پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴
سیاسی

جبهه دشمن

جبهه دشمن
پیام فارس - وطن امروز /متن پیش رو در وطن امروز منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست محسن حسین‌پور| بیانیه اخیر جبهه اصلاحات صدای برخی اصلاح‌طلبان میانه‌رو ...
  بزرگنمايي:

پیام فارس - وطن امروز /متن پیش رو در وطن امروز منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
محسن حسین‌پور| بیانیه اخیر جبهه اصلاحات صدای برخی اصلاح‌طلبان میانه‌رو را هم درآورد. نقد این اصلاح‌طلبان - که به روزنه‌گشاها معروفند- به مفاد بیانیه جبهه اصلاحات نشان می‌دهد آنها نیز از رفتار لجوجانه، ضد مرام اصلاح‌طلبی و همین‌طور مغایر منافع و امنیت ملی جبهه اصلاحات شوکه شده‌اند. مرور برخی از این نقدها واجد 2 نکته مهم است.
بازار
1- اعتراف به نگاه غیرمنطقی و نگرش‌های منقضی و عقب‌ماندگی جبهه اصلاحات نسبت به تحولات مهم جهانی و منطقه‌ای در 2 دهه اخیر 
2- اذعان به ناسازگاری پیشنهادات جبهه اصلاحات با واقعیت‌های دنیا و شرایط کشور، همچنین تضاد این پیشنهادات با منافع ملی بویژه در شرایط حساس کشور در مقطع فعلی
به هر حال، بیانیه جبهه اصلاحات آنقدر ساده‌لوحانه و در عین حال، خائنانه است که موجب اعتراض برخی هم‌کیشان آنها نیز شده است.
طلبکاری به خاطر ماشه!
یکی از نکات عجیب و در عین حال جالب بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، اشاره به مکانیسم ماشه و فشار بر حاکمیت برای امتیازدهی به غرب در راستای ممانعت از فعالسازی این مکانیسم است. اعضای جبهه اصلاحات ظاهراً فراموش کرده‌اند مکانیسم ماشه، دست‌پخت همفکران آنها، بویژه آقای محمدجواد ظریف در فقره برجام است. بنابراین درباره این بخش از بیانیه جبهه اصلاحات 2 نکته حائز اهمیت است.
الف- ایده گنجاندن مکانیسم ماشه، یک اشتباه و شاید به تعبیر دقیق‌تر، یک افتضاح در عملکرد تیم مذاکره‌کننده دولت آقای حسن روحانی است. آقای ظریف ابتدا منکر وجود بند مربوط به مکانیسم ماشه در مفاد برجام بود. این خود یکی از مباحث بسیار عجیب و در عین حال مشکوک درباره ماهیت انشای برجام است. اخیرا نیز درباره ماجرای گنجانده شدن بند مربوط به مکانیسم ماشه، روایتی را مطرح کرد که حقیقتا مایه تأسف است. اینکه فردی به نام «فرانچسکو» چگونه توانسته است در سایه غفلت عجیب تیم مذاکره‌کننده دولت روحانی، براحتی مکانیسم ماشه را در مفاد برجام بگنجاند، خود حدیث مفصلی است که باید به آن پرداخت.‌ به هر حال، حتی با استناد به روایت آقای ظریف هم، اکنون کاملا مشخص شده است تیم مذاکره‌کننده دولت روحانی در مذاکرات منتهی به برجام، اشتباهات مهلکی انجام داده است. مروری بر محتوای بند مربوط به مکانیسم ماشه در برجام، یک مورد استثنایی در مفاد توافقنامه‌های بین‌المللی است. تیم مذاکره‌کننده دولت روحانی، براحتی این حق را به هر کدام از کشورهای 1+5 داده است که بتوانند بدون هیچ‌ ممانعتی، تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران را فعال کرده و ایران را مجددا ذیل بند هفتم منشور ملل متحد قرار دهند.
ب- مبنای بند مربوط به مکانیسم ماشه، ماحصل اعتماد مفرط به طرف غربی و خوش‌بینی تام و تمام نسبت به رفتار اخلاقی و قانونی آمریکا و تروئیکای اروپا و همین‌طور سازوکارهای بین‌المللی است. یعنی آقای ظریف و دیگر افراد تیم مذاکره‌کننده دولت روحانی، از آنجا که به دولت آمریکا و دولت‌های 3 کشور اروپایی اعتماد داشتند، تصور می‌کردند این کشورها از حق قانونی عجیبی که تیم ظریف در برجام برای آنها قائل شده، سوءاستفاده نخواهند کرد. در واقع پایه و اساس گنجانده شدن بند مربوط به مکانیسم ماشه در برجام، اعتماد به کشورهای غرب و سازوکارهای بین‌المللی بود. همان گزاره‌ای که در بیانیه جبهه اصلاحات و مفاد آن، کاملا مشهود است. بنابراین جبهه اصلاحات وقتی در بیانیه خود از مکانیسم ماشه و خطرات و هزینه‌های آن برای کشور نوشته، قبل از هر چیز باید از مردم و نظام عذرخواهی می‌کرد. حقیقتا اشاره بیانیه جبهه اصلاحات به مکانیسم ماشه و ضرورت ممانعت از فعالسازی آن توسط تروئیکای اروپا، مصداق بارز طلبکاری است. اعضای جبهه اصلاحات و نویسندگان این بیانیه چگونه توانسته‌اند هزینه‌های دست‌پخت خود و همفکران‌شان در برجام را به نظام منتسب کرده و برای اینکه 3 کشور اروپایی از این‌ گاف‌ بزرگ آنها سوءاستفاده نکنند، خواستار عقب‌نشینی نظام از حقوق قانونی ملت ایران شوند؟ اتفاقا مکانیسم ماشه، مصداق روشنی از کج‌فهمی و اشتباه محاسباتی اصلاح‌طلبان در فهم نظام بین‌الملل و نوع مواجهه ایران با این نظام ناعادلانه است. صرف اشاره به مکانیسم ماشه، در حقیقت اعتراف به ضعف مفرط اصلاح‌طلبان و به طور کلی غرب‌گرایان نسبت به درک مناسبات و قوانین جهانی است.‌ بر همین اساس، همین فقره مکانیسم ماشه، برای اثبات بی‌اعتبار بودن بیانیه جبهه اصلاحات کافی است.
بفرمایید جنگ!
بیانیه جبهه اصلاحات و مفاد آن که در قالب پیشنهاداتی به نظام برای برون‌رفت کشور از وضعیت فعلی ارائه شده، واجد پیام‌هایی است که به اذعان کارشناسان و صاحبنظران می‌تواند نتیجه عکس داده و شرایط را برای کشور، دشوارتر کند.
به عبارتی، این بیانیه دارای پیام‌هایی است که محاسبات آمریکا و رژیم صهیونیستی درباره رفتار ایران پس از جنگ تحمیلی 12 روزه را به سمت تشدید فشارها و احتمالا استفاده مجدد از گزینه نظامی متمایل می‌کند. اما چرا بیانیه جبهه اصلاحات، نه نسخه‌ای مفید و موثر برای برون‌رفت کشور از وضعیت فعلی، بلکه اشتباهی مهلک است که منجر به تقویت نقشه و طراحی طرف مقابل علیه ایران می‌شود؟
1- یکی از محورهای طراحی مشترک آمریکا، تروئیکای اروپا و رژیم صهیونیستی علیه ایران، تشدید فشارهای اقتصادی با هدف تشدید اختلاف و شکاف میان ملت و دولت است. یکی از اهداف آنها برای فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران، تشدید مشکلات اقتصادی و معیشتی در ایران است. آنها بر این باورند با تشدید مشکلات معیشتی، از یک سو اختلافات داخلی میان احزاب و جریان‌های سیاسی بروز می‌کند و از سوی دیگر، زمینه برای اعتراضات داخلی و کلید زدن پروژه آشوب و ناآرامی توسط آنها فراهم می‌شود. آنچه جبهه اصلاحات در بیانیه اخیر خود نوشت، دقیقا در راستای این پروژه دشمن ارزیابی می‌شود. یعنی در حالی که هنوز تروئیکای اروپا مکانیسم ماشه را فعال نکرده است، جبهه اصلاحات ایجاد اختلاف را شروع کرده است. کما اینکه برای عدم فعالسازی مکانیسم ماشه، خواستار عقب‌نشینی نظام از برخی حقوق ملت نیز شده است. یعنی در واقع از هم‌اکنون زمینه را برای متهم کردن نظام آماده کرده است. در حالی ‌که مکانیسم ماشه دست‌پخت دوستان و همفکران جبهه اصلاحات در دولت روحانی بوده و دقیقا بر اساس ایده‌ها و تئوری‌های جبهه اصلاحات درباره نوع مناسبات با غرب در برجام گنجانده شده، جبهه اصلاحات همین گاف‌ بزرگ خود را دستاویزی برای امتیازدهی به غرب و یک بهانه‌جویی برای متهم کردن نظام دریافته است. بنابراین در این حوزه، بیانیه جبهه اصلاحات دقیقا در راستای طراحی طرف مقابل برای سوءاستفاده امنیتی از تشدید فشارهای اقتصادی ارزیابی می‌شود، چرا که طرف مقابل اکنون می‌بیند در حالی ‌که هنوز مکانیسم ماشه را فعال نکرده، زمزمه‌های اختلاف‌افکنی و متهم‌سازی نظام ایجاد شده است. این موضوع، می‌تواند همبستگی و انسجام ملی را که یکی از مهم‌ترین موانع بر سر راه اجرا و تحقق نقشه‌های دشمن علیه ایران است، مخدوش کند. آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی هر اقدامی برای مخدوش کردن انسجام و همبستگی ملی را در راستای نقشه و طراحی خود علیه ایران می‌دانند. از همین رو، اکنون دشمنان می‌بینند موضوع مکانیسم ماشه از سوی جبهه اصلاحات، به بهانه‌ای علیه همبستگی ملی تبدیل شده است. بنابراین کاملا پیداست بیانیه جبهه اصلاحات، حتما دشمن را نسبت به فعالسازی مکانیسم ماشه و تشدید فشارهای اقتصادی بر ایران راغب خواهد کرد. نکته دیگر نیز تصورات ساده‌لوحانه درباره اصل مذاکره است. در بیانیه جبهه اصلاحات ذکر شده تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران می‌تواند منجر به لغو همه تحریم‌ها شود. این تصور با همه واقعیات مربوط به مذاکره در شرایط فعلی ناسازگار است. دولت ترامپ علنا اعلام کرده فعلا تمایلی به انجام مذاکره با ایران ندارد. از سوی دیگر مواضع 3 کشور اروپایی درباره مذاکره با ایران نیز عمدتا مربوط به بازرسی‌های آژانس از تاسیسات و فعالیت‌های هسته‌ای ایران است. 
بنابراین پس از جنگ تحمیلی 12 روزه، شواهد نشان می‌دهد موضوع لغو تحریم‌ها از دستورکار آمریکا و اروپا خارج شده و اکنون محور مذاکرات، محدود به موضوعات امنیتی و مساله جنگ است. به نظر می‌رسد اکنون موضع دولت ترامپ درباره مذاکره درباره برنامه هسته‌ای ایران، به تعلیق فعالیت‌های غنی‌سازی در ازای عدم حمله مجدد نظامی محدود شده است. کما اینکه اظهارات اخیر محمد‌رضا عارف،‌ معاون اول رئیس‌جمهور مبنی بر عدم تمایل دولت آمریکا برای مذاکره، موید همین مطلب است. بنابراین ذهنیت و تصور جبهه اصلاحات درباره محتوای مذاکرات هسته‌ای، خلاف واقعیت است. البته برای تغییر معادله فعلی درباره مذاکرات هسته‌ای، قاعدتا باید از ابزارها و اهرم‌هایی مانند وضعیت غنی‌سازی اورانیوم و سرنوشت ذخایر اورانیوم 60 درصد ایران استفاده درست و بهینه کرد.‌ به عبارتی در حالی که طرف آمریکایی تلاش دارد مطالبه توقف غنی‌سازی و از بین بردن ذخایر اورانیوم 60 درصد در ازای عدم حمله مجدد به ایران را محقق کند اما ایران می‌تواند مجددا معادله مذاکراتی را به شرایط قبل از جنگ 12 روزه برگرداند. همان‌گونه که گفته شد، ایران می‌تواند با استفاده درست از کارت‌های هسته‌ای خود طرف مقابل را ناچار کند تن به این معادله بدهد اما نکته قابل تامل این است که در بیانیه جبهه اصلاحات نوشته شده توقف غنی‌سازی اورانیوم در ازای لغو تحریم‌ها پیشنهاد شود. در واقع همانند 2 دهه اخیر، اینها تصور می‌کنند با دست بردن در جیب امنیت، می‌توانند مطالبات اقتصادی را پیگیری کنند، در حالی که اتفاقا آنها دارند نسخه اشتباهی را مطرح می‌کنند. ایران برای تثبیت معادله‌ای که در آن موضوع لغو تحریم‌ها در دستور کار مذاکرات قرار گیرد، باید توان بازدارندگی هسته‌ای خود را معتبر و موجه کند. به عبارتی با بی‌اعتنایی به زیاده‌خواهی ترامپ مبنی بر توقف غنی‌سازی در ازای عدم جنگ، ایران باید معادله را به گونه‌ای تثبیت کند که هر نوع اطمینان‌بخشی به طرف مقابل در حوزه غنی‌سازی مشروط به لغو همه تحریم‌هاست و برای این کار همان‌گونه که گفته شد، باید مولفه‌های موثر بر توان بازدارندگی ایران، معتبرتر از گذشته شود. با این حال، متاسفانه بیانیه جبهه اصلاحات، نسخه‌ای اشتباه و البته بسیار خطرناک را پیشنهاد می‌دهد. این بیانیه در راستای همان ایده دست بردن به جیب امنیت کشور برای اقتصاد است؛ ایده‌ای که جنگ‌‌ 12 روزه به وضوح باطل بودن آن را اثبات کرد و مشخص شد اگر در ایران، به هر بهانه‌ای بویژه گره‌گشایی از اقتصاد، توان و قدرت دفاعی و امنیتی کشور محدود شود، نه‌تنها منجر به گشایش‌های اقتصادی نخواهد شد، بلکه زمینه‌ساز مخدوش شدن امنیت و حتی وقوع جنگ نیز خواهد شد. با این حال اما جبهه اصلاحات مطلقا از این تجربه مهم نه‌تنها درس نگرفته، بلکه حتی اکنون پس از جنگ 12 روزه نیز مجددا به این ایده شکست‌خورده پناه برده است و همچنان تصور می‌کند با تحدید قدرت دفاعی و کاهش توان بازدارندگی ایران، می‌تواند هم خطر جنگ را رفع و هم مشکلات اقتصادی را حل کند. جالب اینکه برخی همفکران اصلاح‌طلبان که منتقد بیانیه اخیر جبهه اصلاحات هستند نیز به همین نکته اشاره کرده‌اند و در نقدهای خود نوشته‌اند: تجربه جنگ تحمیلی 12 روزه برای جبهه اصلاحات به یک تجربه و عبرت درس‌آموز تبدیل نشده است و همچنان به همان ایده‌های شکست‌خورده قبل از جنگ آویزانند.
البته اتکای مجدد به این ایده شکست‌خورده، در شرایط فعلی، هزینه‌های به مراتب بیشتر از شرایط قبل از جنگ به کشور وارد و با ارسال پیام ضعف و ناتوانی، دشمن را نسبت به آغاز یک جنگ جدید و احیانا بزرگ‌تر و گسترده‌تر از جنگ 12 روزه راغب می‌کند.
2- بیانیه جبهه اصلاحات و مفاد آن، نه‌تنها نسخه معتبری برای از بین بردن خطر جنگ نیست، بلکه متاسفانه باعث معتبر‌تر شدن گزینه نظامی در محاسبات غرب می‌شود. این بیانیه رسما خواستار عقب‌نشینی ایران از مواضع خود و همین‌طور چشم‌پوشی از حقوق هسته‌ای ملت است. چنین پیشنهادی آن هم پس از جنگ تحمیلی 12 روزه و در شرایطی که هم آمریکا و هم رژیم صهیونیستی اعلام کرده‌اند گزینه حمله مجدد به ایران را همچنان روی میز دارند، به معنای ترس از جنگ و پذیرش دادن امتیاز‌های جدید است. از سوی دیگر، در‌ شرایطی که کشور در وضعیت جنگی به سر می‌برد، حمایت از نیروهای مسلح، بویژه سپاه پاسداران و تاکید بر تقویت آن، یک تکلیف و وظیفه همگانی است اما متاسفانه بیانیه جبهه اصلاحات، هم تلویحا علیه سپاه موضع‌گیری کرده و هم به صورت مشخص خواستار محدود شدن فعالیت‌های آن شده است. یعنی در داخل ایران، علیه نیروی مدافع ایران برابر تهاجم خارجی موضع‌گیری شده است. به عبارتی، بیانیه جبهه اصلاحات هم خواستار عقب‌نشینی است و هم تخریب نیروهای مسلح ایران. در حالی که کمتر از 2 ماه از جنگ‌‌ 12 روزه گذشته و هر آن احتمال حمله نظامی مجدد به کشور وجود دارد، چنین بیانیه‌ای حاوی چه پیامی است؟
مقامات رژیم صهیونیستی، خاصه شخص نتانیاهو بارها اعلام کرده‌اند هدف اصلی از حمله نظامی به ایران، براندازی جمهوری اسلامی ایران بوده است. بر اساس ارزیابی‌های صاحبنظران، پیوست اجتماعی حمله رژیم صهیونیستی به ایران، ایجاد اعتراضات خیابانی و آشوب و ناامنی در ایران است و زمینه این اقدامات با بروز اختلافات و تعمیق شکاف‌ها ایجاد می‌شود. کما اینکه نتانیاهو هم در جریان جنگ 12 روزه و هم پس از آن - به صورت مشخص هفته گذشته - در قالب مصاحبه با اینترنشنال و انتشار فیلم و کلیپ‌هایی، از مردم ایران خواست علیه جمهوری اسلامی دست به اعتراضات گسترده بزنند. بر همین اساس، بسیاری از تحلیلگران معتقدند حمله مجدد رژیم صهیونیستی به ایران، زمانی محتمل می‌شود که اختلافات سیاسی در ایران به اوج رسیده و اعتراضات و آشوب‌های خیابانی ایجاد شده باشد. در واقع مهم‌ترین عامل موثر بر انجام حمله مجدد رژیم صهیونیستی به ایران، از بین رفتن انسجام و همبستگی ملی فعلی است. در چنین شرایطی، جبهه اصلاحات بیانیه‌ای منتشر کرده که در آن برخلاف مواضع رسمی و تصمیمات قانونی مجلس و دولت، هم خواستار عقب‌نشینی جمهوری اسلامی از حقوق مردم شده است و هم مطالبات و اهداف سیاسی خود را به عنوان مطالبات جامعه مطرح و نظام را متهم کرده در صورت عدم اجرای این مطالبات و اهداف سیاسی، علیه همبستگی ملی اقدام کرده است. یعنی از هم‌اکنون انگشت اتهام را به سمت جمهوری اسلامی نشانه رفته است.
در واقع جبهه اصلاحات در این بیانیه هم عقب‌نشینی و تسلیم‌ را تئوریزه کرده، هم به اشتباه، عقب‌نشینی را راه برون‌رفت از وضعیت فعلی انگاشته و هم نظام را متهم کرده در صورت وقوع جنگی دیگر، مسؤولیت این جنگ متوجه جمهوری اسلامی است. آیا آمریکا و رژیم صهیونیستی دنبال چیزی جز این در ایران هستند؟ آیا ارسال پالس ضعف، اختلاف و شکاف از ایران، معنایی جز معتبر شدن گزینه نظامی علیه ایران دارد؟ 
همان‌ که نتانیاهو می‌خواهد!
رژیم صهیونیستی در میانه مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا، با چراغ سبز و همکاری بی‌سابقه واشنگتن، به ایران حمله کرد.‌ جنگ تحمیلی 12 روزه،‌ همه معادلات میان ایران و آمریکا را تغییر داد.
اگر تا پیش از 23 خرداد، مذاکرات هسته‌ای برای اطمینان یافتن آمریکا از عدم استفاده نظامی ایران از برنامه هسته‌ای در قبال لغو تحریم‌ها بود، اکنون دولت آمریکا با این تصور که با بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران به هدف خود رسیده، معادله را تغییر داده است. به عبارتی ترامپ تصور می‌کند اکنون نگرانی‌ها بابت دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای تا حدود زیادی از بین‌ رفته است. بر همین اساس تلاش می‌کند معادله پیشین یعنی عدم دستیابی به سلاح هسته‌ای در مقابل لغو تحریم‌ها را به معادله عدم از سرگیری غنی‌سازی در ازای عدم حمله نظامی مجدد تبدیل کند. 
ضمن اینکه بر اساس القائات نتانیاهو، گزینه نظامی برای تغییر نظام سیاسی ایران نیز همچنان روی میز ترامپ قرار دارد و در صورتی که تحولات و شواهد حاکی از موفقیت این ایده نتانیاهو باشد، بعید نیست ترامپ با دور جدید حملات نظامی رژیم صهیونیستی به ایران موافقت کند. در چنین شرایطی، ایران باید چه کند؟
نخستین اقدامی که ایران باید انجام دهد، حفظ آمادگی و هوشیاری نیروهای مسلح، همچنین تقویت اهرم‌ها و ابزارهای دفاعی خود است. در حوزه اجتماعی و سیاسی نیز باید انسجام و همبستگی موجود حفظ و تقویت شده و احزاب و جریان‌های سیاسی از طرح مباحث و مسائل اختلاف‌انگیز، خاصه دوقطبی‌های سیاسی اجتناب کنند. حفظ همبستگی درونی، میزان موفقیت سناریوی نتانیاهو برای آشوب و ناامنی در ایران را بشدت کاهش می‌دهد.
 همچنین ایران باید توان بازدارندگی خود را همچنان معتبر نگه دارد. در حوزه جبهه مقاومت، آمریکا فشار زیادی را بر دولت‌های لبنان و عراق وارد کرده تا حزب‌الله و حشدالشعبی را خلع‌سلاح کنند.‌ در مقابل این برنامه آمریکا، ایران هفته گذشته یک دیپلماسی فعالانه را در عراق و لبنان انجام داد و موضع رسمی جمهوری اسلامی به صورت شفاف به مقامات دولت‌های بغداد و بیروت ابلاغ شد.‌ در واقع ایران نشان داد اقدامات لازم برای حفظ توانمندی 2 ضلع مقاومت را انجام داده و خواهد داد. از سوی دیگر هر نوع تنش در لبنان و عراق، اگرچه هزینه‌هایی برای مقاومت دارد اما تجربه نشان داده است به واسطه قدرت نظامی و نفوذ اجتماعی، هم حزب‌الله و هم حشدالشعبی توانایی برون‌رفت از این وضعیت را دارند.
در حوزه هسته‌ای نیز با تدابیر انجام‌شده، ذخایر اورانیوم غنی‌شده 60 درصد ایران حفظ شده است و همین‌طور بر اساس آخرین گزارشات آژانس، ایران تاسیسات هسته‌ای جدید برای غنی‌سازی اورانیوم را نیز در اختیار دارد. مصوبه مجلس و ابلاغ آن توسط دولت نیز باعث شده روند بازرسی‌های آژانس از حالت عادی خارج شود و غرب باید اقدامات زیادی برای بازگشت بازرسی‌ها به حالت قبل از حمله 23 خرداد انجام دهد. بنابراین ایران هم ذخایر اورانیوم 60 درصد خود را حفظ کرده است، هم از قبل تدبیر لازم را برای ایجاد مراکز جدید غنی‌سازی اندیشیده است و هم به خاطر سیاسی‌کاری آژانس، فعلا امکان دسترسی‌های روتین بازرسان آژانس به تاسیسات هسته‌ای ایران از آنها سلب شده است. مجموعه این موارد نشان می‌دهد با وجود خسارات شدید به تاسیسات هسته‌ای ایران اما دست‌کم ایران همچنان ظرفیت بالقوه از سرگیری غنی‌سازی اورانیوم را در اختیار دارد. این موضوع باعث می‌شود تلاش ترامپ برای تغییر معادله مذاکرات درباره برنامه هسته‌ای ایران با چالش مواجه شود.
بنابراین ایران هم آمادگی خود را برای مقابله با جنگ احتمالی ارتقا داده، هم در حال بازسازی توان اضلاع مختلف جبهه مقاومت است و هم ابزارهای بازدارندگی هسته‌ای خود را حفظ کرده است. در واقع ایران به دنبال تثبیت این پیام است: گزینه نظامی، راه‌حل نبوده و برعکس، شرایط را به ضرر آمریکا تغییر داده است. ارسال این پیام، بسیار مهم است.
در چنین شرایطی، زمان به سود طرف آمریکایی و صهیونیست نیست. آنها باید هرچه زودتر تصمیم نهایی خود را در قبال ایران اتخاذ کنند یا باید سناریوی حمله نظامی مجدد و تلاش برای ایجاد آشوب داخلی در ایران را پیگیری کنند یا مجددا میز مذاکره چیده شود و طرفین با توجه به شرایط جدید، اقدام به چانه‌زنی کنند.
حال با توجه به این صورت‌بندی، ارزیابی بیانیه جبهه اصلاحات واقع‌بینانه‌تر انجام می‌شود. جبهه اصلاحات در این بیانیه خواستار عقب‌نشینی از غنی‌سازی اورانیوم و دادن دسترسی به آژانس برای بازرسی از تاسیسات هسته‌ای ایران شده است، ضمن انتقاد از نیروهای مسلح، خواستار محدود شدن فعالیت‌های آن شده است، همچنین فهرستی از مطالبات سیاسی را مطرح کرده و بازنگری نظام در سیاست‌های اصلی و کلی داخلی و خارجی را ضروری دانسته است.
آیا این بیانیه، گزینه ادامه جنگ برای به آشوب کشیدن ایران را تقویت می‌کند؟ آیا باعث تقویت ایده ترامپ برای تغییر معادله مذاکرات و توقف غنی‌سازی در ازای توقف جنگ می‌شود؟ یا باعث می‌شود طرف آمریکایی به این نتیجه برسد حمله نظامی یک راه‌حل نیست و باعث پیچیده‌تر شدن شرایط و افزایش نگرانی‌ها درباره وضعیت برنامه هسته‌ای ایران شده است و از همین رو خواستار تداوم مذاکرات بر اساس دستور کار و صورت‌بندی قبل از جنگ 23 خرداد می‌شود؟
تجربه جنگ تحمیلی 12 روزه به وضوح نشان داد خوش‌بینی نسبت به مذاکرات هسته‌ای و اعتماد به مواضع طرف آمریکایی، نه‌تنها منجر به گشایش اقتصادی نمی‌شود، بلکه حتی زمینه‌ساز حمله نظامی و مخدوش شدن امنیت نیز خواهد شد.
بنابراین اگر جنگ تحمیلی 12 روزه یک درس بزرگ برای همه کنشگران سیاسی در ایران داشته باشد، اثبات اهمیت و نقش تاثیرگذار مؤلفه‌های قدرت سخت بر مذاکرات است، یعنی همان کاری که ترامپ با مهلت 60 روزه و حمله نظامی به ایران در روز شصت‌ویکم انجام داد. ترامپ با این حمله تلاش کرد معادله مذاکرات را تغییر داده و بدون آنکه تحریم‌های ایران را لغو کند یا اقدام مهم و موثری در این زمینه انجام دهد، غنی‌سازی اورانیوم در ایران را متوقف کند.
قاعدتا وقتی یک‌‌ طرف میز اینگونه فکر می‌کند، باید محاسبات او را دقیقا بر مبنای همان تصورات تغییر داد. یعنی باید برای او مسجل شود قدرت سخت و حمله نظامی، نه‌تنها باعث تضعیف ایران و تقویت موضع او در پشت میز مذاکره نمی‌شود، بلکه باعث افزایش نگرانی‌های او درباره وضعیت و سرنوشت برنامه هسته‌ای ایران خواهد شد.
متاسفانه بیانیه جبهه اصلاحات دقیقا برخلاف این اصل مهم نوشته و منتشر شده است. در خوشبینانه‌ترین حالت، جبهه اصلاحات با این بیانیه، رسما نشان داد همان‌گونه که حتی برخی اصلاح‌طلبان منتقد این بیانیه نوشته و گفته‌اند، فاقد درک و بینش عاقلانه و واقع‌بینانه نسبت به تحولات دنیا و مناسبات و معادلات فی‌مابین ایران و آمریکا بویژه در فقره مذاکره است و نه‌تنها درسی از جنگ 12 روزه نگرفته، بلکه فاقد ادراک سالم برای فهم دقیق ماهیت و اهداف این جنگ و پیامدهای آن است.
اما درباره این بیانیه و اهداف پنهان آن، یک برآورد غیرخوشبینانه نیز وجود دارد که می‌گوید سران جبهه اصلاحات، شرایط پیش آمده و بویژه واقع‌نگری افکار عمومی درباره مقوله امنیت و لوازم آن، چه در حوزه سیاست داخلی و چه در حوزه سیاست خارجی را که موجب انسجام و همبستگی ملی شده، مغایر اهداف و سیاست‌ها و ایده‌های خود پنداشته‌اند و خطر حذف از معادلات سیاسی داخلی را با تمام وجود احساس کرده‌اند، لذا اکنون با این قبیل بیانیه‌ها، به دنبال مخدوش کردن این نگرش عمومی هستند. 
جنگ 12 روزه به وضوح استحکام، قوت استدلال و درستی استنتاج سیاست‌های جمهوری اسلامی نسبت به نظام ناعادلانه بین‌المللی حاکم و سیاست‌های آمریکا در قبال کشورها بویژه ایران را اثبات کرد. کما اینکه فارن ‌پالیسی نیز اخیرا در گزارشی، با اشاره به همین موضوع تصریح کرد نسل‌ جوان ایرانی پس از جنگ 12 روزه نه‌تنها به درستی سیاست‌های جمهوری اسلامی و شخص آیت‌الله خامنه‌ای، در قبال مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای، بویژه نسبت به جبهه مقاومت پی برد‌، بلکه اکنون با توجه به شناخت واقع‌بینانه‌ای که از مقوله بازدارندگی پیدا کرده‌ است، خواستار تقویت این سیاست‌ها بویژه در قبال جبهه مقاومت است. در چنین شرایطی، بدیهی است جریانی که طی 3 دهه گذشته، با نقد سیاست‌های جمهوری اسلامی، همواره خواستار پذیرش قواعد و سازوکارهای نظم آمریکایی بوده و حتی در نقد سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی، شعارهایی مانند «نه غزه، نه لبنان» یا «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن» را تولید کرده، بشدت از خودآگاهی و واقع‌گرایی توده‌های عظیم جامعه بویژه نسل‌ جوان، احساس نگرانی کند. 
به عبارتی، در حالی ‌که انتظار می‌رفت بانیان افتضاح مکانیسم ماشه یا منادیان سیاست هضم در نظم آمریکایی و جامعه جهانی، از تجربه جنگ 12 روزه عبرت گرفته، در پیشگاه ملت عذرخواهی کرده و نسبت به اصلاح پارادایم‌های فکری خود بکوشند اما اکنون آنها خود را به خواب‌ زده و در نقش مدعی ظاهر شده و با طلبکاری از نظام، خواستار تغییر رویه و سیاست‌های جمهوری اسلامی شده‌اند؛ آن هم سیاست‌هایی که جنگ‌‌ 12 روزه به وضوح درستی و عقلانیت آنها را در انظار و اذهان عمومی ایرانیان آشکار کرد.


نظرات شما