اندیشه را که محدود کنیم، از تمدن سازی دور میشویم
دوشنبه 29 ارديبهشت 1404 - 18:34:36
|
|
پیام فارس - وقتی طالبان ظهور کرد، بسیاری شوکه شدند و نمیدانستند اینها از کجا آمدهاند. در آن زمان، فعالیتهای دانشگاهی و علمی در این زمینه نمودی نداشت؛ اما دکتر مهدی فرمانیان و سپس همکارانشان بودند که با روشنگریهای دقیق، این جریانها را معرفی و ریشهشناسی کردند. در راستای منشور مقام عظمای ولایت به حوزه و روحانیت با این استاد برجسته و پژوهشگر سرشناس به گفتوگویی مفصل پرداختیم. لطفا درباره تربیت مجاهد فرهنگی و فعالیتهای دانشگاه شما در این زمینه، و همچنین برنامههای آینده، توضیح دهید و اشارهای به زحمات چشمگیری داشته باشید که در بازشناسایی مذاهب اسلامی و ویژگیها و جایگاهشان و رویکرد عقیدتی و سیاسی آنها در روزگار امروز انجام پذیرفته است. از ابتدا دغدغه من این بود که آنچه میخوانیم و مینویسیم، کاربردی باشد و بتواند به حل مشکلات جامعه، حوزه و نظام کمک کند. مسأله این بود که اگر میخواهیم جهانی فکر کنیم و نظام ما مورد قبول محققان و متفکران جهان باشد، باید بحث گفتوگوی ادیان و تقریب مذاهب در میان طلاب، حوزهها و دانشگاهها رشد کند. یعنی مبانی علمی آن باید تقویت شود، نه اینکه تنها در فضای تبلیغی و ترویجی به آن پرداخته شود. ما شروع کردیم به شناخت مذاهب، و من شخصا وارد این بخش شدم، اما با رویکرد کاربردی و مسألهمحور. به این نتیجه رسیدم بسیاری از کسانی که در حوزه مذاهب در دانشگاهها کار میکنند، بیشتر مذاهب تاریخ را میشناسند، یعنی تا حدود صد سال پیش را مطالعه کردهاند و کمتر به وضعیت فعلی و تحولات جدید پرداختهاند. متأسفانه بسیاری از اساتید، ادیان و مذاهب را تا صد سال پیش میشناسند و از وضعیت فعلی اطلاع چندانی ندارند؛ لذا ما به این نتیجه رسیدیم که باید به وضعیت فعلی مذاهب و جریانهای فکری جهان اسلام توجه کنیم. اینکه چه گروههای فکری امروز در جهان اسلام فعال هستند و چه نظریات و جریانهایی وجود دارد. اما اینها سرفصل موضوعاتی بود که کمتر در ایران به آن پرداخته شده است. پیشترها یاد کردید که از سال 85 ــ 1384 با شروع مطالعات و پژوهشها و توجه ویژه به جریانهای سلفی در جهان معاصر کمکم متوجه شدید در کنار وهابیت، گروههای متعدد دیگری هم وجود دارند که باید معرفی و شناخته شوند. اولین مقاله من سال 1388 با عنوان «گرایشهای فکری سلفیه در جهان معاصر» در [مجله مشکات مشهد]منتشر شد. پس از آن، جدیتر متوجه شدم مسائل متعددی در این حوزه وجود دارد. از سال 1390 در موسسه دارالاعلام وابسته به آیتالله مکارمشیرازی، دورهای برای جریانشناسی سلفیها و تربیت شاگردان راهاندازی کردیم. در آن زمان، این مسائل کمتر مطرح و اطلاعات ما ضعیف بود. با تحقیقات و پایاننامههای شاگردان، کمکم شناخت ما بیشتر شد. وقتی وارد فضای دیوبندیها شدم (dēobandi) که طالبان از آنجا برخاستهاند، متوجه شدم دو نوع فکر در میان آنها وجود دارد، اما تشخیص دقیق آن سخت بود. درباره سپاه صحابه هم، در سالهای اولیه فقط یک مقاله کوتاه اینترنتی به زبان فارسی وجود داشت، اما در سفر سال 1390 به پاکستان، در دانشگاهی در اسلامآباد، رئیس کتابخانه به من نشان داد که بیش از 2500 کتاب از سپاه صحابه وجود دارد که عمدتا در تکفیر شیعه نوشته شده است. بسیاری از این منابع هنوز نامشان هم در ایران منتشر نشده و اطلاعات ما در این زمینه بسیار ناقص است. درمجموع، تلاش ما این بوده که با نگاه علمی، کاربردی و مسألهمحور، جریانهای فکری معاصر جهان اسلام را بشناسیم، معرفی کنیم و به طلاب و دانشگاهیان ارائه دهیم تا بتوانند در میدان جهاد فکری و فرهنگی نقش مؤثری ایفا کنند. بسیاری از این منابع هنوز در ایران منتشر نشده و گزارش دقیقی از آنها وجود ندارد؛ لذا ما هنوز هم در زمینه شناخت و اطلاعات دقیق درباره این جریانها و گروهها فقر اطلاعات داریم؟ یکی از نکاتی که این فضا برای من ایجاد کرد، این بود که با شاگردان پاکستانی و هندی که در [دانشگاه بینالمللی مصطفی]جامعهالمصطفی داشتم، ارتباط بیشتری برقرار کنم تا ببینم این جریانها که هستند، چه فکرهایی دارند و دلایل تکثیر و گسترششان چیست. متوجه شدم در درون وهابیت دو جریان اصلی وجود دارد که هرکدام نامها و اسامی مختلفی دارند؛ مانند تقلیدی، علمی، جامی، سروری، اخوانی و …. در ابتدا نمیتوانستیم تشخیص دهیم که آیا هرکدام از این اسامی نشاندهنده یک جریان فکری مستقل است یا نه. از حدود سال 1990 میلادی (حدود 35 سال پیش) دو جریان عمده در درون وهابیت شکل گرفته است: جریانی که تحتتأثیر اخوانالمسلمین است و وهابیتهایی که بهنوعی منتقد آلسعود محسوب میشوند. جریانی که در مقابل آنها قرار دارد، ضد اخوان و مدافع آلسعود است. این دو جریان، با اسامی مختلفی شناخته میشوند که برخی از آنها عبارتند از: علمی، جامی، مدخلی، صحوی، سروری، قطبی، اخوانی، سیاسی و انقلابی. اما درواقع اینها دهها جریان نیستند، بلکه دو جریان فکری عمده در درون وهابیت هستند. این شناخت باعث شد که بتوانیم فعالیتهای گروههایی مانند داعش، القاعده، طالبان و دیگر وهابیهای فعال را رصد و تحولات فکری آنها را دنبال کنیم. پس شما بیشتر بر تحولات فکری تمرکز دارید و به مسائل سیاسی نمیپردازید؟ چون تحولات فکری، چراغ راه ماست. برای مثال، وقتی در سال 2016 جولانی (رهبر جبهه النصره) بیانیهای صادر کرد و از القاعده جدا شد و در سال 2024 اتفاقاتی در سوریه رخ داد، من در تلویزیون توضیح دادم که ایشان تکفیری و القاعدهای نیست، چرا که در سال 2016 رسما اعلام جدایی از القاعده کرده است. اینها باید به دقت رصد شود، اما متأسفانه بسیاری از اساتید حوزه به رصد فعالیتهای فعلی و تحولات فکری فرقهها و ادیان نمیپردازند. نکته مهم دیگری که بسیار مهم است اینکه تقسیمبندیهای قدیمی مذاهب دیگر پاسخگوی وضعیت امروز نیست؟! بله به همین دلیل، کتابی نوشتم با عنوان «جریانهای فکری جهان اسلام معاصر» که براساس اتفاقات و تحولات جهان اسلام، جریانهای فکری را به پنج دسته اصلی تقسیم کرده است: 1 ــ اسلام سکولار: این جریان معتقد است دین مشکل دارد و باید آن را کنار گذاشت تا بتوان مانند غرب پیشرفت کرد. جریانهایی مانند نو معتزله در این دسته قرار میگیرند. برخی کشورهای عربی نیز مدافعان این نوع اسلام سکولار هستند. 2 ــ اسلام روشنفکر مذهبی (اسلام روشنفکر دینی): این گروه معتقد است دین مشکل ندارد، بلکه تفسیر علما از دین مشکلزاست. علما نتوانستهاند بین سنت و تجدد جمع کنند و به مقتضیات زمان و مکان پاسخ دهند. اگر بتوان این جمعبندی را انجام داد، هم دین حفظ میشود و هم خوبیهای تجدد پذیرفته میشود. 3 ــ اسلام سیاسی: این جریان معتقد است دین مشکل ندارد و تفسیر علما هم مشکلزا نیست، بلکه مشکل اصلی حاکمان هستند. اگر حکومت اسلامی واقعی و دینی تشکیل شود و قوانین الهی در جامعه پیاده شود، میتوان دوره تمدنسازی را آغاز کرد. 4 ــ اسلام سنتی: این گروه معتقد است نه دین مشکل دارد و نه تفسیر آن، بلکه مشکل از مردم است. مردم به اجتهادات فقها گوش نمیدهند و انسانمحور شدهاند و نسبت به استکبار نگاه منفی ندارند. این جریان یک تفکر سنتی است که بسیاری از مراکز و حوزهها وجود دارد. 5 ــ اسلام سلفی: این جریان معتقد است که مشکل از دین نیست، بلکه از تفسیر علماست و باید به سلف صالح بازگشت و افکار سلف را احیا کرد و گسترش داد تا بتوان تمدن و اقتدار را دوباره بهدست آورد و عقبماندگیها را جبران کرد. این پنج جریان فکری اصلی که هنوز به شکل رسمی به مذهب تبدیل نشدهاند، تقریبا همه متفکران جهان اسلام را در بر میگیرند و هرکدام زیرشاخهها و شاخههای متعددی دارند که در جهان اسلام به بحث و جدل مشغولند. از افق آیندهپژوهی جریانهای فکری جهان اسلام؛ سؤال مهم این است که کدامیک از این جریانها موفقتر خواهد بود و کدام جریان آینده جهان اسلام را از آن خود خواهد کرد؟ همچنین چه اتفاقاتی در جهان اسلام رخ خواهد داد؟ این موضوع، بحثی است در حوزه آیندهپژوهی که در برخی رسانهها نیز آغاز شده است. باید بهطور جداگانه هریک از این جریانها را بررسی و شاخصهای آنها را استخراج کنیم. بهعنوان نمونه، رسالهای درباره شاخصههای نومعتزله، رسالهای درباره شاخصهای اسلام سنتی و رسالهای درباره شاخصهای فکری اسلام سیاسی. همچنین رسالههایی درباره آیندهپژوهی اخوانالمسلمین و آیندهپژوهی اسلام سکولار در حال تدوین است که در آنها احتمالها و سناریوهای مختلف برای آینده این جریانها بررسی شده است. اکنون وظیفه ما این است که نسبت به این مسأله چه اقدامی انجام دهیم؟ باید تحول جدیدی در سرفصلهای «مذاهب» ایجاد کنیم و جریانهای فکری را برای آنچه امروز در جهان اسلام میگذرد، به دقت مطالعه کنیم و سپس بیندیشیم که آینده از آن کدام جریان خواهد بود و ما در برابر هریک از این جریانها چه وظیفهای داریم. اگر چنین فضایی حاکم شود، میتوانیم تحلیل درستتری از انقلاب اسلامی ایران داشته باشیم. آیندهنگری یکی از سرفصلهایی است که مقام معظم رهبری نیز در منشور حوزه به آن اشاره کردهاند. اکنون چنین سعهصدری در فضای تمدنسازی وجود ندارد. یادم است از نشر کتاب نومعتزلیان جلوگیری شد و غیررسمی به دست خود من رسید و اتفاقا الهامبخش بود؟ اگر بخواهیم تمدن نوین اسلامی بسازیم، باید اجازه دهیم حرف دیگران شنیده شود. اگر محققی نظری داده که ما آن را قبول نداریم، باید اجازه چاپ کتابش داده شود، چون این کتابها را دهها محقق میخوانند و این خواندن میتواند باب جدیدی برای تفکر اسلامی و تمدن اسلامی باز کند. هرچه بیشتر فکر را محدود کنیم، راه خود را از رسیدن به تمدن نوین اسلامی دور کردهایم. تمدن وقتی شکوفا میشود که درهایش باز باشد و امکان گفتگو، بهویژه گفتگوهای فرهنگی، فراهم باشد. هیچ تمدنی بهصورت ناگهانی و بدون اتکا به تمدنهای گذشته شکل نگرفته، تمدنها بر آجرهای تمدنهای قبلی ساخته شدهاند. نمیتوان تمدن قبلی را کاملا نابود کرد و تمدنی جدید ساخت، بلکه باید خوبیهای تمدن گذشته را گرفت، بدیهای آن را کنار گذاشت و برای رفع مشکلات تلاش کرد. بهعنوان مثال، نمیتوان هواپیما، اینترنت یا هوش مصنوعی را حذف کرد. اینها ابزارند و میتوانند با تفکر دینی و آزادمحور به کار گرفته شوند. اگر بخواهیم پیشرو و روزآمد باشیم، باید آخرین تحقیقات علمی را بشناسیم و ایدههای نو ارائه دهیم. ایدههای جدید باید بر پایه نقد و تعامل علمی شکل بگیرند. اگر کسی ایدهای ارائه دهد، ولی دیگران را نبیند و نقد نکند، این ایده نمیتواند روزآمد باشد. باید دیدگاههای مختلف بررسی و نقد شود تا دانش روز افزوده شود. تا زمانی که بر آنچه دانش روز جهان تولید میکند، افزوده نشود، ما روزآمد نخواهیم بود و تمدن نوین اسلامی شکل نمیگیرد. مقام معظم رهبری نیز فرمودهاند که ما نمیتوانیم تمدن را به تنهایی بسازیم. از دیرباز رهبران اصلاح سیاسی، فرهنگی موثر بر جهان اسلام و بهویژه آسیای مرکزی، ایران بزرگ بهویژه خراسان بزرگ و عراق ودر حوزهها ظهور و بروز داشته و این رهبران بهویژه در برابر استعمار و سلطه بیگانه معمولاً حوزوی بودند، اما یک ویژگی بارز داشتند: شخصیتهای خودساختهای بودند که در بزنگاههای تاریخی، طلوع کردند و در حوزهها زیرساختهای لازم، برای پرورش چنین رهبرانی وجود نداشته یعنی روند عادی حوزهها پرورش رهبر دینی با گرایش سیاسی نبوده و حوزه در برخی بزنگاهها نقش رهبری سیاسی را ایفا کرده؟ مقام معظم رهبری فرمودند: تمدن را ما به تنهایی نمیتوانیم بسازیم؛ تمدن نوین اسلامی فقط به دست ایرانیها شکل نمیگیرد، بلکه از مجموعه افراد جهان اسلام برمیخیزد. امت اسلامی باید اجازه دهد اندیشههای مختلف مطرح شود. نقد شود، ایدههای جدید داده شود و این ایدهها پخته شوند تا پازلهای تمدن نوین اسلامی کنار هم قرار گیرد. امروز ما به این نتیجه رسیدهایم که باید چنین زیرساختهایی را برای پرورش رهبران فکری و سیاسی ایجاد کنیم، وگرنه تمدن نوین اسلامی ساخته نخواهد شد. مقام معظم رهبری به توهمی اشاره کردند که به نام «قدسیت حوزه» ترویج میشود؛ یعنی این تصور که حوزههای علمیه باید از اجتماع و سیاست دور باشند، وارد سیاست نشوند، صلحطلب باشند و از مخاطرات سیاسی دوری کنند. این تفکر، که مخصوصاً در حوزه نجف رایج است، آیا واقعاً برآمده از اسلام است یا محصول دورهای خاص؟ اگر به آموزههای اسلامی نگاه کنیم، میبینیم که اسلام و سیاست جداییناپذیرند. حتی مسائل عبادی مانند نماز نیز با سیاست و اجتماع عجین شدهاند: نماز جماعت: تأکید شده است که نماز باید به صورت جماعت برگزار شود، یعنی یک عمل عبادی که ماهیت اجتماعی دارد. نماز جمعه: یکی از مهمترین عبادات سیاسی است که خطبههای آن جزو عبادت محسوب میشود و نقش رهبری سیاسی و اجتماعی را ایفا میکند. علمای شیعه معتقدند که اگر امام معصوم حضور داشته باشد، نماز جمعه واجب است. نماز عیدین: این نمازها نیز جنبه اجتماعی و سیاسی دارند و تجمع مردم را به نمایش میگذارند. همچنین، زکات و حدود قضایی کاملاً سیاسی و حکومتی هستند و بدون قدرت سیاسی و مدیریت نمیتوان آنها را اجرا کرد. چرا برخی از حوزههای علمیه، به ویژه در دورههای اخیر، از سیاست فاصله گرفتهاند؟ چند دلیل وجود دارد: حاکمان سیاسی: برخی از حاکمان دوست داشتند که علما در امور سیاسی دخالت نکنند و به حوزهها اجازه دهند فقط به امور علمی بپردازند. مصلحتاندیشی برخی علما: برخی از علما، به دلیل اقلیت بودن یا عدم پذیرش حرفشان، ترجیح میدهند سکوت کنند تا موجب خسارت نشوند. شهید صدر به دلیل فعالیتهای سیاسیاش و فشارهای سیاسی، به شهادت رسید. تأثیر دورههای تاریخی خاص: برخی از این تفکرات در دوره صفویه و قاجاریه شکل گرفت و به حوزهها تزریق شد. پس نتیجهگیری اینکه: اسلام به هیچ وجه دینی غیرسیاسی نیست؛ بلکه سیاست و دین در اسلام به هم پیوستهاند. از عبادات جمعی گرفته تا حدود قضایی، همه در چارچوب یک نظام سیاسی و اجتماعی معنا پیدا میکنند. بنابراین، ایجاد زیرساختهای فکری و سیاسی برای پرورش رهبران تمدن نوین اسلامی ضروری است و نباید حوزههای علمیه و نخبگان فکری از سیاست و اجتماع دور بمانند. از زمانی که استعمار انگلیس وارد ایران و جهان اسلام شد، دشمنان اسلام سیاسی همواره تلاش کردهاند با استفاده از ابزارهای مختلف، برنامههای تمدنی و سیاسی مسلمانان را به هم بریزند. نمونه بارز مقابله با این تلاشها، فتوای تحریم تنباکو در دوره قاجار بود که به طور غیرمنتظرهای توانست کل برنامههای استعمار را مختل کند. در مقابل، دشمنان اسلام سیاسی با استفاده از روشهای گوناگون – از جمله نوشتن، پول دادن، نفوذ در حوزههای علمیه و ایجاد تفرقه سعی کردند این جریان را تضعیف کنند. به اسلام سیاسی و نقش جریان اخوانالمسلمین اشاره گردید؛ یکی از مهمترین جریانهای اسلام سیاسی که تأکید دارد دین و سیاست جداییناپذیرند، جریان اخوانالمسلمین است در این باره روشنگری میکنید؟ این جریان صد ساله از زمان تأسیس خود تاکنون تحت فشار شدید هم از سوی سکولارها و هم غربیها قرار داشته است. زندانهای مصر، به عنوان یکی از مراکز اصلی سرکوب این جریان، همواره پر از فعالان اخوانی بوده است. این جریان به دلیل مخالفتش با سیاستهای غرب و سکولاریسم، برنامههای استعماری را به هم میزند و به همین دلیل مورد هدف قرار گرفته است. در مقابل، حکومتهای سکولار در جهان اسلام، قراردادهای کلان اقتصادی با کشورهای غربی و آمریکا امضا میکنند که میلیاردها دلار از بیتالمال مسلمین را به جیب غربیها میریزند. برای مثال، قراردادهای چند صد میلیارد دلاری آمریکا با امارات و عربستان که عملاً منافع ملی کشورهای اسلامی را قربانی منافع قدرتهای خارجی میکند. در فضای واکنش اسلام سیاسی به این وضعیت مثلا اگر فردی مانند مقام معظم رهبری فریاد بزند که اجازه نمیدهد بیتالمال مسلمین به جیب آمریکا و غرب برود، معمولاً متهم به متحجر بودن، عقبماندگی یا افراطگرایی میشود. دشمنان اسلام سیاسی با هزاران روش، از جمله دروغپراکنی و تهمت، تلاش میکنند این جریان را از صحنه خارج کنند یا ناکارآمد نشان دهند. اما خوشبختانه، هرجا اسلام سیاسی توانسته است مقاومت کند، موفق بوده و از فشارها عبور کرده است. درراستای منشور حوزه به آینده جهان اسلام و اسلام سیاسی نگاهی میافکنید؟ با توجه به روندهای موجود، به نظر میرسد آینده جهان اسلام متعلق به اسلام سیاسی است، هرچند که با مشکلات، کمبودها و چالشهای فراوانی مواجه است. اسلام سیاسی با وجود همه این فشارها و مشکلات، توانسته است جایگاه خود را حفظ کند و حتی تقویت شود. این موضوع را میتوان با دیدگاههای آیندهپژوهانه نیز تأیید کرد. اما استاد روشن است که گرایش به اسلام سیاسی در جهان اهل سنت پررنگ است؟ در جهان اهل سنت نیز گرایش به اسلام سیاسی، به عنوان دینی سیاسی و اجتماعی، به شدت وجود دارد. این گرایش در پسزمینه فکری بسیاری از گروهها و جریانهای اهل سنت دیده میشود، از جمله: اخوانالمسلمین و شاخههای مختلف آن در کشورهای عربی گروههای جهادی و مقاومت اسلامی برخی از جریانهای سلفی که به رغم تفاوتهای فکری، در عمل به اسلام سیاسی گرایش دارند استاد! ما با سربلندیهایمان در این پنج دهه افتخار مسلمانان جهان اسلام بودهایم، اما همچنان آنها در رویای تاریخگذشته خلافت و دوران خلفا هستند؟ امروز اهل سنت تمام تلاش خود را برای بازگرداندن خلافت و بازیابی اقتدار گذشته بهکار میگیرد. این میل به بازگشت اقتدار، یکی از ریشههای اصلی تحرکات فکری و سیاسی در جهان اهل سنت است. آنها با مشاهده اینکه در بسیاری از کشورهای اسلامی، سکولارها در رأس قدرت قرار دارند و با آمریکا همسویی دارند، دچار نوعی سرخوردگی شدهاند. در چنین شرایطی هر صدایی که در جهان اسلام نوید بازگشت به اقتدار و خلافت را بدهد، گروهی از اهل سنت را به سمت خود جذب میکند؛ حتی اگر آن صدا از جریانهایی، چون القاعده یا داعش باشد. به همین دلیل در بسیاری از کشورهای اسلامی، شاهدیم که اهل سنت برای تحقق خلافت حتی با سکولارها و آمریکا نیز ساخت و پاخت میکنند و حاضرند با هر جریانی که بتواند آنها را به هدفشان نزدیک کند، همکاری داشته باشند. اهل سنت برای بازگرداندن اقتدار، به هر راهی متوسل میشود؛ از مشارکت در انتخابات و تبلیغ خلافت گرفته تا سازش با سکولارها و حتی اتکا به آمریکا. یکی از چالشهای جدی، فقدان شناخت و تحلیل صحیح از تحولات جهان اسلام و مذاهب اسلامی بهویژه در دستگاه دیپلماسی و رایزنان فرهنگی ایران است! وزارت خارجه و دیگر مراکز بینالمللی ایران، تلقی دقیقی از وضعیت اهل سنت و تحولات درونی آن ندارند. بسیاری از رایزنان و مسئولان بینالملل، اطلاعات لازم و بهروزی از جریانهای فکری و سیاسی جهان اسلام ندارند و نمیدانند چگونه باید با این تحولات مواجه شوند یا چه روشی را باید در پیش بگیرند. این بیاطلاعی و نبود تحلیل عمیق، موجب شده که سیاستگذاریها و تعاملات فرهنگی و دیپلماتیک ایران در جهان اسلام کارآمد نباشد و بعضا حتی به کندی و رکود بینجامد. به نظر من، امروز جهان اهل سنت شبیه یک آتشفشان است که بهدنبال خلافت و اقتدار دینی است، اما این اقتدار فعلا وجود ندارد. هر جریان فکری وقتی حرفی میزند، گروهی دنبال آن میروند، چون به دنبال یک گمشده هستند. اگر اهل سنت بتواند حکومتی دینی و معتدل براساس اندیشههای خودش پیدا کند، بهراحتی جذب آن حکومت خواهد شد؛ بنابراین میتوان گفت جهان اهل سنت بهشدت بهدنبال احیای خلافت است. اسلام سنتی در اهل سنت میگوید این خروجها باعث هرج و مرج میشود، نه اینکه خواهان حاکمیت قوانین اسلامی نباشند. آیا واقعا میشود یک عالم دینی در الازهر بگوید بیحجابی یا ربا را قبول دارد یا نماز جمعه را برگزار نمیکند؟ نه، مسلما دوست ندارد این اتفاق بیفتد، اما با برخی روشها مخالف است. در مسیر احیای خلافت، گروهی میگویند باید وارد انتخابات شد، برخی تبلیغ میکنند، عدهای با سکولارها کنار میآیند و بعضی حتی معتقدند باید به آمریکا تکیه کرد! هدف همه، احیای خلافت است، اما روشها متفاوت است. اگر این تفاوتها را درک کنیم، میتوانیم امت اسلامی را به سمت وحدت و تمدن نوین اسلامی سوق دهیم، اما اگر هر گروهی را با تهمت و طرد کنار بگذاریم، قطعا امت و تمدنی شکل نمیگیرد. باید با همه جریانها گفتگو کرد. در مقابل این فضای پراکنده و متنوع، رویکرد من مبتنی بر آموزههایی است که از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری آموختهام. این رویکرد را بهعنوان مانیفست خود قرار دادهام: ما از همه کسانی که از جبهه مقاومت حمایت میکنند، پشتیبانی میکنیم؛ حتی اگر یک دختر بیحجاب یا آتئیست در آمریکا باشد. ما از اسلام سیاسی با هر گرایشی حمایت میکنیم، چرا که معتقدیم تمدن نوین اسلامی فقط با این نگاه ساخته میشود. اختلافات میتواند به شکوفایی بینجامد و همه پیروان شیعه را فرزندان خود میدانیم. اگر این نگاه باشد، اختلافات با اسماعیلیه، زیدیه یا علویان ترکیه نیز مانع وحدت نخواهد شد. در نهایت باید از تمام ظرفیتهای اسلام اعم از روشنفکر مذهبی، سلفی و سنتی برای تحقق تمدن نوین اسلامی بهره برد. حتی از ظرفیتهای اسلام سکولار نیز میتوان برای رسیدن به این هدف استفاده کرد، به شرط آنکه نقدهای آنها را شنید و اگر نقدی وارد بود، خود را اصلاح کرد. تعامل با همه جریانهای فکری جهان اسلام، هرچند با هرکدام در زاویهای خاص، ضروری است. پس باید از تمام ظرفیتهای اسلام روشنفکری، مذهبی، سلفی و سنتی برای تحقق تمدن نوین اسلامی استفاده کرد؟ من مخالف اسلام سکولار هستم، اما حتی از ظرفیتهای آن هم میتوان بهره برد. با این نگاه، بیشترین تعامل باید با اسلام سیاسی و سنتی باشد، چون سنتیها هم خواهان حاکمیت قوانین اسلامیاند، فقط در روش اختلاف دارند. ما معتقدیم باید تلاش کرد، آنها میگویند این تلاشها ممکن است باعث هرج و مرج شود. اما بههر حال باید از ظرفیت هر نوع اسلامی برای تحقق تمدن نوین اسلامی بهره برد. متأسفانه در فضای بینالملل این رویکرد وجود ندارد و عوامل آن پیچیده است: عدم اطلاع، نبود آموزش کافی و نداشتن روش مناسب. برخی از افراد داخلی هم با انتقادهای خود باعث کندی حرکت میشوند. نباید طوری صحبت کنیم که فرمانده فرهنگی ما از تعامل بترسد. باید فضای داخلی را تقویت کرد. امیدوارم این فضا بازتر شود، در نهایت باید فضای میدانداری را بیشتر کرد. یکی از تفاوتها این است که حوزویها به رسالت خود ایمان دارند و هزینههای آن را هم میپذیرند، حتی اگر توهین یا فحش بشنوند. اما برخی فقط به اطلاعات بسنده میکنند و به عمق مسائل دینی توجه ندارند. متأسفانه برخی متدینین هم اطلاعات کافی ندارند و صرفا ظواهر را رعایت میکنند. یا رفتارشان را با وجود نص صریح در سنت و قرآن توجیه میکنند، چراکه با اندیشه و روششان سازگار نیست. اهلبیت در رفتار و عملکرد خود بسیار باز بودند و در تعاملات خود تعادل داشتند. مثلا امام رضا علیهالسلام یا امام صادق علیهالسلام که امروز مورد احترام اهل سنت است، هیچگاه بالای منبر علیه خلفا سخن نمیگفت و شاگردان زیادی از مذاهب مختلف داشت. برخی بهدلیل عدم اطلاع یا نپذیرفتن این واقعیتها، حاضر به قبول این مسائل نیستند و بسیاری هم بهدلیل ترس از انتقاد، حرف خود را بیان نمیکنند. + آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید. سی و ششمین نمایشگاه کتاب تهران؛ نقدی بر نحوه برگزاری و اهداف فرهنگی حقوق زنان، قربانی تأخیر؛ لایحه منع خشونت از مجلس پس گرفته شد الان بخر، بعداً پرداخت کن(BNPL): آزادی مصرف یا دام بدهیهای پنهان؟ نقدی بر عملکرد دولت و رسانهها در فاجعه بندرعباس گافهای پرهزینه رسانه ملی؛ تشدید اختلافات داخلی و تنش در روابط خارجی
http://www.Fars-Online.ir/Fa/News/957619/اندیشه-را-که-محدود-کنیم،-از-تمدن-سازی-دور-میشویم
|