سرمقاله ایران/ گفتوگو از موضع اقتدار؛ منطق دیپلماسی در جهان پیچیده امروز
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام فارس - ایران / «گفتوگو از موضع اقتدار؛ منطق دیپلماسی در جهان پیچیده امروز» عنوان یادداشت روز در روزنامه ایران به قلم محمدجعفر قائمپناه
است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
مصاحبه اخیر رئیسجمهوری با «تاکر کارلسون» در روزهای پس از دفع موفقیتآمیز حمله رژیم صهیونیستی به ایران، واکنشهای متفاوتی را برانگیخته است. برخی این گفتوگو را نشانهای از ضعف و عقبنشینی تلقی کردهاند؛ برخی از گشودگی نسبت به گفتوگوهای سیاسی برآشفتهاند، برخی هم البته آن را بموقع، هوشمندانه و موفق ارزیابی کردهاند. فراتر از این قضاوتها در تحلیل این مصاحبه پرسشهای بنیادینی قابل طرح است: رابطه میان میدان و دیپلماسی چگونه قابل تعریف است؟ آیا دوگانهسازی میان مذاکره و جنگ به صلاح کشور است و مهمتر از همه، چگونه میتوان از ترکیب این دو ابزار برای استیفای حداکثری حقوق ملی بهره برد؟
تلاش برای تفکیک آمریکا و رژیم صهیونیستی، اعلام آمادگی برای دفاع قاطعانه همزمان با ابراز تمایل به گفتوگو و تأکید بر اینکه ایران خواهان جنگ نیست، اما بدون نیاز به کمک خارجی با شجاعت از کشور دفاع میکنند، همگی نشاندهنده رویکردی چندوجهی است که نیازمند تحلیل عمیقتر است. این رویکرد، برای برخی جریانات سیاسی داخلی قابلپذیرش نیست. اما آیا این انتقادات بر پایه درک صحیح از پیچیدگیهای نظام بینالملل استوار است؟
پیش از پاسخ به این پرسشها، باید از دو سرمایه عظیم ملی قدردانی کرد. اول، رشادت نیروهای مسلح که با ایثار و فداکاری، سپر بلای این سرزمین شدند و دوم ژرفنگری و همبستگی ملت بزرگ ایران که با برخورد مسئولانه و هوشمندانه خود، نقشههای شوم دشمنان برای ایجاد آشوب، ناامنی و تجزیه را نقش بر آب کردند. این دو سرمایه پشتوانههای اصلی هر حرکت دیپلماتیک موفق هستند و با تکیه بر این دو سرمایه ارزشمند است که میتوان به تحلیل عمیقتر ماهیت دیپلماسی از موضع اقتدار پرداخت.
بازار ![]()
اما به گواه تاریخ، بزرگترین پیروزیهای نظامی، زمانی به ثمر نشستهاند و به دستاوردهای عینی تبدیل شدهاند که با تدبیر سیاسی همراه شده باشند. پیمان صلح «وستفالی» که به جنگهای سیساله اروپا پایان داد، معاهده ورسای که جنگ جهانی اول را خاتمه بخشید و حتی قطعنامه 598 که جنگ تحمیلی را متوقف کرد، همگی نشان میدهند که دیپلماسی، ادامه منطقی جنگ برای تثبیت دستاوردهاست. اگر تاریخ اسلام را مطالعه کنیم، در سیره نبوی نیز این حقیقت به وضوح دیده میشود. پیامبر اکرم(ص) که اسوه مجاهدان است، هرگز راه مذاکره را نبست. پیمان صلح حدیبیه که با مشرکان و کفار منعقد شد، در نهایت به پیروزی بزرگ اسلام منجر شد. این تجربه تاریخی، درس بزرگی برای امروز ماست؛ دیپلماسی در تقابل با مبارزه، مقاومت و دفاع نیست.
تجربه معاصر در جهان نیز این حقیقت را تأیید میکند که کشوری که بتواند همزمان از توان نظامی و ظرفیت دیپلماتیک خود بهره گیرد در موقعیت برتری قرار دارد. چین که امروز به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل شده، این جایگاه را در کنار قدرت نظامی بازدارنده، با دیپلماسی هوشمند و توسعه اقتصادی به دست آورده است. حتی مقاومت فلسطین و لبنان هم در اوج نبرد، هیچ گاه کانالهای دیپلماتیک را نبستهاند.
با این حال برخی همچنان در تحلیل رویدادها و تحولات منطقه و جهان اصالت را به جنگ میدهند و هر سخن از گفتوگو و مذاکره را فارغ از کم و کیف و جزئیات آن، تکفیر یا تفسیر به ضعف، سازش و انفعال مینمایند. نباید فراموش کنیم که تصمیمگیری و سیاستگذاری درباره جنگ یا صلح، نه صرفاً یک انتخاب حاکمیتی که موضوعی مرتبط با زندگی و آینده نزدیک به 90 میلیون نفر ایرانی است. در چنین کارزاری، اگر هر رویکردی را تبلیغ یا ترویج کنیم، باید قادر باشیم به پرسشهای دشوار و صریح در این باره پاسخ بگوییم. یکی از این پرسشهای اساسی که مخالفان گفتوگو باید درباره آن پاسخ بدهند این است که اگر ادامه جنگ به نفع ایران بود، چرا شورای عالی امنیت ملی و فرماندهی کل قوا، آتشبس یا توقف حملات کوبنده موشکی به رژیم صهیونیستی را پذیرفتند؟ آیا این تصمیم جز بر اساس محاسبات دقیق منافع ملی اتخاذ شده است؟
رئیسجمهوری در مصاحبه اخیر این منطق را به خوبی نمایان کرد. او با تأکید بر آمادگی کامل ایران برای دفاع قاطع، پیام روشنی به جهان ارسال کرد: ما نه از سر ضعف که از موضع قدرت، آماده گفتوگو و ایجاد صلح و ثبات در منطقه هستیم. این رویکرد، هم قدرت بازدارندگی ایران را مورد تأکید قرار میدهد و هم راه را برای حل مسائل از طریق گفتوگو باز میگذارد.
برخی، حمله به ایران در میانه گفتوگوهای سیاسی را نشانه فریب خوردن نظام حکمرانی و سادهلوحی قلمداد کردهاند. این موضوع اتفاقاً نشانه حقانیت ایران در افکار عمومی داخلی و خارجی بود. اگر ایران دعوتهای مکرر به مذاکره را که مستمراً از طریق نظام رسانهای غرب برجسته میشد رد میکرد، آیا بروز این اتحاد و همدلی ملی در زمان جنگ از سوی مردم و افکار عمومی و جریانات سیاسی داخل ممکن و دستیافتنی بود؟ در افکار عمومی جهانی نیز مهمترین متغیر در همدلی بیسابقه با ایران، حمله در میانه گفتوگوهای سیاسی بود. درست به همین دلیل است که در اوج قدرت و پس از پیروزی نظامی نیز باید از آمادگی برای گفتوگو سخن گفت. جهان باید بداند که ما در عین قدرتمندی، صلحطلبیم، با وجود اقتدار، عقلانی عمل میکنیم و علیرغم آمادگی کامل برای دفاع از کیان کشور، راه را بر گفتوگو نبستهایم. البته این به معنای غفلت از توطئههای دشمن نیست. همانطور که رئیسجمهوری تأکید کرد، هرگونه تعرض به ایران با پاسخی کوبنده و پشیمانکننده مواجه خواهد شد. اما آمادگی برای دفاع شجاعانه یک چیز است و کوبیدن بر طبل جنگ و ایجاد ناامنی روانی در جامعه چیز دیگر. بر خلاف کسانی که میخواهند ایران را در دام جنگی دائمی گرفتار کنند، منافع ملی اقتضا میکند که با حفظ آمادگی و عزت ملی، راه توسعه و پیشرفت را باز نگه داریم و امیدآفرینی و امنیت برای تولید و سرمایهگذاری را تداوم ببخشیم. دیپلماسی و قدرت نظامی، هر دو ابزارهایی برای استیفای حقوق ملی هستند. همانگونه که نیروهای مسلح با جانفشانی از حریم کشور دفاع میکنند، دیپلماتها نیز با تلاش شبانهروزی برای احقاق حقوق ملت میکوشند. دوگانهسازی میان مذاکره و جنگ، آنهم در چنین شرایط خطیری که جامعه ورای همه اختلاف سلایق و نظرات، به همبستگی کمنظیری دست پیدا کرده، گناهی نابخشودنی، بلکه خیانت است. دشمن که نتوانست با حمله نظامی به اهداف خود برسد، اکنون به دنبال ایجاد شکاف داخلی و ایجاد دوقطبی است. برخی با انتقاد از دیپلماسی و برخی با تضعیف قدرت دفاعی، ناخواسته به این هدف دشمن کمک میکنند. حال آنکه همه ارکان نظام، از دولت و مجلس گرفته تا نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی، در چهارچوب واحدی که رهبری ترسیم نموده و مینمایند، حرکت میکنند.
سعدی حکیم، با ژرفنگری خاص خود سروده است: «چو شمشیر پیکار برداشتی / نگه دار پنهان ره آشتی.» این بیت، جوهر حکمت سیاسی است. ما شمشیر دفاع را برداشتهایم و دشمن را عقب راندهایم، هنوز هم موشکها در برابر هر تعرضی آماده شلیک است، اما این دلیل نمیشود که راه صلح و گفتوگو را ببندیم. بلکه برعکس، اکنون که قدرت خود را نشان دادهایم، بهترین زمان برای گفتوگو از موضع اقتدار است. گفتوگو البته نه با رژیم صهیونیستی که ما او را به رسمیت نمیشناسیم، بلکه با ارباب او، آمریکا.
هدف نهایی حکمرانی، ایجاد امنیت، رفاه و امید برای مردم است. شهدای ما جان خود را فدا کردند تا مردم در آرامش زندگی کنند، نه اینکه کشور همواره در حال جنگ باشد. دیپلماسی هوشمند، راهی برای تحقق این آرمان است؛ راهی که با خون شهدا هموار شده و باید با تدبیر سیاسی ادامه یابد.
نهایتاً باید گفت که تحلیل این مصاحبه، فراتر از ارزیابی یک اقدام دیپلماتیک، به بازخوانی استراتژی ملی در مواجهه با تهدیدات معاصر میانجامد. آنچه رئیسجمهوری در این گفتوگو نشان داد، درک این واقعیت بود که در قرن بیست و یکم، معادلات قدرت پیچیدهتر از گذشته است. پیروزی پایدار نه فقط از طریق تسلط نظامی صرف، بلکه از طریق توانایی ترجمه دستاوردهای میدانی به توافقات سیاسی حاصل میشود. این رویکرد که ریشه در واقعبینی استراتژیک دارد، نشان میدهد که ایران میتواند همزمان قدرتمند باشد و عقلانی عمل کند و از حقوق حقه خود دفاع کند و در عین حال، مسیرهای دیپلماتیک را برای تأمین منافع ملی باز نگه دارد. در نهایت، میراث واقعی این دوره، در توانایی ایجاد توازن میان ابزارهای قدرت و استفاده بهینه از آنها برای تضمین امنیت و پیشرفت پایدار خواهد بود.
-
يکشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۳:۲۲
-
۶ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/966911/