چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۴
سیاسی

دیپلمات پیشین: موافقان خروج از NPT آیا حاضرند جنگ دومی را به جان بخرند؟

دیپلمات پیشین: موافقان خروج از NPT آیا حاضرند جنگ دومی را به جان بخرند؟
پیام فارس - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست گفت وگو با کوروش احمدی دیپلمات پیشین ایران در نیویورک درباره طرح خروج از ...
  بزرگنمايي:

پیام فارس - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
گفت وگو با کوروش احمدی دیپلمات پیشین ایران در نیویورک درباره طرح خروج از NPT
بازار
‌ به نظر شما ایده خروج از ان‌پی‌تی منطقی دارد و می‌تواند مؤثر باشد؟
مسئله این است که کسانی که دنبال این قضیه هستند، این کار را با چه هدفی می‌خواهند انجام دهند. خروج از ان‌پی‌تی به دو صورت قابل تصور است: یک سناریو این است که خروج از ان‌پی‌تی فقط به عنوان یک اقدام حقوقی انجام شود. به این معنی که ایران به عنوان یک عمل متقابل اقدام به خروج از یک معاهده بین‌المللی کند و این کار را صرفاً بر روی کاغذ انجام دهد. سناریوی دیگر که قابل تصور است این است که از ان‌پی‌تی خارج شویم، برای اینکه بمب بسازیم. تا به حال یک مورد خروج از ان‌پی‌تی داشته‌ایم که آن هم کره شمالی بوده است.
هدف کره شمالی ساخت بمب بود و برای این منظور علاوه بر خروج از ان‌پی‌تی اقدام به خروج از توافق پادمان با آژانس و اخراج بازرسان هم کرد. یعنی در سناریوی قابل‌تصور دوم که برای ساختن بمب از ان‌پی‌تی خارج می‌شوند، اقدام بعدی، اخراج بازرسان و خارج‌شدن از موافقت پادمانی هم خواهد بود. در این صورت، غرب و منطقه را با یک وضعیت فوق‌العاده‌ای مواجه خواهیم کرد. در این وضعیت فوق‌العاده، امکان همه گونه واکنش از ناحیه غرب و منطقه وجود خواهد داشت. باید دید آیا آماده هستیم با اقداماتی مواجه شویم که ممکن است کشورهای غربی و منطقه در اثر خروج از ان‌پی‌تی انجام دهند یا خیر.
در سناریوی اول که فقط به عنوان یک کار حقوقی و برای ثبت اعتراض خودمان و در روی کاغذ از ان‌پی‌تی خارج می‌شویم، مسئله این خواهد بود که ممکن است، غربی‌ها واکنش حادی نشان ندهند؛ یعنی توجه زیادی نکنند، بلکه مسئله و توجه‌شان معطوف بر این باشد که پیرو خروج از ان‌پی‌تی، آیا ایران اقدام عملی هم در جهت فاصله‌گرفتن از تعهد عدم اشاعه انجام خواهد داد یا نه. اگر اقدامی انجام نشود، اتفاق حادی هم از آن طرف ممکن است نیفتد، هرچند بعید نیست که به خاطر بهانه‌ای که به دست خواهند آورد، اقداماتی در جهت تشدید تحریم‌ها انجام دهند؛ اما به هر صورت مشکل این سناریوی اول این خواهد بود که اقدام ما تأثیر چندانی برای پیشبرد مطالبات‌مان ممکن است نداشته باشد.
در هر دو سناریوی اول و دوم با دو مشکل دیگر هم مواجه خواهیم بود. نخست اینکه در جریان کنفرانس بازنگری ان‌پی‌تی در 1995 توافق شد که کشورهایی که در دوره عضویت مرتکب تخلفی شده باشند، نباید به راحتی بتوانند از ان‌پی‌تی خارج شوند و لازم است شورای امنیت به موضوع رسیدگی کند. مشکل دوم این است که به هر حال در دو سه ماه گذشته، صحبت از ضعف‌های اطلاعاتی و ضداطلاعاتی ایران بوده است.
این ایده می‌تواند مطرح باشد که ممکن است کشورهای غربی و مشخصاً اسرائیل اشراف اطلاعاتی روی ایران داشته باشند و از این امتیاز برای رصد اقدامات ایران در عمل استفاده کنند و متناسب با اطلاعاتی که دریافت می‌کنند واکنش نشان دهند. در همین رابطه، بحث آسیب‌دیدن پدافند هوایی ایران هم هست که اگر درست باشد، پهپادها و هواپیماهای دشمن ممکن است در آسمان ایران فعالیت داشته باشند. این‌ها همه‌ی این هر دو سناریوی اول و دوم را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
البته باید توجه داشت که اگر به نظر آید که خروج از ان‌پی‌تی و توافق پادمان یعنی در سناریوی دوم محقق شود، تقریباً می‌توان گفت که وقوع جنگی دیگر قطعی خواهد بود.
‌ هزینه و فایده این دو سناریو را چطور می‌بینید؟ آیا اگر شما الان مسئولیتی داشتید، چنینی ایده‌ای را توصیه می‌کردید؟
من قطعاً چنین چیزی را توصیه نمی‌کردم. شما زمانی که می‌خواهید در حوزه سیاست خارجی دست به اقدامی بزنید، باید اول امکانات خودتان را بسنجید و سپس امکانات طرف مقابل را. بررسی کنید آیا امکانات خودی و امکانات طرف مقابل، وضعیتی را ایجاد کرده که از طریق این اقدام سودی حاصل شود و منافع کشور، منافع امنیت ملی و منافع ملی تأمین شود. با توجه به وضعیتی که ما در آن قرار داریم، من فکر نمی‌کنم که در هیچ یک از دو سناریویی که مطرح کردم سودی از این اقدام قابل‌تحقق باشد. اگر سناریوی اول مد نظر باشد، یعنی فقط به عنوان یک اقدام حقوقی اعتراضی بخواهیم خارج شویم، طرف مقابل، اعتنایی نخواهد کرد و در بهترین حالت وضعیت به همین ترتیب ادامه پیدا خواهد کرد.
کار پادمان و کار آژانس و بازرس‌ها هم به همین ترتیبی که بوده خواهد بود. ضمن اینکه به خاطر این عمل حقوقی اعتراضی که انجام می‌دهیم، ممکن است طرف مقابل بهانه‌ای به دست آورده، فشارها را بیشتر کند، تحریم‌ها را جدی‌تر کند و سعی کند این منفذهایی هم که الان وجود دارد ببندد، به‌خصوص درباره صدور نفت به چین. ترامپ الان دارد از حربه جدیدی هم استفاده می‌کند و آن حربه تعرفه‌هاست. یک نمونه‌اش را هم درباره هند دیدیم. به هندی‌ها گفتند در صورتی که خرید نفت از روسیه را ادامه دهند، پنجاه درصد تعرفه کالاهای هندی وارده به آمریکا را افزایش خواهیم داد. الان این حربه تعرفه‌ها هم به حربه تحریم اضافه شده است. این احتمال وجود خواهد داشت که چین را هم از این طریق بخواهند تحت فشار قرار دهند، به‌خصوص در صورتی که ما از ان‌پی‌تی خارج شویم.
در سناریوی دوم، تحلیل هزینه‌فایده باید با در نظر گرفتن فاکتور جنگ در معادله انجام شود. مقامات باید ببینند که آیا حاضر هستند با خارج‌شدن از ان‌پی‌تی، خارج‌شدن از پادمان و عدم پذیرش بازرس‌ها، جنگ دومی را به جان بخرند؟ من شخصاً اگر قرار بود توصیه‌ای کنم، توصیه‌ام این می‌بود که نباید شرایطی فراهم شود که کشور در معرض یک جنگ دوم قرار گیرد.
جنگ دوم می‌تواند بسیار بسیار خسارت‌بارتر از جنگ اول باشد. در جنگ اول تأسیسات دفاعی، تأسیسات مرتبط با برنامه هسته‌ای و موشکی و این‌ها هدف قرار گرفت. در جنگ دوم ممکن است علاوه‌بر هدف‌قرارگرفتن باقیمانده این نوع تأسیسات از سوی اسرائیل و آمریکا، خطر کشیده‌شدن جنگ به زیرساخت‌های غیرنظامی هم باشد. در آن صورت ممکن است که شرایط در کشور به طور جدی مختل شود.
‌ روندی که حالا هم در حال طی‌شدن است، به اعتقاد بسیاری به سمت جنگ است. بحث فصل 7 سازمان ملل متحد هم در میان است. بحث آسیب‌هایی هم مطرح است که می‌تواند خود در حد و اندازه آسیب‌های یک جنگ باشند. به نظر شما الان ایران چه کار می‌تواند بکند و در مواجهه با این وضعیت، چه تصمیمی می‌تواند اتخاذ کند؟
مقامات ما باید تکلیف‌شان را از این جهت مشخص کنند که از چه راهی می‌‌شود مشکل موجود را حل کرد؛ یعنی از چه راهی می‌‌شود تلاش کرد برای حل مشکلات موجود. دو راه هم بیشتر وجود ندارد، یکی جنگ، دیگری دیپلماسی؛ یعنی برای جلوگیری از جنگ، در همه جای دنیا و در طول تاریخ همیشه توسل به دیپلماسی تنها راه بدیل بوده است. ما اگر بخواهیم به دیپلماسی متوسل شویم، یعنی اگر تصمیم اصولی بگیریم که راه‌حل فقط از طریق دیپلماسی است و از طریق جنگ راه‌حلی قابل‌تصور نیست، در آن صورت باید به طور جدی روی دیپلماسی متمرکز شویم. تمرکز جدی روی دیپلماسی هم یعنی مذاکره‌کردن با هدف رسیدن به توافق. 
این را که تقاضاهای طرفین ممکن است چه باشد، در جریان مذاکره باید دید. با حدس و گمان نمی‌شود گفت که آمریکا فقط دنبال تسلیم ایران است. ممکن است این طور باشد، اما ممکن است این طور هم نباشد؛ لذا، باید مذاکره کرد و در اتاق مذاکره دید که طرف مقابل به طور مشخص چه می‌خواهد. ما در جریان برجام مذاکره کردیم و دیدیم که به طور مشخص طرف مقابل پذیرفت که فقط همین برنامه هسته‌ای در دستور کار باشد.
در ارتباط با این برنامه هسته‌ای هم توافق حاصل شد. اینجا هم اظهارات شفاهی، تبلیغاتی و رسانه‌ای را نباید در ارتباط با بحث‌های دیپلماتیک مبنای کار قرار داد. رهبران کشورها مخاطبان متعددی دارند، در داخل و خارج از کشور. پایگاه رأی دارند، پایگاه اجتماعی دارند و در اظهارات عمومی‌شان معمولاً توجه دارند که رضایت این پایگاه اجتماعی را جلب کنند.
اگر قرار باشد اظهارات عمومی و علنی مقامات، مثلاً مقامات آمریکایی را مبنا قرار دهیم، هیچ وقت به هیچ نتیجه‌ای نخواهیم رسید. باید ببینیم در اتاق مذاکره طرف مقابل چه چیزی را مطرح می‌کند. در اتاق مذاکره هم جای بحث هست. یک چیزی داریم که موضع مذاکراتی نامیده می‌‌شود که معمولاً در همان جلسات اول مطرح می‌‌شود و معمولاً هم موضعی حداکثری است. بعد در جریان چانه‌زنی‌ها، در روزهای آخر طرفین موضع واقعی‌شان را به‌تدریج در جریان بده‌بستان‌های معمول رو می‌کنند. اگر ما به این نتیجه رسیدیم که راهی به جز دیپلماسی وجود ندارد، باید مذاکره کنیم و در مذاکره هم مطمئن باشیم که فقط در اتاق مذاکره و از طرف مقابل باید شنید که موضعش چیست. به صورت علنی و تبلیغاتی، هر حرف بی‌ربطی را هر کسی می‌تواند بزند. این‌ها نباید مبنای کار ما باشد.


نظرات شما