پیام فارس - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دیپلماسی همچنان ممکن است، اما مشروط بر آنکه چارچوب آن بر پایه احترام متقابل و تعهدات واقعی بنا شود، نه زور و گزینه نظامی
بازار ![]()
در میانه تنشهای راهبردی میان تهران و غرب، بهویژه پس از حملات مستقیم ایالات متحده و اسراییل به تاسیسات هستهای کشورمان و شکلگیری موج جدیدی از روایتسازیهای ادعایی علیه برنامه صلحآمیز هستهای ایران، چشمانداز بازگشت به مسیر دیپلماسی را بیش از هر زمان دیگری در هالهای از ابهام قرار داده است. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران ضمن تاکید بر حق مسلم غنیسازی تحت معاهده NPT، خواستار تغییر رویکرد طرفهای غربی از فشار و تهدید به تعامل و احترام متقابل شده است؛ در غیر این صورت، تهران احتمال بازتعریف چارچوب همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و حتی بازنگری در راهبرد کلان هستهای خود را منتفی نمیداند. از همین رو در گفتوگوی پیش رو با علی نصری، کارشناس ارشد روابط بینالملل تلاش بر آن بوده تا ابعاد موقعیت پیچیده حاکم از منظر حقوقی، فنی و دیپلماتیک مورد واکاوی قرار بگیرد: از ارزیابی واقعبینانه مسیر باقیمانده برای احیای دیپلماسی و لزوم تضمینهای امنیتی در فرآیند مذاکرات تا تحلیل چالشهای پیشروی تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و سناریوهای احتمالی در صورت فعالسازی مکانیسم ماشه توسط اروپا. گفتوگو بهویژه بر این حقیقت تاکید دارد که بازسازی اعتماد، نه از مسیر فشار یا تهدید، بلکه از رهگذر ابتکارات خلاقانه، ابتنای بر حقوق بینالملل و تقویت نهادهای چندجانبهگرای منطقهای ممکن خواهد بود.همزمان در مصاحبه با این کارشناس روابط بینالملل طرح پیشنهادی اخیر موسوم به «مناره» به عنوان مدلی جدید برای همکاری صلحآمیز هستهای در منطقه مورد بحث قرار گرفته است؛ مدلی که با فاصله گرفتن از الگوهای متمرکز و تقابلی، بر معماری شبکهای، راستیآزمایی متقابل و توسعه بسترهای فناورانه مشترک میان کشورهای منطقه تاکید دارد و میتواند افق جدیدی برای عبور از بنبستهای فعلی ترسیم کند. مشروح گفتوگو را در ادامه میخوانید.
عباس عراقچی، وزیر خارجه کشورمان اخیرا در گفتوگو با نشریه فایننشال تایمز ضمن رد صریح خواسته واشنگتن مبنی بر غنیسازی صفر بر حق ایران جهت غنیسازی تاکید دارد، به باور شما با توجه به مواضع رسمی تهران و رویکرد غرب، احتمال بازگشت طرفین به دیپلماسی محتمل است یا نه؟
واقعیت این است که همانطور که وزیر امور خارجه کشورمان هم مطرح کردند، راه دیپلماسی بسیار باریک شده، اما هنوز بهطور کامل مسدود نشده است. نباید فراموش کرد که هیات امریکایی در حین مذاکرات با ما تمامیت ارضی کشورمان را هدف حمله نظامی قرار داد و لطمه بزرگی هم به تاسیسات هستهای ما و هم به اصل دیپلماسی و مذاکره وارد کرد، طبیعتا این موضوعی نیست که بتوان به راحتی از آن چشمپوشی کرد. دیپلماسی در هر صورت یک ضرورت است و حتی جنگها هم نهایتا به میز مذاکره ختم میشوند. اما ما باید راهکارهایی پیدا کنیم که اولا اطمینان حاصل شود که اقدامات نظامی دیگری در حین مذاکرات رخ نخواهد داد - که شاید این امر از طریق امضای توافق عدم تعرض میسر شود - و ثانیا نوعی مطالبه خسارت در دستورکار ما قرار داشته باشند - حتی اگر در شرایط فعلی رسیدن به این مطالبه دور از ذهن به نظر برسد - و ثالثا اینکه حق غنیسازی ما ذیل معاهده NPT به رسمیت شناخته شود. در این صورت، با توجه به اینکه تاسیسات هستهای ما آسیب دیده و فعلا امکان از سرگیری غنیسازی بهطور گسترده وجود ندارد، ما هم قادریم انعطافهایی در این زمینه نشان بدهیم. البته معتقدم که در نهایت باید وارد یک گفتوگوی جامعتر و مستمرتری با کشورهای غرب بشویم تا ابتکار مدیریت اختلافات را به دست خودمان گرفته و اجازه ندهیم که آنها همواره سطح تنش با ما را تنظیم کنند یا مثلا لابیهای صهیونیستی بر فرآیند رایزنیها اثر بگذارند. اما در حال حاضر این یک مسیر طولانی و دشوار است که باید قدم به قدم پیموده شود.
ایران صراحتا اعلام کرده که به واسطه تغییر تحولات میدان، نوع همکاری و تعامل تهران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز تغییر خواهد کرد، منظور دقیق تهران از تغییر در روند همکاری با نهاد پادمانی چیست؟بالاخص آنکه گفته میشود در سفر پیش روی اعضای آژانس به ایران، بازرسان حضور ندارند؟
امریکا به تاسیسات هستهای ما حمله کرده و لطمات زیادی به آن وارد کرده و گزارش آخر آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اظهارات پراکنده شخص آقای رافائل گروسی، بر تصمیمگیری امریکا بیتاثیر نبوده است. طبیعی است که اعتماد ایران به آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهشدت خدشهدار شده و این امر در نحوه تعامل و همکاریهای آینده ما با آنها تاثیر زیادی خواهد داشت، از همین رو ملاحظات «امنیتی» در اولویت این رابطه قرار خواهد گرفت.
اگر فرض را بر این بگذاریم که ایران به واسطه خطوط قرمز و بیاعتمادی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای از سرگیری تعاملاتش با نهاد پادمانی شروط سختگیرانهتری تعریف کرده، جامعه جهانی باید خود را برای چه سناریوهایی آماده کند؟
این بستگی به فضای گفتوگو و میزان تنشی دارد که بر روابط غرب با کشور ما حاکم است. طبیعتا یکی از عواقب تداوم این فرآیند میتواند فعالسازی مکانیسم موسوم به «ماشه» توسط سه کشور اروپایی و بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل باشد. این احتمال نیز وجود دارد که برای ایجاد رژیم نظارتی موازی تلاش شود. به همین دلیل ما، در حین اولویت بخشیدن به ملاحظات امنیتی، نباید رابطهمان با نهاد پادمانی را طوری بازتعریف کنیم که راه آنها برای اعمال چنین فشارهایی هموار شود.
حال اجازه دهید سوال را از منظر دیگری ارزیابی کنیم، ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی چه اهرمهایی برای اعتمادسازی در اختیار دارند، آیا اساسا بستر برای توافق وجود دارد یا به واسطه صفآرایی کشورهای غربی و رویکرد نهاد پادمانی و هم صداییاش با اروپا و امریکا تعامل محدود نیز دور از دسترس خواهد بود؟
توجه کنید، برای بازسازی و احیای اعتماد نمیتوان از رویکرد «اهرمسازی» استفاده کرد. اعتمادسازی مستلزم ابتکارات دیپلماتیک و اقدامات مثبت از سوی طرفین است. طرح پیشنهادی دکتر ظریف و دکتر بهاروند موسوم به «مناره» که اخیرا در روزنامه گاردین منتشر شد و بر ایجاد یک شبکه منطقهای برای همکاریهای صلحآمیز هستهای متمرکز است، نمونه خوبی از این نوع ابتکارات است. در هر صورت، وقتی راههای متعارف سیاسی باریک یا مسدود میشوند، بهرهگیری از خلاقیت و فکر کردن خارج از چارچوبها برای خلق فرصتهای جدید جهت پیشبرد منافع ملی، به یک ضرورت تاریخی تبدیل خواهد شد.
یکی از سناریوهای احتمالی در صورت عدم توافق، فعال شدن ماشه است، به باور شما آیا غرب با توسل به این گزینه خود را در برابر ایران خلع سلاح نخواهد کرد، بالاخص آنکه برخی تحلیلگران غربی براین باورند که بازگشت فشارهای جدید با توجه به تحریمهای سختگیرانه حاکم، رویکرد تهران را چندان متاثر نخواهد کرد؟
مکانیسم موسوم به ماشه، در صورت فعالسازی، آخرین ابزار حقوقی اروپا در قبال ایران خواهد بود. اروپا پس از خروج امریکا از برجام و در همراهیاش با سیاستهای فشار حداکثری دولت ترامپ و اخیرا با حمایت ضمنیاش از رژیم نسلکش اسراییل در تجاوز به خاک ایران - که در قالب جمله شرمآور صدراعظم آلمان که «اسراییل کار کثیف ما را انجام میدهد» خلاصه شد - در عمل تمام اعتبار اخلاقی خود را از دست داده. صرف نظر کردن سه کشور اروپایی از فعالسازی مکانیسم موسوم به ماشه، میتواند گامی در جهت بازسازی اعتبار و تقویت جایگاه بینالمللی تروییکای اروپایی باشد. در غیر اینصورت همانطور که دکتر عراقچی بارها هشدار دادند، فعالسازی مکانیسم ماشه روابط ایران و اروپا را بهطور بنیادین دگرگون خواهد کرد و آنها نقش احتمالیشان را در هرگونه مذاکره در رابطه با ایران از دست خواهند داد و عملا به بازیگرانی منفعل در صحنه بینالمللی بدل خواهند شد.
در این میان تحرکات لابیها و نئوکانهای امریکایی را چگونه ارزیابی میکنید، احتمال دارد امریکا و اسراییل با هم صدایی اروپا به گزینه نظامی متوسل شوند؟
پس از جنگ دوازده روزه، جریانهای نومحافظهکار و لابیهای اسراییل در واشنگتن بلافاصله تلاش هماهنگی را برای بازتعریف ایران به عنوان «تهدیدی پایدار» آغاز کردهاند. آنها با تاکید بر وجود «ظرفیتهای پنهان» در برنامه هستهای ایران بر این روایت جدید متمرکز شدهاند که حتی پس از حملات گسترده امریکا به تاسیسات هستهای ایران، نباید احساس امنیت داشت و این وضعیت مستلزم تداوم فشار همهجانبه است. این لابیها با روایتسازی هدفمند تلاش دارند اجماع جدیدی در مراکز تصمیمسازی امریکا برای ادامه فشار و حتی توسل مجدد به گزینه نظامی ایجاد کنند. تجربه نشان داده که تمرکز این محافل بر یک سناریوی خاص میتواند به سرعت به سیاست رسمی امریکا و به دنبال آن کشورهای غربی تبدیل شود. از نگاه آنها، حمله اخیر پایان تهدید ایران نبوده، بلکه آغاز مرحلهای تازه در راهبرد گستردهتر مهار و تضعیف ایران است.
به باور شما پاسخ و واکنش تهران به فعل و انفعالهای مخرب غرب چه خواهد بود، آیا این امکان وجود دارد که ایران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای یا «انپیتی» خارج شود یا خیر؟
خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای همواره توسط برخی جریانات داخل کشور به عنوان آخرین گزینه در سیاست هستهای ایران مطرح بوده، اما اکثر تحلیلگران معتقدند که این اقدام در جهت دفاع از منافع ملی و امنیت کشور نیست، بلکه شرایط را صرفا پیچیدهتر خواهد کرد و ماحصل آن در نهایت این است که پرونده جدیدی را در شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران باز میکند. تا زمانی که مکانیسمهای پادمانی آژانس بینالمللی انرژی اتمی حتی منافع حداقلی ما را حفظ میکند، ترجیح بر این است که چارچوبهای NPT محفوظ بماند. البته در صورت حملات نظامی مجدد یا اقدامات خرابکارانه، ممکن است محاسبه راهبردی ایران نیز تغییر کرده و هم ایران و هم جهان وارد مسیر جدید و ناشناختهای بشوند.
خروج احتمالی تهران از این پیمان چه معنایی برای واشنگتن و تلآویو خواهد داشت؟
به باورم خروج ایران از NPT برای ایران اهرمسازی نمیکند، بلکه فرصتی برای واشنگتن و تلآویو ایجاد خواهد کرد تا با فضاسازی رسانهای و اجماعسازی بینالمللی، فشارها را بر ایران افزایش بدهند. فراموش نکنیم که بخش قابل توجهی از تاسیسات هستهای ما در تجاوز نظامی امریکا آسیبهای شدیدی دیده و هماکنون ما حتی امکان غنیسازی در سطح گسترده را نداریم. در شرایط کنونی خروج از NPT به مثابه این است که یک تفنگی که خشابش خالی است را در مقابل یک دشمن تا دندان مسلح بگیریم و او را تهدید کنیم. مضاف بر اینکه ساخت سلاح هستهای برخلاف دکترین نظامی کشور و فتوای مقام معظم رهبری است. قدرت بازدارندگی ما در وهله اول از پشتیبانی مردمی، قدرت معنایی و توانمندی نظامی متعارفمان نشات میگیرد. ما نیازی به «اهرمسازی» از طرق خروج از NPT نداریم.
آقای ظریف اخیرا در مقالهای که در نشریه گاردین منتشر شد، بر منطقهای عاری از سلاح هستهای تاکید داشتند، گروهی از تحلیلگران مدعیاند که ابتکار پیشنهادی ایشان طرح ادعایی کنسرسیوم را تداعی میکند، آیا این ادعا درست است؟
طرح «مناره» دکتر ظریف که بر همکاریهای منطقهای در حوزه فناوری صلحآمیز هستهای تمرکز دارد، از برخی لحاظ یادآور مدل پیشنهادی کنسرسیوم است، اما تفاوتهای بنیادینی دارد. در کنسرسیوم، تاکید بر مالکیت مشترک بر تاسیسات بود؛ در حالی که «مناره» پیشنهاد ایجاد شبکهای غیرمتمرکز از مراکز تحقیقاتی، پزشکی هستهای و تولید سوخت را مطرح میکند که میان کشورهای منطقه توزیع میشود. این مدل، بهجای تمرکز بر یک مکان، از مکانیسم «راستیآزمایی متقابل» و شفافیت چندجانبه بهره میبرد. بنابراین اگرچه الهامگیریهایی وجود دارد، اما معماری مناره بهمراتب انعطافپذیرتر و مبتنی بر واقعیتهای منطقه طراحی شده است.
به باور شما در شرایطی که گروهی از تحلیلگران مدعیاند و وقوع دور تازه رویاروییها را گزینهای اجتنابپذیر قلمداد میکنند، ارایه طرحهایی چون طرح منازه توسط ظریف تا چه اندازه میتواند با توجه به معادلات امنیتی حاکم راهگشا باشد؟
ارزش راهبردی طرحهایی نظیر «مناره» در آن است که امکان عبور از منطق بازدارندگی صرف به منطق همکاری منطقهای را فراهم میکنند یا به عبارتی یک تغییر پارادایم از نگاه «تهدید محور» به رویکرد «فرصت محور» دکتر ظریف و دکتر بهاروند در این طرح نشان میدهند که همان فناوری هستهای که امروز عامل بیاعتمادی است، میتواند به ابزار مشترک توسعه پایدار، پزشکی و مدیریت منابع آبی تبدیل شود. هرچند شاید در کوتاهمدت تحقق چنین طرحی دشوار به نظر میرسد، اما بذر رویکرد جدیدی را میکارد که مبتنی بر همکاری و همافزایی در منطقه است. از این منظر، «مناره» را باید علاوه بر یک راهکار خروج از بنبست، به عنوان یک سرمایه نظری و چشمانداز بلندمدتی برای نظم آینده منطقهای تلقی کرد.