سرمقاله صبح نو/ «شوخی» با «تمامیت ارضی» یک کشور
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام فارس - صبح نو / ««شوخی» با «تمامیت ارضی» یک کشور» عنوان یادداشت روز در روزنامه صبح نو به قلم جواد بخشی الموتی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
بحران اوکراین را نمیتوان صرفا در قالب یک منازعه دوجانبه میان کییف و مسکو تحلیل کرد. اگرچه این بحران با حمله روسیه در 24 فوریه 2022 آغاز شد؛ اما این تقابل، تجسمی از منازعهای بزرگتر میان منطقهای متضاد نظمیابی امنیتی در منطقه اوراسیاست؛ از یکسو، گسترشپذیری ساختاری ناتو بهمثابه بازوی ژئوپلیتیک هژمونی لیبرال و از سوی دیگر، واکنش ژئوپلیتیک روسیه به روندهای ادغامگرایانه غرب در قلمرو نفوذ سنتی خود را میتوان در این راستا دانست که نظم امنیتی در جهان و بهویژه در منطقه اوراسیا تحول جدیتری را تجربه میکند. مذاکرات جاری در این چارچوب، نه مسیر عبور از بحران، بلکه بازتاب تداوم رقابتهای نظمسازانهاند که در سطح سیستم بینالملل بازتاب یافتهاند. از این جهت ما شاهد مداخله کشورها از غربیترین نقطه تا شرقی ترین نقطه در جهت اثرگذاری بر معادله روسیه - اوکراین هستیم.
در این روند آمریکا بهعنوان قدرت هژمون و نماینده اصلی نظم لیبرالی بیشترین نقشآفرینی را در این معادله داشته است؛ از حمایت میلیون دلاری تا ارسال تسلیحات سنگین تنها بخشی از اقدامات این کشور است که حالا در دوره جدید با لرزشهایی در بیان و مواضع مواجه شده و توجه تحلیلگران را به خود جلب کرده است. دونالد ترامپ که روش بسیار متفاوتی را در قبال روسیه در چندماهه گذشته در پیش گرفته است، با برخوردهای قهری و تحقیرآمیز تلاش کرد خود را طرفدار پایان بحران در این منطقه نشان دهد که منجر به گفتوگوها و دیدارهای رسمی و غیر رسمی مهم و در سطوح بالایی شد؛ اما رئیسجمهور آمریکا با مواضع کشورهای اروپایی و مخالفت آنها با این روند و رسیدن به این موضوع که امکان دادن امتیازهای بیشتر به روسیه وجود ندارد، حالا مقداری عقبنشینی کرده و میگوید: «شوخی کردم.»
شکست منطق تهاجمی غرب در اوکراین
بازار ![]()
روسیه با درک تهدید وجودی از سوی ساختارهای غربمحور بهویژه پس از تغییر رژیم در اوکراین در سال 2014 و روندهای نهادینهسازی غربی در این کشور، سیاست مهار معکوس را در پیش گرفت: ایجاد فضای حائل استراتژیک در شرق اوکراین، انضمام کریمه و سپس ورود تمامعیار به منازعه نظامی. این کنشها در منطق تهاجمی کلاسیک قابل فهم نیست، بلکه باید آن را در چارچوب دکترین «بازدارندگی پیشدستانه» فهم کرد که هدف آن، بازتعریف قواعد بازی امنیتی در اروپای شرقی است. در این شرایط و با حمایت همهجانبه غرب و بهویژه آمریکا از اوکراین، حالا شاهد این هستیم که بر اساس گزارش فایننشال تایمز به نقل از مقامی اروپایی «ترامپ در حال آمادهسازی سناریویی است که به او بهانهای برای عقبنشینی از مذاکرات و واگذاری آن به اوکراین و اروپا برای صلح بدهد.» این گزارش نشاندهنده موقعیت شکننده آمریکا در بحران اوکراین است که با مداخله آنها به وقوع پیوسته است. در این بحران روسیه تاکنون با تصرف بخشهای قابلتوجهی از خاک اوکراین و مدیریت فضای داخلی و اقتصادی خود پس از تحریمهای سنگین، دست برتر را در برابر سناریوی امنیتزدایی دارد که برای آنها طراحی شده بود.
چهار منطقهای که پوتین میخواهد
براساس سندی که «دونالد ترامپ» برای صلح در اوکراین ارائه کرده است، کییف باید بهطور رسمی مناطق تحت تصرف روسیه را بهعنوان قلمروی مسکو بپذیرد، در غیر این صورت واشنگتن از میانجیگری در مذاکرات کنار میرود. بر اساس این سند، کریمه، لوهانسک، بخشهای تصرف شده دونتسک، خرسون و زاپوریژیا به صورت عملی بخشی از روسیه و تحریمها از سال 2014 لغو خواهد شد و همچنین اوکراین نمیتواند عضو ناتو شود؛ اما روسیه مناطق بیشتری را میخواهد و معتقد است که اوکراین باید کنترل کامل چهار منطقه شرقی و جنوبی را واگذار کند، مناطقی که نیروهای روسیه تنها بخشی از آنها را در اختیار دارند.
این درخواست شبیه همان سندی است که پوتین در اکتبر 2022 و تا چند ماه پس از آغاز جنگ امضا کرده بود. پوتین سندی را امضا کرد که براساس آن چهار منطقه اوکراین به خاک روسیه ملحق میشوند. براساس این اقدام دو منطقه «دونتسک» و «لوهانسک» (شرق اوکراین) و دو منطقه «خرسون» و «زاپوریژیا» (جنوب شرقی اوکراین) از این پس از نظر دولت روسیه، بخشهایی از خاک روسیه بهشمار میروند.
مذاکره با هدف بازتوزیع حوزههای نفوذ
روسیه با قرار دادن زیرساختهای دیپلماسی در سایه تهدید نظامی، خواهان آن است که مذاکره نه بر سر عقبنشینی از مواضع میدانی، بلکه بر سر بازتوزیع حوزههای نفوذ شکل گیرد. در نقطه مقابل، اوکراین با بازتعریف هویت ملی خود در امتداد الگوهای غربگرایانه و همگرایی با ساختارهای ناتو و اتحادیه اروپا، عملا به مهرهای در ژئوپلیتیک مهار روسیه بدل شده است. اگرچه بر اساس طرح ترامپ، اوکراین از پیوستن به ناتو باز میماند؛ اما عضوی از اتحادیه اروپا خواهد بود و نیروگاه اتمی زاپوریژیا را نیز در اختیار خواهد داشت. در این شرایط، مذاکرات برای کییف تنها در صورتی معنا دارد که معطوف به حفظ حاکمیت سیاسی و بازپسگیری تمامیت ارضی باشد، امری که در شرایط کنونی فاقد زمینه عملی است. شاید مخالفت مقامات اروپایی نیز به همین دلیل باشد که با جنگ، مرزهای روسیه در خاک اروپا گسترش چشمگیری داشته است. از این جهت باید به این نکته اذعان داشت که وابستگی ساختاری اوکراین به حمایتهای مالی، نظامی و اطلاعاتی غرب - بهویژه ایالات متحده و بریتانیا - موجب شده که تصمیمات مذاکراتی آن به شدت تابع متغیرهای بیرونی باشد، نه الزامات صرفا ملی.
سه پارادوکس گفتوگوهای دیپلماتیک
گفتوگوهای دیپلماتیک در چنین فضایی واجد سه پارادوکس بنیادیناند: نخست، پارادوکس مشروعیت که طی آن، طرفین بر تعاریف متعارض از حقانیت جغرافیایی و هویتی اصرار دارند؛ دوم، پارادوکس بازدارندگی - مصالحه که موجب میشود هرگونه انعطاف به منزله ضعف تلقی شود و سوم، پارادوکس چندسطحی بودن بحران که باعث میشود مذاکرهکنندگان رسمی نتوانند پاسخگوی منافع و بازیگران متعدد حاضر در میدان باشند.
در سطوح بالاتر، منازعه اوکراین بهمثابه صحنهای برای آزمون مدلهای نظمیابی جهانی جدید نیز قابل تفسیر است. حضور همزمان بازیگرانی چون چین، ترکیه، ایران و کشورهای بریکس در فرآیندهای پیرامون منازعه، از جمله در قالب طرحهای آتشبس یا ابتکارات بشردوستانه، نشان از آن دارد که بحران اوکراین به قلمرویی برای چندقطبیسازی دیپلماسی امنیتی بدل شده است. در این زمینه، چین با طرح «ابتکار صلح 12 مادهای» تلاش دارد چارچوبی غیرغربی برای حل منازعه پیشنهاد دهد که گرچه در ظاهر بیطرفانه است؛ اما حاوی منطقی متفاوت از دیپلماسی هژمونیک غربی است.
در نهایت تا زمانی که توازن قوای میدانی دستخوش تغییر جدی نشود یا فشارهای داخلی (اقتصادی، اجتماعی و نهادی) در یکی از طرفین به سطح بحرانی نرسد، چشمانداز توافقی جامع در کوتاهمدت بعید به نظر میرسد. در این فرآیند بهتر میتوان تصمیم ترامپ و بازگشت به عقب وی را تفسیر کرد. حالا که وزیر دفاع آلمان به صراحت از اوکراین میخواهد با پیشنهاد ترامپ موافقت نکند و زلنسکی علیرغم تحقیر در کاخ بیضیشکل با درخواستهای پی در پی در حاشیه مراسم تشییع پاپ فرانسیس در رم دیدار کوتاهی با رئیسجمهور آمریکا دارد و در نهایت منجر به این میشود که با تهدید ترامپ به تحریمهای جدید علیه روسیه مواجه شویم. زلنسکی تلاش کرد حمایت اروپاییها را در برابر طرح پیشنهادی آمریکا برای پایان جنگ جلب کند و بر این اساس ترامپ در شبکههای اجتماعی به شدت از پوتین انتقاد کرد و این در حالی است که روسیه همچنان حاضر به پذیرش آتشبس کامل نیست. حمایت قاطع اروپا از زلنسکی در این مراسم کاملا مشهود بود.
گذار از دیپلماسی بحرانزده
دیپلماسی در وضعیت موجود نه برای حل بحران، بلکه برای مدیریت زمان و ارتقای موقعیت چانهزنی طراحی شده است. آنچه محتملتر مینماید، شکلگیری چارچوبی برای «صلح سرد» یا تثبیت وضعیت موجود از طریق توافقات محدود عملیاتی است - توافقاتی که بیش از آنکه بیانگر مصالحه باشند، حاصل خستگی راهبردی طرفین و فشارهای محیطی خواهند بود. میتوان اینطور ترسیم کرد که مذاکرات جاری نه پایان جنگ، بلکه مرحلهای از جنگ در فرم غیرنظامی آن هستند؛ جنگی که در آن زبان، رسانه، میانجیگری و متنهای حقوقی جای موشکها را گرفتهاند؛ اما منطق حاکم بر آن همچنان منطق ستیز برای سلطه است. سلطهای که هر طرف را میتواند بر طرف دیگر چیره کرده و نظم جدید امنیتی را با خود در پی داشته باشد.
از این جهت مواضع و اقدامات ترامپ در صد روز گذشته بیشتر از آنکه نشاندهنده معادلات میدانی بحران باشد، بازتاب همان عبارت به «شوخی گرفتن» واقعیتها و منافع، تمامیت ارضی و امنیت ملتهای دیگر است.
-
چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۵:۰۸
-
۷ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/950748/