیام فارس - خراسان /برای بسیاری از ما در این تورم عجیب، پسانداز نه ممکن است نه معنایی ندارد و برای عدهای هم پسانداز نه فقط ذخیره پول بلکه بستر تسلط به آرامش و رهایی از اضطراب است؛ اما کدام دیدگاه درست است و چگونه؟
عصر پنجشنبه است. خانوادهای سه نفره روی کاناپهای که کمابیش عمرش را کرده، مقابل تلویزیونی که 15 سال جان کنده و دیگر مثل قبل نیست، دورهم نشستهاند؛ آخر ماه است و فکر قسط وام رهن خانه، شهریه کلاس زبان و قبضها در ذهنشان رژه میرود.
دختر خانواده میگوید: «امشب شام بیرون بریم، یه جایی هست که دوستم رفته، خوش میگذره». پدر لحظهای مکث میکند. تلفن همراهش را برمیدارد، آخرین پیامک بانکی را نگاه میکند و عدد مانده را میبیند و آهسته جواب میدهد: «بریم، فقط یهجای ارزون باشه». مادر که خودش مدتهاست دلش گرفته اما میگوید: «نه بابا، تو خونه همه چی هست، غذای بیرون چیه». این صحنه ساده شاید تجربه خیلی از ما باشد، لمس لحظهای که بین لذت امروز و دلهره فردا گیر میکنیم.
هر سال، 31 اکتبر در جهان به نام «روز جهانی پسانداز» شناخته میشود؛ روزی برای یادآوری اینکه چطور انسانها با برنامهریزی مالی، حس امنیت و آرامش خود را حفظ میکنند. اما در ایرانِ امروز، وقتی قیمتها در فاصله چند هفته تغییر میکنند، این سؤال پیش میآید: آیا پسانداز هنوز معنا دارد؟ گفتن از پسانداز در فضایی که ارزش پول مدام کمتر میشود، شاید شبیه شوخی تلخی باشد. با این حال، میان همه بیثباتیها، هنوز نیازی عمیق در درون ما باقی است که باید به آن پاسخ بدهیم تا درگیر اضطراب نشویم: «حس کنترلداشتن بر آینده». اینجاست که پسانداز دیگر فقط ذخیره پول نیست، بلکه تمرینی برای بازیابی آرامش است. در پرونده پیشرو میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که کدام یک از رویکردها درباره پسانداز، درست است و چه الزاماتی دارد؟
بازار ![]()
خطاهای ذهنی تورمزده
طی این سالهای پر از تورم، رفتار مالی بسیاری از ما بیش از آنکه تابع حسابگری باشد، حاصل اضطراب است. در ذهن بسیاری از ما، هر روز نوعی بازی که شاید باید اسمش را بگذاریم «جلو زدن از گرانی» جریان دارد؛ احساسی ناخودآگاه که میگوید اگر امروز نخری، فردا ضرر کردهای. نتیجهاش تصمیمهایی است که در نگاه اول منطقیاند، اما در حقیقت نشانه اضطراب و بیاعتمادی جمعیاند.
زندگی در لحظه اکنون
تورم بلندمدت، زمان را از زندگی مالی ما میرباید. یعنی ما فقط به امروز فکر میکنیم، نه به آینده. ذهن ما پر است از خاطرات چیزهایی که اگر دیروز میخریدیم، بسیار ارزانتر بودند. پر از تجربههای تلخ که دوست نداریم تکرار شوند. روانشناسان این وضعیت را «سوگیری حالگرایانه» مینامند؛ تمایلی برای قربانی کردن برنامهریزی بلندمدت در برابر لذت یا ترس کوتاهمدت. در فضای تورمی، ذهن ما بهجای حساب و کتاب، به «واکنش سریع» پناه میبرد. خرید فوری برنج یا دلار، حتی در زمانی که نیاز واقعی نداریم، به ما حس قدرت میدهد؛ حس کنترل در جهانی غیرقابل پیشبینی.
ترس پنهان از نخریدن
اما در پسِ این واکنشها، یک ترس مزمن پنهان است؛ همین ترس گاه ما را از هر برنامهریزی واقعی بازمیدارد. در حالیکه اگر ذهن مالیمان آرامتر باشد، ممکن است بفهمیم خیلی از هزینههای شتابزده، خود عاملی برای کاهش امنیت اقتصادیاند. تورم، محاسبهگر درونی ما را تحریف میکند؛ پاداش فوری را بزرگتر و آینده را بیارزشتر نشان میدهد. اما اگر بخواهیم از این حلقه معیوب بیرون بیاییم، باید دوباره با عنصر زمان در برنامهریزی مالی آشتی کنیم؛ هرچند چنین تصمیمی دشوار و حتی ترسناک است. اما باید حتی در بیثباتترین شرایط، چند قدمی جلوتر از اکنون را ببینیم؛ کاری دشوار، و درست از همینجا مسیر پسانداز خردمندانه آغاز میشود.
وقتی قناعت نیاز به بازتعریف دارد
در متون کلاسیک فارسی، قناعت اغلب بهعنوان فضیلتی اخلاقی ستوده شده است؛ حکایتها، ضربالمثلها و اشعار کلاسیک ادبیات ما، قناعت را راهی برای رهایی از حرص و آز میدانند و آن را روشی برای رسیدن به آرامش درونی معرفی میکنند. اما در زندگی امروز، بهویژه در جامعهای که با تورم مزمن دستوپنجه نرم میکند، قناعت دیگر فقط یک توصیه اخلاقی نیست؛ بلکه میتواند ابزاری برای مدیریت ترجیحات مالی باشد.
برداشتی اشتباه از قناعت
در ذهن بسیاری از ما، قناعت با نوعی انکار لذتهای حتی حلال گره خورده؛ انگار کسی که قناعت میکند، باید از سفر، رستوران یا خرید دلخواهش صرفنظر کند. این برداشت، نهتنها نادرست است، بلکه میتواند به نوعی سرکوب روانی منجر شود. قناعت درست بهجای انکار لذت، آن را وزنگذاری میکند؛ یعنی بهجای خرجهای هیجانی و فوری، به لذتهایی فکر میکند که پایدارترند و آرامش بیشتری میآورند.
قناعت بهعنوان خرد مالی
در اقتصاد رفتاری، قناعت میتواند معادل «مدیریت ترجیحات» باشد؛ یعنی فرد بهجای آنکه تحت تأثیر لحظه و ترس از جا ماندن تصمیم بگیرد، با توجه به منابع محدود، انتخابهایی کند که بیشترین رضایت بلندمدت را به همراه داشته باشند. این نوع قناعت، نه نشانه فقر، بلکه نشانه بلوغ مالی است. کسی که میداند کجا خرج کند و کجا نه، در واقع دارد شخصیت خود را میبیند و درست تعریف میکند؛ البته نه با انکار خواستهها، بلکه با تنظیم آنها.
و اما قناعت در عمل
فرض کنید خانوادهای تصمیم میگیرد بهجای خرید فوری یک گوشی جدید، همان گوشی فعلی را تعمیر کند و هزینه باقیمانده را برای سفر کوتاه آخر فصل کنار بگذارد. این تصمیم، نه از سر محرومیت، بلکه از سر اولویتبندی لذتهاست؛ یعنی انتخاب لذتی که هم خاطرهساز است، هم جمعی و هم پایدارتر از یک خرید فوری.
پسانداز کنیم یا ذخیره ارزش؟
در نگاه اول، «پسانداز» و «ذخیره ارزش» شبیهاند؛ چون هر دو به کنار گذاشتن پول مربوطاند. اما در واقع، این دو مفهوم تفاوتهای مهمی دارند که شناخت آنها میتواند به تصمیمگیری مالی ما در شرایط تورمی کمک کند. در جامعهای که ارزش پول مدام در حال کاهش است، دانستن این تفاوتها نه فقط یک نکته فنی، بلکه یک ضرورت روانی و زیستی است.
پسانداز برای آرامش کوتاه مدت
پسانداز یعنی کنار گذاشتن بخشی از درآمد برای نیازهای پیشبینینشده یا هدفهای کوتاهمدت. این پول باید نقد، قابل برداشت و بدون ریسک باشد. مثلاً خانوادهای هر ماه مبلغی را در حساب روزشمار نگه میدارد تا اگر فرزندشان بیمار شد یا یخچال خراب شد، بتوانند سریع هزینه را تأمین کنند. این نوع پسانداز، بیشتر برای «امنیت روانی» است؛ یعنی آرامشی که از دانستن اینکه «اگر اتفاقی افتاد، بیپناه نیستم» بهدست میآید. قرار نیست با پساندازها ی کوچک خانه بخریم، ماشین را عوض کنیم یا حتی امید داشته باشیم به خرید یک گوشی مدل جدید.
ذخیره ارزش، طغیان برابر تورم
ذخیره ارزش یعنی تبدیل بخشی از دارایی به شکلهایی که در برابر کاهش ارزش پول مقاومترند. این میتواند طلا، ارز یا صندوقهای سرمایهگذاری بلندمدت باشد. هدف این نوع ذخیره، حفظ قدرت خرید در آینده است، نه دسترسی فوری. مثلاً همان خانواده ممکن است بخشی از درآمدشان را به خرید سکه یا سرمایهگذاری در صندوقی با بازدهی پایدار اختصاص دهند؛ چون میدانند این پول برای هزینههای چند سال آینده است، نه ماه آینده. در نهایت چنین سرمایهای این شانس را دارد که با برنامهریزی بلندمدت تبدیل به احسن شود یعنی شاید بتوان با کمک آن خانه یا خودرو را ارتقا داد.
تعادل بین 2 نیاز
در فضای تورمی، هر دو نوع نیاز وجود دارد: هم نیاز به آرامش امروز، هم نیاز به حفظ ارزش فردا. اگر همه پول را خرج نیازهای روزمره کنیم، ممکن است در بلندمدت از تورم ضربه بخوریم؛ در این حالت به نیازهای نزدیک پاسخ دادهایم اما رویاهای بزرگ را نادیده گرفتیم. از طرفی اگر همه پولمان را تبدیل به چیزهایی چون ارز و طلا کنیم، ممکن است در بحرانهای مختلف بیپناه بمانیم. راهکار، ایجاد تعادل است: بخشی از پول برای دسترسی سریع، بخشی برای آیندهای مقاومتر. هرچند حرکت به سمت این تعادل دشوار است چون اساساً نیازهای روزمره و حداقلی چنان گریبان ما را میگیرند که بین آنچه میخواهیم و آنچه واقعاً انجام میدهیم، فاصله زیادی ایجاد میشود.
راهکارهای ساده برای پسانداز در دوران تورم
در شرایطی که تورم مزمن، برنامهریزی مالی را دشوار کرده، پسانداز دیگر فقط یک توصیه ساده نیست؛ بلکه نیازمند طراحی دقیق است. در این بخش، دو دسته راهکار را مرور میکنیم: یکی ساختاری و فنی و دیگری رفتاری و ذهنی.
راهکارهای ساختاری و فنی
این راهکارها بیشتر به ابزارها و تکنیکهای اجرایی مربوطاند؛ یعنی روشهایی که میتوان با کمک آنها نظم مالی را تقویت کرد:
بودجهبندی ماهانه الگوی 70/20/10 را رعایت کنیم، در این روش، 70 درصد درآمد برای هزینههای جاری، 20 درصد برای پسانداز هدفدار و 10 درصد برای لذتهای کوچک در نظر گرفته میشود. این تقسیمبندی ساده، هم به نیازهای روزمره پاسخ میدهد، هم به آینده فکر میکند و هم لذت را حذف نمیکند.
استفاده از حسابهای جداگانه یکی از روشهای مؤثر، انتقال خودکار بخشی از درآمد به حسابی جداگانه بلافاصله پس از دریافت حقوق است. این کار باعث میشود پسانداز از حالت «تصمیمگیری لحظهای» خارج و به یک عادت مالی تبدیل شود.
تعیین سقف هزینههای تفریحی بهجای حذف تفریح، میتوان برای آن سقف تعیین کرد. مثلاً خانوادهای تصمیم میگیرد در هر ماه فقط یکبار رستوران برود یا سفر کوتاه داشته باشد. این سقفگذاری، هم لذت را حفظ میکند، هم از خرجهای هیجانی جلوگیری میکند.
استفاده از اپلیکیشن برخی اپها امکان ثبت هزینهها، یادآوری پرداختها و تحلیل الگوی خرجکرد را فراهم میکنند. این ابزارها میتوانند به تقویت حس کنترل مالی کمک کنند.
بایدها و نبایدهای پسانداز اصولی
در روزگاری که قیمتها هر هفته تغییر میکنند و آینده مالی مبهمتر از همیشه است، پسانداز دیگر فقط یک عدد در حساب بانکی نیست؛ بلکه بهنوعی تبدیل میشود به تمرینی برای بازیابی حس کنترل و آرامش ذهن. روانشناسان معتقدند که انسانها برای کاهش اضطراب، نیازمند حس «اختیار» هستند؛ یعنی اینکه بتوانند تصمیم بگیرند، برنامهریزی کنند و در برابر نوسانات، واکنش فعال داشته باشند نه منفعل و پسانداز ابزار اعمال همین اختیار و کنترل است.
پسانداز؛ ابزار القای توانمندی
در چنین شرایطی، پسانداز نه ریاضت است و نه انکار لذت؛ بلکه نوعی بازسازی اختیار در زندگی روزمره است. حتی اگر مبلغ پسانداز اندک باشد، همین عملِ کنار گذاشتن، به فرد حس توانمندی میدهد. یعنی «من هنوز میتوانم تصمیم بگیرم». این حس، بهویژه در طبقه متوسط، میتواند نقش مهمی در حفظ عزتنفس و امید ایفا کند. خانوادههایی هستند که با گامهای کوچک، نظم مالی را در زندگیشان برقرار کردهاند. مثلاً زوجی که تصمیم گرفتهاند هر ماه فقط 5 درصد از درآمدشان را کنار بگذارند، اما این کار را بهصورت منظم و بدون وقفه انجام میدهند. یا مادری که برای فرزندش قلکی خریده و هر هفته مبلغی اندک در آن میگذارد تا مفهوم «انتظار برای خواسته» را آموزش دهد. این نمونهها نشان میدهند که حتی در شرایط سخت، میتوان با تصمیمهای کوچک، حس کنترل را تقویت کرد.
بایدهای پسانداز در فضای تورمی
آموزش به کودکان آموزش مفاهیم ساده مالی به فرزندان، نهتنها آنها را آمادهتر میکند، بلکه انگیزه والدین را هم تقویت میکند. کودکانی که مفهوم «صبر برای خرید» را یاد میگیرند، در بزرگسالی کمتر دچار خریدهای هیجانی میشوند.
همگام کردن خانواده اگر همه اعضای خانواده در جریان برنامه مالی باشند، تعهد جمعی شکل میگیرد و احتمال شکست کمتر میشود. مثلاً اگر فرزندان بدانند که سفر تابستانی به پسانداز ماهانه وابسته است، خودشان هم در خرجکردن دقت بیشتری میکنند.
هدفگذاری مشخص بهجای پسانداز برای «آینده مبهم»، بهتر است هدفهایی ملموس و نزدیک تعریف کنیم؛ مثل «خرید دوچرخه در سه ماه آینده» یا «سفر خانوادگی در نوروز». این کار باعث میشود انگیزه حفظ شود و مسیر قابل پیگیری باشد.
مرور پیشرفت هر ماه یکبار، روند پسانداز را مرور کنید. حتی اگر مبلغ اندک باشد، دیدن پیشرفت، حس موفقیت ایجاد میکند و انگیزه را بالا میبرد.
ایجاد قفل نرم بخشی از پول را به فرد مورد اعتماد یا صندوق خانوادگی بسپارید تا دسترسی فوری به آن نداشته باشید. این روش، مانع خرجهای هیجانی میشود.
نبایدهای رایج در فرهنگ پسانداز
مقایسه با دیگران مقایسه وضعیت مالی خود با دیگران، یکی از مخربترین عادتهاست. هر خانواده شرایط خاص خود را دارد. پسانداز باید با توجه به واقعیت زندگی خودتان طراحی شود، نه بر اساس ظاهر زندگی دیگران.
تلقی پسانداز بهعنوان محرومیت اگر پسانداز را بهعنوان «محرومکردن خود» ببینیم، ذهن ناخودآگاه در برابر آن مقاومت میکند. باید آن را بهعنوان «انتخاب آگاهانه برای لذت پایدارتر» بازتعریف کنیم.
بیتوجهی به لذتهای کوچک حذف کامل تفریح و لذت، نهتنها پایدار نیست، بلکه باعث خستگی روانی میشود. پسانداز موفق، آن است که در کنار آن، لذتهای کوچک و کنترلشده هم حفظ شوند.
دوستیهای مانعساز گاهی اطرافیان با جملاتی مثل «پول که برای خرج کردنه» یا «حالا کی مرده؟» ما را از مسیر پسانداز منحرف میکنند. باید با احترام، اما قاطعانه، از تأثیر این نگاهها فاصله گرفت.
بیثباتی در تصمیمگیری تغییر مداوم برنامهها، باعث بیاعتمادی به خود میشود. بهتر است یک برنامه ساده اما پایدار داشته باشیم تا ذهنمان به آن عادت کند.