پیام فارس - خراسان / «متغیرهای مرحله بعدی» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم مصطفی غنی زاده است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
چهار روز قبل از حمله 23 خرداد در روزنامه خراسان خطاب به مسئولان محتوایی مذاکرات با آمریکا یعنی آقایان عراقچی و شمخانی نوشتم که «دارد دیر میشود». متاسفانه آن پیشبینی محقق شد و دیر هم شد. یک ماه قبل تر با استناد به شواهدی از اقتصاد سیاسی توضیح دادیم که زمان به ضرر ایران است و هرچه بگذرد، وضعیت اقتصادی آمریکا بهتر شده و فضا برای اقدام علیه ایران مهیاتر میشود. در فروردین هم توضیح دادیم که چرا لحن شدید ترامپ در اسفند تبدیل به لحنی دوستانه با کمپین اخبار مثبت شده. علت اصلی وضعیت اقتصاد داخلی آمریکا و در آستانه رکود قرار گرفتن این کشور بود. ریسکهای بالا به علت جنگ تعرفهای، شرایط این کشور را برای ورود به یک جنگ در خاورمیانه و احتمالا بالا رفتن قیمت نفت به شدت محدود کرده بود. به همین علت هم ترامپ تهدیدها علیه ایران را متوقف کرد تا ریسک جدیدی به بازار داخلی خود تحمیل نکند. درستی این تحلیل زمانی مشخص شد که با فروکش کردن ریسکهای بازار در آمریکا و کنترل شرایط رکودی توسط دولت ترامپ، چراغ سبز حمله به ایران به نتانیاهو داده شد.
حالا زمان گذشته و میتوان درستی و دقت تحلیلِ دستگاههای مختلف تحلیلی را سنجید. تحلیل اقتصادسیاسی توانست به درستی از این آزمون بیرون بیاید. اما همین دستگاه تحلیلی برای آینده چه پیشبینی میکند؟ اولا باید توجه داشت که تا چند روز دیگر، مهلت 90 روزه تعلیق تعرفهای به پایان میرسد. این بدان معناست که التهاب بازارها ممکن است دوباره افزایش یابد. همین حالا، اروپا و چین حاضر به بستن قراردادهای مورد نظر ترامپ نشدهاند. برزیل هم با ترامپ وارد درگیری لفظی شده. به علت ناتوانی ترامپ در پایان دادن به پرونده جنگ اوکراین، احتمال برخی فشارها به روسیه وجود دارد. گرچه ریسک اقدام علیه روسیه برای آمریکا بسیار بالاست. چراکه این کشور یکی از سه تولیدکننده اصلی نفت در دنیای امروز است و فشار به او به معنای ناپایداری عرضه در بازار خواهد بود. اتفاقی که به بالا رفتن قیمت نفت و بالا رفتن احتمال رکود در آمریکا منجر خواهد شد.
پس احتمالا ما وارد یک دوره از بیثباتی مجدد اقتصادی برای آمریکا و کل دنیا خواهیم شد. میزان و شدت این بیثباتی، مستقیما در حمله و عدم حمله به ایران موثر است؛ هرچه بیثباتی بیشتر، احتمال حمله کمتر. لذا ممکن است در روزها یا حتی هفتههای آینده، لحن آمریکا نسبت به ایران مثبت شود. همان طور که در فروردین چنین اتفاقی افتاد. چراکه آمریکا نیاز به کنترل تنش در خاورمیانه خواهد داشت. یک متغیر مهم در این زمینه آن است که تجربه جنگ 12 روزه، اثر ایران در تنشآفرینی در منطقه را کاهش داده. یعنی آستانه بیثباتی در آمریکا باید بیشتر از قبل باشد تا بتواند جلوی حمله را بگیرد.
در این میان متغیرهای بسیار مهم دیگری نیز وجود دارد. مواردی مانند روند عادیسازی سوریه و سعودی با رژیم، روند همکاری رژیم با آذربایجان، احتمال حمله به عراق یا لبنان توسط رژیم یا عوامل تکفیری، توان التهابآفرینی دشمن در مرزهای ایران، آتشبس در غزه و مسئله مهم روز بعد، التهابات داخلی ائتلاف نتانیاهو به ویژه درباره حریدیها، توانایی نیروهای نظامی ایران برای بازسازی نظامی، روند تحولات در جنگ اوکراین و... به سهم خود موثر هستند.
بازار
![]()
شیوه مذاکره احتمالی هم مهم است. چراکه طرف مقابل برای مذاکره نمیآید، بلکه برای تحمیل خواستهاش حاضر خواهد شد. در این میان هسته اصلی مسئله برای ما باید مذاکرات واقعا راهبردی با کشورهای قدرتمند غیر از آمریکا، تغییر انگاره «ایران ضعیف» به «ایران قوی و دارای توان آفندی» در ذهن ترامپ و غربیان و همچنین ایجاد ضربه راهبردی به رژیم باشد. راهبردهایی مانند فاصله انداختن بین ترامپ و نتانیاهو امتحان شده و در 23 خرداد مشخص شده که بینتیجه است یا حداقل هسته مرکزی مسئله نیست.
عاشقانه نگریستن به مذاکره، آن هم در وضعیتی که دشمن اساسا به دنبال مذاکره نیست و مدل ژاپن پس از بمباران هیروشیما را پیشنهاد میدهد، عمق اشتباه آقایانی را نشان میدهد که هنوز در دهه 80 زندگی میکنند. از آن طرف، صرفا منطقهای، نظامی و ایدئولوژیک دیدن درگیری با رژیم بدون پیوستهای اصلی جهانی و بدون عینک ژئوپلیتیک هم، ما را به نقطهای بهتر از آنچه امروز هستیم نخواهد رساند. مسئله هم نظامی-امنیتی، هم اقتصادی، هم سیاسی، هم ایدئولوژیک، هم فناورانه و هم... است. بافتار دیدن این پیچیدگی نیاز امروز ماست.