پیام فارس - ایران / «تماشاخانه شرمالشیخ؟!» عنوان یادداشت روز در روزنامه ایران به قلم سید عطاءالله مهاجرانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
ترامپ پدیده است! «پدیده» چیست؟ معنای مشهور پدیده «رویداد قابل مشاهده» است، چیزی یا امری که پدید میآید. «پدیدارشناسی» هم از همین خانواده است. «کانت» از همین زاویه «فنومن» phenomenon را تصویری از «نومن» nomen دانست. اما در فارسی امروز، گاه وقتی میگوییم فلانی پدیده است، منظورمان انسانی یا امری غیر قابل پیشبینی، غیر مأنوس و غیر متعارف است. انسانی که به دلیل رفتار یا سخن ویژهاش، ناگاه یا نگاهها به سمتش خیره و دهانها از تعجب باز میماند. افراد سری تکان میدهند که پدیده است! پدیده به «امر نوظهور و بیمانند در گذشته» نیز معنا شده است. چنانکه فردوسی در مقدمه شاهنامه در اشاره به داستان آفرینش جهان سروده است:
پدید آمد این گنبد تیز رو
شگفتی نماینده نو به نو
آمریکا و جهان چنین پدیده شگفتی با مشخصات ترامپ را به خواب هم ندیده بود. برای همین شاهد تظاهرات مردمان آمریکا در پنجاه ایالت علیه ترامپ بودیم. میگویند «شاه نمیخواهیم!» یعنی ترامپ به جای اینکه رئیسجمهوری آمریکا باشد و بر اساس قانون عمل کند، شاه شده است و میخواهد اعمال اراده کند. رفتار و روش و گویش و آداب ندانی ترامپ به تمام معنی بیسابقه است. شبیه ترامپ، در دنیای تجارت و دلالی و سینما و مافیا و پدرخوانده بوده است. گرچه در دنیای پدرخواندگی هم شخصیت نمادین «دون کورلئونه» (با بازی مارلون براندو) را در فیلم «پدرخوانده» با ترامپ مقایسه کنید! دون کورلئونه شخصیتی با وقار و با تأمل و سنجیده و گزیدهگوست. جنایت را در همین سبک و سیاق سامان میدهد. اما ترامپ مدام با عشوه و کرشمه اشاره میکند که قدرتمندترین و ثروتمندترین کشور دنیاست. معالوصف، به نماینده امارات در شرمالشیخ میگوید «شما خیلی پول دارین ها! خیلی!» بینظیر است. چگونه میتوانیم پدیده ترامپ را بشناسیم، رفتار او را درک کنیم و واکنش یا کنش مناسب و مؤثر درباره او یا در برابر او داشته باشیم؟ در این «حسب حال» توجهم بر کنفرانس صلح شرمالشیخ است، کنفرانسی که ایران با پیشبینی و سنجش خردمندانه و منطقی و موجه در آن شرکت نکرد و بازیگر بیهوده بینقش در نمایشنامه ترامپ نشد.
بازار ![]()
برای کنفرانس شرمالشیخ تعبیر «تئاتر ترامپ» را به کار بردم. در واقع «پدیده ترامپ» از صلح در غزه «پدیده» دیگری ساخت. مانند مذاکره با ایران. در سفر نتانیاهو به آمریکا در کنفرانس خبری مشترک، ترامپ طرح صلح غزه را مطرح کرد. به نظر میرسد طرح صلح ترامپ اول در تلآویو تنظیم شده است. گفت اگر فلسطینیها این طرح صلح را نپذیرند، جهنم به پا میکند. غزه را نابود میکند. فلسطینیها را نابود میکند. به گمانم ترامپ تنها رهبر یا رئیسجمهوری در آمریکاست که برای تهدید مخالفان خود به تکرار و عاشقانه، از واژه «جهنم» استفاده میکند. حتی جرج بوش پسر که افغانستان و عراق را اشغال کرد، نگفت من جهنم بر پا میکنم. این موضع ترامپ همان تاکتیک یا استراتژی «مرد دیوانه» است. همه را وحشتزده میکند تا به خواستهاش تن دهند. همه از او وحشت کنند که رفتاری غیر قابل پیشبینی و دهشتناک خواهد داشت. اگر تسلیم نشوند نابود خواهند شد. این نظریه در زمان ریچارد نیکسون، از سوی هنری کیسینجر نظریهپردازی شد. میخواستند ویتنام شمالی را به هر وسیله به پای میز مذاکره بکشانند. از طریق برخی واسطهها به «ویتکنگ»ها پیام دادند که «نیکسون دیوانه است، ممکن است از بمب اتمی علیه ویتنام استفاده کند.» ویتنامیها مذاکرات را پذیرفتند، اما سلاح خود را بر زمین نگذاشتند. استراتژی مرد دیوانه شکست خورد. دولت وابسته ویتنام جنوبی که عامل و ابزار سلطه آمریکا بود فرو پاشید. شکست با گریز سفیر آمریکا و مدیران سازمان سیا از پشتبام سفارت در سایگون حالتی نمادین پیدا کرد. عکس «هوبرت ون اس» عکاس هلندی از صحنه فرار «سقوط سایگون» نام گرفت. فقط سقوط سایگون نبود. استراتژی نیکسون به عنوان مرد دیوانه سقوط کرد.
ترامپ سالها پس از شکست مرد دیوانه در ویتنام و نیز شکست در افغانستان این استراتژی را درباره فلسطین تکرار کرده است. تفاوت ترامپ با جرج بوش پسر و تیم نئوکانهای دولت بوش، شخصیت ویژه ترامپ است. هم مرد دیوانه است و هم شبیه دلالهای پیر و سرد و گرم چشیده شوخ و مهربان مینماید. حرکات نمایشی مسرتبخش انجام میدهد. مزه میریزد. شوخی میکند. میپیچاند. در عین حال از جهنم میگوید. وقتی لایههای مختلف رفتار و گفتار او را بهدقت بررسی میکنیم، پیداست که دولت و لابی آیپک و نتانیاهو در تصمیمسازی و بلکه تصمیمیگیریهای ترامپ به شیوههای مختلف نفوذ دارند. از جمله از طریق «کوشنر» داماد صهیونیستش و دخترش «ایوانکا» که ترامپ اعلام کرد: «آنقدر دخترم عاشق اسرائیل است که یهودی شده است.»
مشخصات مرد دیوانه دلال مدرن چیست؟
سیطره ادب و فرهنگ دلالی و زیر و رو کشی و چند پهلویی حرفها در سیاست. آمیختن ساحت عمومی با رسمی، شوخی با جدی. معلوم نیست چه میگوید. به قول اصولیها «مراد جدی»اش هیچگاه معلوم و مفهوم نیست. حرفهای مبهم چند پهلو و به قول قاآنی نعل را وارونه زدن:
تا که ردّ سمّ اسبت گم کنند
ترکمانا نعل را وارونه زن
به قول ترامپ، بایست مشتری را در معامله پیچاند. مشتری نبایست بفهمد فروشنده یا خریدار در ذهنش چه میگذرد. ترامپ بر خلاف اکثر رؤسایجمهوری آمریکا، نه سابقه نظامی دارد و نه سابقه سیاسی. نه ژنرال بوده است و نه فرماندار و نه سناتور. انگار از چراغ جادوی علاءالدین دودی به آسمان بلند شد و ترامپ به میانه میدان سیاست و اداره آمریکا -و چنانکه خودش باور دارد- برای اداره جهان پرتاب شد. مهمترین سخن گرهگشای او این است: «کشور را بایست همانند بیزنس اداره کرد.» پرکاربردترین واژه در فرهنگ ترامپ «معامله» است. در بیزنس هم تجربه و شیوه ترامپ نوعی بندبازی مکارانه و بهرهگیری از فرصتها، خلق فرصتها، نابود کردن فرصتهای رقیب و حذف رقیب بوده است. در کتاب «هنر معامله» برای تأسیس و ساخت اولین کازینوی خود، توضیح داده است که چه راههای پر پیچ و خمی رفته و چه دوز و کلکهایی سوار کرده است. یا بین مالکان زمین کازینو چگونه اختلاف میاندازد. با هر کدام به زبانی و شیوهای سخن میگوید. کلاه این را بر میدارد سر آن یکیمیگذارد. جیب یکی را میزند پول را توی جیب رقیبش میگذارد. سرانجام یک تنه مالک هتل کازینوی ترامپ- پلازا میشود. تصور کنید در یک معامله، طرفی میخواهد جنسی را بفروشد و دیگری بخرد. به ازای بهای خرید میخواهد جنس دیگری را تاخت بزند و طرفی که جنس را تاخت زده است همزمان میخواهد همان جنس را فیالمجلس به دیگری که در صحنه حاضر است، بفروشد. ترامپ دارد این معامله را جوش میدهد. نماینده سه طرف ماجرا و معامله یعنی فروشنده و خریدار و نیز نماینده خریدار دوم است. همزمان میخواهد از خریدار دوم جنس را برای خودش بخرد. به این ماجرا ابعاد وسیعتری بدهید. کشورها اطراف ماجرا هستند. طرح جنگ و صلح و تجارت و افزایش یا کاهش تعرفهها، کلاف سردرگمی که پدیده ترامپ، کشورها را در چنان کلاف یا «لابیرنتی» به بازی گرفته است.
این شیوه یا بازی با اوکراین و روسیه و چین و هند و ایران و فلسطین و ونزوئلا نیز تکرار شده است. کنفرانس شرمالشیخ نمونه درجه اولی برای شناخت پدیده پیچیده و البته مبتذل ترامپ است. در سخنرانی کنیسه اسرائیل، سران کشورها بهویژه کشورهای عربی را مسخره کرد و گفت: «حالا من که دارم میرم، آیا اونا هنوز هستند؟ یا سوار هواپیماهای ایرباس 747 شان شدن و رفتن؟ فقط دوتا از رهبران فقیر ماندهاند.»
در سخنرانی شرمالشیخ درست مانند کارگردان یک نمایشنامه رفتار کرد. بازیگران یعنی رهبران کشورها به صف پشت سرش ایستادهاند. کارگردان با طنز و متلک و اهانت سخن میگوید. دستکم در تئاتر کارگردان به بازیگران اهانت نمیکند:
«عراق کجاست؟ خیلی نفت دارن، اما نمیدونن با هاش چه کار باید بکنن.»
«دوستم انگلیس کجاست؟ بیا اینجا!» استارمر آمد. گردنش را راست گرفت که لابد چند کلمهای حرف میزند تا ترامپ از لهجهاش تعریف کند. اما ترامپ گفت: «برو سر جات!» و شاخ شکسته برگشت کنار دیوار.
«برخی از شماها که اینجا هستید، دوستتان ندارم، اصلاً دوستتان ندارم. من نمیگویم چه کسانی، خودشان میدانند. شما هم حدس میزنید.»
«امارات متحده کجاست؟ نیامده. اما روحش اینجاست.»
نمایندگان کشورهای حاضر در نمایشنامه تکپردهای ترامپ، متن پیشنهاد صلح او و اسرائیل را امضا کردند. قرار شد مصر و ترکیه و قطر و آمریکا بر آتشبس نظارت کنند. اسیران زنده و مرده و اسیران فلسطینی و اجساد شهیدان فلسطینی مبادله شود. شدند. ترامپ گفت: «نتانیاهو میتواند جنگ غزه را ادامه دهد!» چرا چنین سخنی گفت؟ برای اینکه صلح غزه نمایشنامه و فریب بود تا گروگانهای اسرائیلی که تبدیل به فشار سنگینی از سوی افکار عمومی در اسرائیل شده بود، آزاد شوند. حمایت بیچون و چرای ترامپ از نتانیاهو. موقعیت ضعیف نتانیاهو را تقویت کند. به صهیونیستها که آمادگی تحمل جنگی طولانی را نداشتهاند، پیام بدهد که آمریکا با تمام توان و امکان در کنار اسرائیل است. حتی اسلحههایی را به اسرائیل میدهد که ترامپ هم اسمشان را نشنیده است! پیداست که طرح صلح غزه در اصل پیشنهاد نتانیاهو بوده است. به محض اینکه گروگانها آزاد شدند، نتانیاهو معبر رفح را بست! اعلام کرد تا تسلیم و خلع سلاح حماس جنگ ادامه دارد. ناظران بر آتشبس، از جمله مصر که بایست بر معبر رفح نظارت کند، سکوت کردهاند. غرب آسیا با دو مرد دیوانه، ترامپ و نتانیاهو که دو روی یک سکهاند، رویاروست. چه باید کرد؟ تسلیم مردان دیوانه شد و در تماشاخانه آنان حضور داشت؟ یا از مرد دیوانه نهراسید؟
ایران با شرکت نکردن در تماشاخانه شرمالشیخ نشان داد اعتباری برای استراتژی مردان دیوانه قائل نیست. همان سهگانهای که به عنوان بنیان روابط خارجی و سیاست خارجی مطرح شده است «عزت، حکمت و مصلحت» همین است. آمادگی کامل کشور در برابر امور پیشبینی نشده، اعتماد نکردن به آمریکا و نهراسیدن از مرد دیوانه!