پیام فارس - شرق / «پاسخ به سؤالی رایج» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم سیدمصطفی هاشمیطبا است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
در گفتوگوی چند شب پیش رئیسجمهور با سه نفر از دستاندرکاران رسانه که شاید میتوانست ترکیب بهتری داشته باشد، یک سؤال تقریبا پاسخ داده نشد و سؤال دیگر مبهم و معلق ماند و شاید سؤال دوم میتوانست بهتر مطرح شود.
در این یادداشت شاید هم تعریض و تعرضی به رئیسجمهور محترم بشود اما سخن صریح درباره آن که با قلبش حرف میزند- اگرچه گاه غیردقیق- خود مهربانی با اوست و آرزوی توفیق برای او، برخلاف آنان که خود هیچ قدمی برنمیدارند و تنها در پی ملکوککردن او و به خیال خود جانشینسازی برای او هستند. سؤال اول این بود؛ سؤالی که در قلب بسیاری از آدمهای این کشور است ولی نه فرصت طرح آن را دارند و نه در کرسیهای بهاصطلاح آزاداندیشی که هرگز پا نگرفته میتوانند مطرح کنند و آن این بود که امروزه اگر جمهوری اسلامی در ایران وجود نداشت و نظامی دیگر حاکم بود، آیا باز هم آمریکا با غنیسازی و موشکداشتن مخالفت میکرد؟
بازار ![]()
برای من که به دقت مصاحبه را تعقیب میکردم، پاسخ در میان توضیحات مربوط به لزوم وحدت و... ناپدید شد اما بد نیست از این منظر برای این سؤال تقریبا عمومی پاسخی بیابیم. میتوانیم پاسخ را در دو بخش قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن جستوجو کنیم. شاید در منظر اول چنین به نظر برسد که بله تسلیح ایران قبل از انقلاب بهعنوان ژاندارم خلیج فارس این اجازه را میداد که ایران هواپیمای بسیار مدرن آن زمان یعنی F14 و F16 داشته باشد و نیروگاه هستهای که باقیمانده سوخت آن میتواند مصارف نظامی داشته باشد را دربر گیرد و ابایی هم از موشکیشدن ایران نداشته باشند.
هرچند پس از تجاوز 12 روزه رژیم اشغالگر، یکی از عالیرتبهترین فرماندهان ارتش شاهنشاهی که اینک در آمریکا زندگی میکند طی مصاحبهای گفته بود دسترسی ما به سلاحهای جنگی فقط با اجازه مستشاران آمریکایی بود.
یعنی در آن زمان هم، محدودیت استفاده ملی برای ایران را در نظر گرفته بودند. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استفاده بهینه ارتش جمهوری اسلامی از هواپیماها، هلیکوپترها و سایر سلاحهای مربوطه و اینکه درک کردند که این سلاحها ممکن است علیه خود آنها استفاده شود، نهتنها بهشدت در واگذاریها محتاط شدند بلکه در جایجای خاورمیانه جای پاهای خاصی را از آن خود کردند.
پایگاههایی مانند اینجرلیگ ترکیه نه برای همسایگان ترکیه که برای کنترل خود ترکیه (با اینکه ترکیه عضو ناتو بود) تأسیس شده است. با نفوذ لابی صهیونیسم در کاخ سفید که بهتدریج قویتر و قویتر شد و اینک کاخ سفید دربست در اختیار صهیونیسم قرار دارد، چهره واقعی اسرائیل که ابتدا بهصورت یک رژیم دفاعی و مظلوم ترسیم میشد به چهرهای تهاجمی و گسترشخواه تبدیل شد. تبلیغات صریح نتانیاهو در سالهای پشتسرهم و ارائه نقشه جدید خاورمیانه، چاپ سکه با نقشه نیل تا فرات، نصب الگوی نیل تا فرات روی لباس سربازان، نسلکشی در غزه و مطیعکردن اردن و مصر و بحرین و امارات نشان داد که آمریکا هر که را که برابر اسرائیل بایستد سرکوب میکند و پیامهای او به ایران حاکی از تسلیم و ایجاد ایرانی دیگر است؛ ایرانی که تسلیم خواست آنها باشد و تنها به تجارت و بازرگانی روی آورد؛ بنابراین پاسخ سؤال این است که آنها به هیچ رژیمی در ایران نمیخواهند اجازه غنیسازی و موشک را بدهند، زیرا ایران «اندکی ملی» به هرحال ممکن است برای اسرائیل نسلکش، متجاوز، گسترشطلب و نابودیخواه صهیونی آخر زمانی که رسالتهای خود را الهی میداند مانع ایجاد کند؛ بنابراین ایرانی خلع سلاحشده و خنثی میخواهند که تا هر وقت اراده کنند آن را نه تنها نرمافزاری بلکه بهصورت سختافزاری در اختیار گیرند.
سؤال دیگر که پرسیده شد آن بود که آقای رئیسجمهور جنابعالی که به تخصص و استفاده از دانشمندان و متخصصان و کارشناسان عقیده دارید آیا میتوانید به یک مورد که در این کار توفیق داشتهاید رجوع کرده و بیان کنید. طبعا پاسخ این سؤال بسیار ساده است زیرا اصولا هر کار درست انجامشده بدون حضور متخصصان و کارشناسان غیر ممکن است. بگذریم از کارشناسان و مدیران خودفروختهای که حسب دستور(براساس شیوهها) محل سد گتوند را تغییر دادند تا دریاچه در محل نمکی قرار گیرد و فاجعه سد گتوند بخشی از خوزستان بهشت را به شورهزا تبدیل کند.
سؤال بهتر و جانشینی سؤال اول آن بود که میتوانید یک مثال از عدم توجه به کارشناسان و انجام کار غیرکارشناسی و نصب افراد فاقد صلاحیت حرفهای در دولت خود بیاورید؟
این سؤال میتوانست محک مناسبی برای خودشناسی رئیسجمهور باشد و اینکه آیا بر آنچه انجام داده اشراف و اطلاعات و تسلط دارد یا خیر؟ برای این عقبمانده ذهنی، انتصاب افرادی با کمترین آگاهی هستهای، با عدم اشراف به مسائل تربیتی و آموزشی نوین و آخرینشان انتصاب فردی بدون کمترین آشنایی با مسائل انرژی کشور برای ساماندهی سازمان بهینهسازی سوخت و از ابتدا عدم توجه به توصیههای برخی گروههای تشکیلشده برای انتخاب وزرا میتوانست نمونهای برای پاسخ باشد. اما آیا رئیسجمهور به این اشراف، خودباوری و تواضع رسیده تا اقدامات خلاف نظرات خود را – که اصلا و ابدا ربطی به سازمانها و تشکیلات دیگر ندارد- بپذیرد؟ گیریم رفع فیلترینگ زمان قانعسازی میخواهد و حق با رئیسجمهور است، اما انتخاب مدیرکارشناس و کاردان برای وزارتخانهها گرچه ممکن است مجلس مخالفت کند، مگر کاری خلاف اختیارات رئیسجمهور است. اگر وفاق به معنی انتصاب فرد نادان بر کار، بهخاطر وفاق باشد جای بسی سؤال است.
اگر این کلمات به عنوان نقد ادا کنیم، برای سوءاستفاده خوارجی که خود را جلوتر از رهبری میشمارند و ادعا میکنند که میخواهند از تحمیل نظر دیگران به رهبری جلوگیری و نظرات خود را به رهبری تحمیل کنند نیست، بلکه برای آن است که رئیسجمهوری که عقیده به صداقت و شفافیت دارد هر روز صبح خود را در آیینه مشاهده کند.