سرمقاله سازندگی/ نقشه راه آینده
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام فارس - روزنامه سازندگی / «نقشه راه آینده» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم سیدحسن موسویبجنوردی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
مذاکرات در شرایطی میان ایران و آمریکا آغاز شده که جهان با شتاب به عصری جدید وارد میشود. دنیای آینده هنوز مختصات و ویژگیهای خود را دقیقاً نمایان نساخته، لیک همگان در تکاپو به جانب بهترین جایگاه ممکن هستند. نقش و موقعیت ما در این سپهر دگرگون شده، بستگی بسیار به مفاد مذاکرات جاری و کیفیت توافق احتمالی خواهد داشت. در نوشتار حاضر به نکاتی پیرامون مضمون یک توافق مطلوب که بتواند منافع درازمدت ایران را تامین و مسیر ما را برای توسعه پایدار هموار کند، خواهم پرداخت.
مقدمتاً لازم به یادآوری است، به گمان صاحب قلم آنچه در موضوعات فنی هستهای قرار است، بگیریم و بدهیم در درجه دوم اهمیت و آنچه پراهمیت و در مرتبه اول اعتناست باید مباحث اقتصادی، تکنولوژیک و سیاسی، امنیتی باشد. درخصوص مسائل هستهای البته نکتهای وجود دارد که جلوتر در مبحث انرژی بیان خواهم کرد.
1- انرژی فسیلی مهمترین مزیت اقتصاد ایران است و میدانیم ما صاحب بیشترین میزان نفت و گاز در جهان هستیم با این وجود امروز بخش عمده سهم خود را در بازار انرژی از دست دادهایم. وقتی مساله پیچیدهتر میشود که درک کنیم بازار فعلاً (شاید برای همیشه) نیازی به نفت خام بیشتر ندارد چراکه گذار به انرژیهای پاک سرعت گرفته و هماکنون اضافه عرضه در بازار وجود دارد. (با وجود حذف ونزوئلا از بازار و کمرنگ شدن لیبی و…) درخور اشاره است بدانیم اینک تولید نفت خام آمریکا، روسیه و عربستان تقریباً برابر با کل اوپک است و در حقیقت سازمان اوپک کارکرد گذشته خود را از کف داده است. سه کشور مزبور متفقاً بازار را کنترل میکنند و اگر نیت بازگشت نیرومند به صحنه را داریم باید طرحی نو بیفکنیم. شاید یگانه شیوه ایمن برای ورود پرقدرت به بازار رسمی و افزایش سهم بازار، سرمایهگذاری و سهیم شدن شرکتهای آمریکایی سپس چینی و اروپایی در صنعت انرژی فسیلی ایران باشد. اگر در توافق احتمالی این موضوع لحاظ نشود مسلماً کار دشوار خواهد شد.
همچنین به نظر کارشناسان، ایران در بخش انرژی به منظور جبران عقبماندگیها، نیاز به 500 میلیارد دلار سرمایهگذاری دارد و جذب آن کاری به غایت شاق و بغرنج است و نیاز به نقشه راهی دقیق دارد. ما باید هرچه سریعتر ظرفیت تولید نفت خام را افزایش دهیم (احتمالاً 7 یا 8 میلیون بشکه در روز) و ساخت پتروپالایشگاهها را آغاز کنیم. همچنین تولید گاز طبیعی را به یکونیم میلیارد مترمکعب در روز افزایش دهیم و ایجاد واحدهای LNG را در اولویت قرار دهیم. اقدامات فوق بدون حلوفصل اختلافات و دشواریها با آمریکا غیرممکن است.
بازار ![]()
2- ایران در کنار انرژی فسیلی میتواند بدل به هاب انرژیهای پاک نیز شود (به دلایل گوناگون) در همین راستا خرید تجهیزات مرتبط با انرژیهای پاک ازجمله دکلهای بادی و باتریهای ذخیرهسازی (کمپانی تسلا) و… از شرکتهای آمریکایی احتمالاً مفید باشد.
3- در بدهبستانهای هستهای، ساخت نیروگاههای هستهای ماژولار توسط شرکتهای آمریکایی در ایران امتیاز بسیار بزرگی خواهد بود. بد نیست بدانیم هماکنون عربستان درحال عقد قراردادی 90 میلیارد دلاری برای ساخت 16 راکتور هستهای مدرن با ظرفیت حدود 18 هزار مگاوات تا سال 2040 است.
4- سرمایهگذاری شرکت تسلا در خودروسازی، باتری و الکترونیک و رباتیک.
5- خرید هواپیما و نوسازی ناوگان حملونقل کشور با همکاری شرکتهای آمریکایی.
6- تسهیل تجارت میان دو کشور ازجمله تعیین تعرفههای مناسب (با توجه به رخدادهای اخیر، تعرفه پایین برای ترامپ امتیاز است) تا دوباره پس از سالها وقفه، صادرات و واردات با آمریکا احیا شود.
7- اگر موفق شویم شرکتهای آمریکایی را به سرمایهگذاری در صنعت نیمههادیها ترغیب کنیم، میتواند بزرگترین دستاورد در بخش فنآوری ما طی سالهای آتی باشد. مواردی که مختصراً ذکر شد و سایر زمینههای همکاری میان دو کشور چنانچه حقیقتاً از عالم خیال به دنیای واقع مسیری بیابند، میتوانند بهترین تضمینها به جانب یک توافق پایدار باشند. حائز اهمیت است، خاطرنشان شود که سرمایهگذاری، تجارت و خریدوفروش توأمان معنا مییابند و چشمداشت صرفاً سرمایهگذاری بدون خرید کالا و تجارت موثر با شرکتهای آمریکایی بیشتر به توهم میماند.
علاوه بر همه آنچه گفته شده، اگر بتوانیم به هر نحو شرکتهای آمریکایی را وارد کشور کنیم، خودبهخود تضمینی است تا سایرین نیز تشویق به سرمایهگذاری شوند. به ویژه میتوان چین و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس را به عنوان مجموعههایی که پول نقد دارند به سرمایهگذاری ترغیب کرد. «برآورد میشود حدود 7/3 تریلیون دلار دارایی تحت مدیریت صندوقهای مالی 6 کشور عضو GCC باشد».
در اینجا ضروری است روشن شود، ساختار و بافتار سیاست و امنیت جهان یا به اصطلاح نظم جهانی به کل در آستانه دگرگون شدن است. این دگرگونی متاثر از متغیرهای بسیاری است. اساساً در جاهایی حتی مفاهیم دچار تحول بنیادین شدهاند. معنای دموکراسی، عدالت، نیروی کار، پول و سرمایه، اقتصاد و حتی خود انسان و نسبتش با ماشین و هوش مصنوعی تحول یافته است و در چنین موقعیتی در آمریکا دولتی به قدرت رسیده که با گذشته متفاوت است. شخص ترامپ و برخی اطرافیانش ازجمله جیدیونس، معاون اولش منادی نگاه به درون و عدم مداخله همزمان در مناطق گوناگون هستند. در حقیقت به مداخلههای گزینشی باور دارند و عمده تمرکزشان بر چین است. گرچه تقریباً همه جناحهای سیاسی آمریکا درخصوص مهار چین همنظر هستند و اختلافنظر چندانی وجود ندارد. اما در مورد روسیه حتی بعضی دولتمردان جدید آمریکا در سامان آینده مجموعه غرب، روسها را نهایتاً متحد آمریکا فرض میکنند. بدینمعنا مفهوم امپریالیسم آمریکایی نیز دچار یک استحاله عظیم شده و کارکردی چون گذشته ندارد. جالبتر و شگفتانگیزتر، پدیده جهانی شدن است. امروز بیش از آمریکا، چین پیامرسان جهانی شدن و مروج آن شده است و هر آینه بیشترین بهره را هم او و سایر کشورهای درحال توسعه چه در آسیای شرقی و چه خاورمیانه و سایر مناطق میبرند. بهعنوان مثال چین شریک اول تجاری بیش از 150 کشور دنیا ازجمله عربستان و امارات است و گوی سبقت را از آمریکا ربوده است. در چنین شرایطی میتوان با دولت آمریکا وارد یک پیمان سیاسی، امنیتی شد چراکه همه چیز تغییر کرده و افزون بر اینها خاورمیانه جدید به کل با گذشته تفاوت یافته است. حال غرب آسیا در پارادایم شیفتی به سوی توسعه و همکاریهای فراگیر قرار دارد و ما بیگمان نیاز به ائتلافهایی نوین داریم. باید دیدگاهی نو از منافع ملی در نظم جدید جهانی و منطقهای بازآفرینی کنیم. وقتی دیگران درحال یارگیری هستند چرا ما منفعل باشیم. میتوان با آمریکا پیمانی سیاسی و امنیتی داشت تا هم توافق احتمالی پیشرو پایدار بماند و هم بتوان در سایه چنین پیمانی با چین، روسیه، اتحادیه اروپا، همسایگانمان و سایرین به چارچوبی منصفانه جهت همکاری رسید. بدیهی است برای نیل به پیمان فوق، فراهم آمدن مقدماتی الزامی است که میشود، خردمندانه و زیرکانه عمل کرد تا آن مقدمات مهیا و حتی بعضی روغنهای ریخته را نذرش کرد. ترامپ در آغاز تهدیدی تصور میشد که شاید بدل به فرصتی کمنظیر شود. در تاریخ اسلام موارد بسیاری داریم که برای مصلحت مسلمین، دشمنان به متحدان استراتژیک مبدل شدهاند. در جنگ، ما به آنها و آنها به ما آسیب زدهاند و اگر امروز بنا بر صلح است، طرفین باید برای مصالح عالیتر، از گذشته گذر کنند.
مذاکرات جاری، چنانچه بخواهد به ثمر برسد باید سریع و بدون اتلاف وقت در سطح عالی انجام شود. ویژگیهای روانشناختی ترامپ در نظر گرفته شود و گاهی آنچه واقعاً لازم است با شجاعت انجام شود. ملاقات با شخص ترامپ، معاون اولش و وزیر دفاع، لابی نتانیاهو را تضعیف خواهد کرد. دعوت از استیو ویتکاف به ایران میتواند موثر افتد و دوباره باید یادآوری کرد، خنثیسازی لابی نتانیاهو کاری بس دشوار است و نیاز به ابتکارات دیپلماتیک هوشمندانه دارد. شاید پس از توافقات اولیه، دیدار رؤسایجمهور دو کشور در کشوری ثالت لازم شود. همچنین در روند عادیسازی مناسبات، اروپا را باید دخیل و منتفع کرد و کدورت و خصومت ایجاد شده در جنگ اوکراین را زدود. امضای توافقی پایدار با آمریکا شکست نتانیاهوست، نباید به هیچ عنوان اجازه دهیم غیر از این رخ دهد. پیامد توافق و صلح، انزوا و حذف باند نتانیاهو از صحنه سیاسی اسرائیل است. او و عواملش به قصد بر هم زدن مذاکرات دست به هر کاری خواهند زد. برای عبور از سد او ناگزیریم از کارآمدترین ابزارهای موجود بهره بگیریم. آگاه باشیم، آینده ایران پیوستگی فراوانی با تعیین تکلیف این توافق خواهد داشت و توسعه ایران در گرو آن خواهد بود.
-
دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۷:۰۸
-
۱۹ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/947238/