يکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴
سیاسی

جریان سوم در راه است؟

جریان سوم در راه است؟
پیام فارس - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست زهرا طیبی| بعد از توقف جنگ ۱۲ روزه، نوبت به سیاستمداران و تحلیلگران ...
  بزرگنمايي:

پیام فارس - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
زهرا طیبی| بعد از توقف جنگ 12 روزه، نوبت به سیاستمداران و تحلیلگران رسید تا بگویند برای فردای بعد از جنگ باید چه کرد و با دشمن چه برخوردی داشت. نامه کمپین تحریم اینترنشنال با رسانه‌چی‌های طرفدار موساد فاصله‌گذاری کرد و پهلوی‌چی‌ها نیز با به راه انداختن کمپین همکاری ملی که شاید حتی اسمش در میان مردم ناآشنا باشد، برای جهت‌دهی به افکار عمومی وارد شدند. ناظر به تصمیم‌ها و باید‌های فضای سیاسی داخل کشور هم 180 اقتصاددان بیانیه نوشتند وضعیت فعلی را بحرانی دانستند که برای عبور از آن «نیاز به تغییر پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی است.» میرحسین موسوی هم دومین بیانیه جنجالی را منتشر کرد و خواهان برگزاری همه‌پرسی برای تشکیل مجلس مؤسسان قانون اساسی شد. هر دو بیانیه بیش از آنکه، ناظر بر شرایط شکننده بعد از جنگ باشد، خود مقدمه شروع بحرانی تازه و دامن زدن به اختلافات سیاسی سابق بود. روز شنبه بعد از بیانیه‌های پرحاشیه، نامه‌ای با عنوان «بایسته‌های دفاع میهنی» به امضای 191 نفر از چهره‌های دانشگاهی اصول‌گرا و اصلاح‌طلب و مستقل، در مطبوعات منتشر شد که جای خالی آن در یک ماه بعد از توقف جنگ، در فضای سیاسی کشور احساس می‌شد. این بیانیه که به امضای طیف مختلفی از سلایق و چهره‌های سیاسی دانشگاهی رسیده، روی نقاط اشتراک ملی ایستاد و به گونه‌ای موضع گرفت تا انسجام ایجاد شده بعد از جنگ را در فضای سیاسی و میان سیاستمداران نیز برقرار و ضرورت حفظ آن را یادآوری کند. بیانیه «روز ایستادن پای ایران است» می‌تواند مقدمه‌ای برای تکوین و شکل‌گیری جریانی در فضای سیاسی باشد که ضمن آنکه از بها دادن به اختلافات سیاسی بیهوده فاصله می‌گیرد، به خاطر تأکید بر منافع ملی، توان همراه کردن مردم با خود و ایجاد بدنه اجتماعی لازم را دارد. 
نسخه استاندارد سیاستمداری در شرایط نیمه جنگی
وجه تمایز بیانیه «بایسته‌های دفاع میهنی» با دو بیانیه‌ای که ناظر به فضای سیاسی کشور بعد از جنگ منتشر شد، مرز‌گذاری روشنی است که این نامه با دو بیانیه دیگر می‌کند. تغییر پارادایم، نسخه‌ای است که 180 اقتصاددان برای روز‌های بعد از جنگ می‌پیچند. در بخشی از این بیانیه مهم‌ترین و لازم‌ترین اقدام در عرصه داخلی را «تغییر بنیادی رویکرد نظام حکمرانی در جهت افزایش ملموس مشارکت جامعه و احیای سرمایه‌ اجتماعی» می‌داند و مصادیق آن را هم آزادی زندانیان سیاسی، خروج نیرو‌های نظامی از بنگاه‌داری و امور اقتصادی و خروج رسانه‌های جمعی از کنترل محافل افراطی دانست. این بیانیه بیش از آنکه برای ایرانی که بحران جنگ را پشت سر گذاشته است کارآمد باشد، تسویه‌حسابی با رقبای سیاسی بود و بهانه‌ای هم در اختیار جناح مقابل قرار داد که پاسخی رادیکال به این طعنه‌ها بدهد و دعوایی سیاسی را بعد از جنگ به راه بیندازد. میرحسین موسوی هم بیانیه جنجالی‌اش بعد از جنگ را با تکرار همان کلیدواژه‌ها و موضوعاتی که در بیانیه‌های قبلی‌اش بیان می‌کرد، منتشر کرد. اما فرق تأکید این بار موسوی بر «لزوم تشکیل مجلس مؤسسان قانون اساسی و برگزاری همه‌پرسی» این بود که این ایده بعد از جنگ و در شرایطی که براندازان خارج‌نشین هنوز راه رفتن روی روان جامعه را ر‌ها نکرده‌اند، منتشر می‌شد و برداشتی جز هم‌کلامی و هم‌قطاری با براندازان نمی‌توان از آن داشت. فارغ از آنکه هدف اصلی آن‌هایی که بیانیه را برای موسوی نوشتند یا به او مشورت دادند چه بوده است، حمایت سازمان موسوم به مجاهدین خلق از این بیانیه نشان می‌داد جریان ضدوطن به دنبال برجسته کردن هر صدایی که رنگ و بوی شکاف و دوقطبی بدهد، خواهد رفت و مصادره کردن آن صدا، اختلافات را به خدمت اهداف مطلوب خود درخواهد آورد و بیانیه موسوی هم به آن‌ها پاس‌گل داده است. بیانیه «بایسته‌های میهنی» پاسخی روشن به هردوی این بیانیه‌ها داد. نامه، روایت‌هایی که در قالب «سرزنش قربانی»، سیاست‌های ایران را عامل جنگ می‌خواند را تقبیح و تأکید می‌کند این روایت «واقعیت تجاوزکاری دشمنی جنایت‌پیشه را کمرنگ می‌کند» و آن را «مقدمه انشقاق، نزاع داخلی و کاهنده توان ایران در برابر ایران‌ستیزان» می‌خواند و تأکید می‌کند «اکنون زمان ارتفاع‌گیری ملی است، نه صف‌آرایی سیاست داخلی و جبهه‌سازی.» امضا‌کنندگان این بیانیه که در میان آن‌ها چهره‌های اصلاح‌طلب شناسنامه‌داری حضور دارند، با عبور از گفتار‌ها و روایت‌های اختلاف‌ساز، ضرورت توجه به حفظ انسجام ملی را یادآوری می‌کنند. این تأکید که متوجه جریان اصول‌گرایی هم می‌شود، راه مشترکی را در میانه دوگانه‌سازی‌ها و دوقطبی‌ها که در مواردی با منافع و امنیت ملی در تناقض است، ترسیم می‌کند. مسیری که این بیانیه روی آن تأکید می‌کند فضای سیاسی مطلوب را در شرایط نیمه‌جنگی که دشمن همچنان برای فعال‌سازی گسل‌های جامعه ایران هوشیار است، ترسیم و تبیین می‌کند. 
انسجام نخبگان جوان دوجریان برای حفظ همبستگی
امضا‌های به ثبت رسیده بیانیه نیز از چند جنبه حائز توجه و متمایز است. امضاکنندگان، چهره‌هایی از تمام گرایش‌ها و سلایق سیاسی را شامل می‌شوند، اتفاقی که نوعی بهره‌برداری درست از انسجام ایجاد شده در تمام سطوح است. نکته مهم‌تر آنکه افرادی که این نامه را امضا کردند عموماً از چهره‌های آکادمیک و دانشگاهی هستند که در حوزه سیاسی و در جناح متبوعشان صاحب ایده و نظرند. از این جهت این نامه را نباید صرفاً یک اعلام موضع سیاسی دید و آن را تنها به این نقطه متوقف کرد. در میان اسامی، چهره‌های جوان و صاحب ایده، شمار بیشتری دارند. همراه شدن جوانان نخبه هردو جریان، اشتراک بر ارائه راهکار مشخص و واحد برای ایران پس از جنگ راهگشای اتفاقاتی تازه در فضای سیاسی ایران خواهد بود و فضای سیاسی ایران را از افتادن به بن‌بست سیاسی نجات می‌دهد. وزن سیاسی و علمی امضاکنندگان، اهمیت بیانیه را دوچندان می‌کند. البته اگر شمار امضاکنندگان ازجمله چهره‌های شناخته‌شده‌تر هر دو جریان بیشتر شود، فرصت و امکان بیشتری برای بسط و توسعه ایده‌ها و نظرات مطرح‌شده در فضای سیاسی فراهم می‌شود. 
ایده محوری در کلان‌مسئله‌ها بدون شعارزدگی
امضا‌کنندگان، رفتار‌های رادیکال و سیاست‌زده هردوجناح را نقد و با آن فاصله‌گذاری می‌کنند. این مرزگذاری، باب تازه‌ای بر اختلافات و کشمکش‌های سیاسی تازه باز نمی‌کند؛ چراکه آن را در قالب یک پاسخ مغرضانه به اختلافات سیاسی بیان نمی‌کند، بلکه در فرم یک ایده و توصیه واقع‌بینانه ارائه می‌کند. بیانیه ضمن نقد، تحلیلی از واقعیت‌ها و کلان‌مسئله‌های مطرح در فضای سیاسی ایران ارائه می‌کند و درمقابل راهکار‌های قابل اجرا و واقع‌گرایانه ارائه می‌دهد. برای مثال در مواجهه با مذاکره معتقد است «نباید از مذاکره گریخت اما باید توجه داشت که مذاکره لزوماً به این معنی نیست که طرف مذاکره از تلاش برای تضعیف ایران، دست برداشته است.» امضاکنندگان در ادامه تنهایی استراتژیک ایران را گوشزد و تأکید می‌کنند: «تا اطلاع ثانوی، ایران در دکترین امنیتی قدرت‌های غربی، نه یک متحد بالقوه بلکه رقیب نیازمند مهار است» و عقلانیت حکم می‌کند که برای تغییر این معادله تلاش شود. تأکید بر جدا ندیدن آمریکا و اسرائیل از یکدیگر و توجه به این نکته که ایجاد شکاف میان رژیم و آمریکا از طریق دیپلماسی، یک خطای راهبردی است، موضوع دیگری است که ذیل بیانیه به آن اشاره می‌شود. در بخشی دیگر و در باب چگونگی جلب رضایت عمومی، ابتدا به این موضوع اشاره می‌شود که باید انتظار اصلاحات واقع‌نگرانه داشت و «به‌جای مطالبه بی‌حاصل، اصلاحات بزرگ، دفعی، کلی، نشدنی و تبدیل آن‌ها به مناقشه سیاسی، باید از نیروی آزاد شده از جنگ برای ساخت توافق‌های حل مسئله‌ای بهره برد.» تبیین و تحلیل موضوعات مطرح شده ذیل دو عنوان «جلب رضایت» و «مذاکرات ایران» نشان می‌دهد امضا‌کنندگان روی ایده‌های واقع‌گرایانه و قابل اجرا تأکید و اصرار دارند. علاوه برآنکه بیانیه در کلان موضوعات فاقد مسئله نیست، روح حاکم بر ایده‌های مطرح شده نیز متمرکز بر حفظ انسجام اجتماعی، تقویت آن و صیانت از منافع ملی است. امضاکنندگان ضمن تأکید بر آنکه اکنون «زمان ارتفاع‌گیری ملی است نه صف‌آرایی سیاسی و جبهه‌سازی»، این اصل مورد اشاره را در تحلیل و توصیه به سیاستمداران برای تصمیم‌گیری و سیاستگذاری، اجرایی کرده و صرفاً شعار نداده‌اند. 
جریانی تازه متولد می‌شود؟
پیش از وقوع جنگ، در دو جریان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا، کنش‌هایی از فاصله‌گذاری جریان واقع‌گرا و معتدل‌تر اصلاح‌طلب با جریانات رادیکال جناح متبوعشان دیده شد. نمود عینی این مرز‌گذاری، برای جریان اصلاح‌طلب در دوران انتخابات مجلس و با بیانیه‌های روزنه‌گشایی، بروز کرد و در جریان اصول‌گرا نیز انتقاد علنی از جریانات تندرو و حاشیه‌سازی رادیکال‌ها منسوب به جریان اصول‌گرایی و پرهیز از عقده‌گشایی و نزاع بی‌حاصل با سلیقه‌های مختلف، خود را نشان داد. نقطه اشتراک واقع‌گرایان هردو جریان این بود که تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها را نه برمبنای ملاحظات جناحی که براساس منافع ملی و به نفع توسعه فضای سیاسی، مطرح کرده و پیش می‌بردند. جنگ 12 روزه و شکل‌گیری انسجام در تمام سطوح جامعه، منجر به کمرنگ‌تر شدن خط‌کشی‌های سیاسی و موضوعیت یافتن امر ملی، مخصوصاً در عرصه سیاسی و میان سیاستمداران شد. بیانیه «بایسته‌های دفاع میهنی» که 191 نفر از چهره‌های دانشگاهی آن را امضا کردند برای اولین بار به قلم جمع مشترکی از چهره‌های سیاسی با سلایق مختلف و البته صاحب ایده منتشر شد و برای کلان‌مسئله‌های موجود در کشور، نسخه‌ای واحد و واقع‌گرایانه ارائه می‌کند. این بیانیه را می‌توان مقدمه تشکیل جریانی تازه و جدید دانست. جریانی که صرفاً به تشکیل حزبی جدید، منتهی نخواهد شد و بلکه در ساحت فکر و اندیشه، رویکرد تازه‌ای متولد می‌شود. این جریان از دل واقع‌گرایان هردو جناح بیرون آمده و ایده مرکزی آن، تطبیق تصمیم‌ها و ایده‌ها با منافع و امنیت ملی است. البته تولد و تقویت آن به این مهم بسته است که طیف امضا‌کنندگان به امضای این نامه اکتفا نکرده و ضمن بسط ایده و پرورش آن، زمینه همگرایی و افزوده شدن به دامنه همفکران و چهره‌های شاخص سیاسی را فراهم کنند. 
بازار


نظرات شما