یادداشت جواد خیابانی: روحت شاد بهمن خان
اجتماعي
بزرگنمايي:
پیام فارس - به گزارش ورزش سه، چهارشنبه شب فوتبال ایران یکی از بزرگترین و تاریخیترین چهرههایش را از دست داد؛ بهمن صالحنیا، مردی که نام او با تیم فوتبال ملوان و موفقیت این گروه سختکوش یک شهر کوچک پیوند خورده است؛ تیمی که در دهههای 50 و 60 و 70 در فوتبال ایران بزرگی میکرد و حالا هم همان میراث است که مثل یک موتور پیشران بچههای انزلی را به جلو میراند.
این یادداشتی از جواد خیابانی است که شکلی از یک ادای دین به بهمن خان صالحنیا را دارد؛ مردی از معلمان بزرگ فوتبال ایران که میراثش تا ابد پابرجا خواهد:
چه تلخ است که این روزها شاهد از دست دادن بسیاری از عزیزان و مردان پر افتخار سرزمینم چه در تهران، چه در بندر عباس و چه در بندر انزلی بوده ام. هنوز داغ جانگداز واقعه بندرعباس بر دلم مانده که خبردار شدم بهمن خان عزیز هم از دنیا رفته است.
مردی که در اولین سفر سازمانی خودم درکنار تیم ملی جوانان ایران در اردیبهشت 1375 با ایشان همسفر بودم و در مسیر تهران تا فرودگاه قطر. سپس تا پرواز به شهر دمام و در نهایت اقامت و حضور در شهری کوچک به نام هفوف در شمال شرقی کشور عربستان همراه ایشان بودم. یادم هست که چقدر عاشقانه و با تعصب به وطن خویش و با حرارت و انرژی خاصی جوانان کشورش را راهنمایی میکرد و با دانش و توان مربیگری کم نظیر خود تیم ایران را در مقابل حریفان و حتی میزبان به موفقیت رساند تا برای حضور در مسابقات مرحله نهایی جام جوانان آسیا به کره جنوبی اعزام شود.

بعد از بازگشت از کره جنوبی بجه محل های خودم در کرج که می خواستند زمین فوتبال شهرک نهال و بذر کرج را افتتاح کنند از من خواستند که یک تیم از تیم های تهران را برای حضور در کرج دعوت کنم. به هرکدام از تیم ها میگفتم بهانه ای می آوردند و نمی آمد. برخی از آنها حق داشتند چون درگیر مسابقات بودند. به یاد بهمن خان و محمد احمدزاده (کمک مربی تیم ایران) و شاهپور نوریزاد (سرپرست تیم) افتادم.
بهمن خان با یک تماس و با اینکه تیم ایران در رقابت ها شکست خورده و حذف شده بود . همان تیم را جمع کرد و با همه بازیکنان به کرج آمد و با تیمی ناشناس و غریبه به نام شهرک نهال و بذر مسابقه ای دوستانه برگزار کرد. همان شب شام هم در محل خودمان با بهمن خان و بازیکنان جوانان همراه بودیم. بهمن می گفت با اینکه جمع و جور کردن این تیم کار بسیار سختی بود اما من و همراهان تصمیم گرفتیم به خاطر احترام به ساکنان این شهرک و نیز ادای حرمت به ساحت یک خبرنگار به کرج بیاییم و با شما همراهی کنیم.

این روزها از بس که تسلیت گفته ام و به دیدار خاندان متوفیان و عزیز از دست رفتگان شتافته ام که تصور میکنم باید کارمند یکی از آرامستان های سرزمینم بشوم.
واقعا چرا هر روز و هر ساعت خبری بد می شنوم؟ چرا شادی به سراغ من نمی آید؟ چرا همه اش با مرگ و غم همراهم ؟ اما چه کنم؟ مگر مرا جز پذیرش تقدیر راهی دیگر هم هست؟ شاید هم این درگذشت ها و دور ماندن از دوستان و بزرگان سرزمینم هشداری است که نوبت به من هم خواهد رسید.
کاش قدر حتی همین دوران سخت را بدانم تا شاید که بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر. شاید. لذا از فرمان خداوند اطاعت می کنم و به درگاه ایشان تعظیم کرده و برای شادی روح بهمن خان التماس دعا دارم...
-
جمعه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۴۷:۵۹
-
۷ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/951409/