پیام فارس
بازخوانی خطبه‌های نهج‌البلاغه امیرمؤمنان (ع)/ مرگ، شکارچی شماست
چهارشنبه 10 ارديبهشت 1404 - 00:07:15
پیام فارس - بازخوانی خطبه‌های نهج‌البلاغه امیرمؤمنان (ع): خداوند، به دلیل ولایتی که بر شما دارم، حق مرا بر گردن شما گذاشت و شما، چنین حقی بر گردن من دارید. حق، وسیع‌ترین است اگر آن را وصف کنید و باریک‌ترین است، اگر به آن عمل کنید.
فقط خداست که بر عهده بندگان حق دارد و حقی بر عهده‌اش نیست.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
بر بندگان، قدرتمند و عادل است در همه آن‌چه بر آنها در مسیر تقدیرش جاری می‌کند. حق خود بر بندگان را اطاعت قرار داد و به آنها جزایی دو برابر بخشید و از فضل خود به آنها بیشتر می‌دهد. بزرگ‌ترین حقی که خدا واجب کرده، حق والی بر مردم و حق مردم بر والی است تا مایه الفت آنها و عزت دین‌شان باشد. 
مردم به صلاح نمی‌رسند، مگر آن‌که والی، صالح باشد و والی به صلاح نمی‌رسد، مگر به استقامت مردم. وقتی مردم و والی حق هم را به جا آوردند، حقیقت بین آنها عزیز می‌شود و مسیر دین برقرار می‌ماند و نشانه‌های عدالت پیدا می‌شود و سنت پیامبر جریان می‌یابد.
اوضاع زمانه اصلاح می‌شود، جان دولت پایدار می‌ماند و طمع دشمن به یأس می‌رسد.
اگر والی و مردم به هم ظلم کنند، اختلاف پدید می‌آید. ظلم آشکار می‌شود و در کار دین، دروغ و فریب می‌افتد، به هوس‌شان عمل می‌کنند، حکم خدا تعطیل می‌شود و بیماری زیاد می‌شود. از ضایع شدن حق بزرگ و عمل به باطل نمی‌ترسند، مردان نیک، خوار می‌شوند و اهل شر، عزت می‌بینند.
نصیحت کنید
همدیگر را در این باره نصیحت کنید و یاری رسانید؛ که هیچ‌کس نمی‌تواند حق اطاعت خدا را به جا آورد؛ هر قدر در کسب رضایت او حریض باشد و در بندگی تلاش کند. از جمله حق خدا بر بندگان، نصیحت به اندازه توان و کمک به برقراری حق بین آنهاست.
مرا ستایش نکنید
مردی از یاران امیرالمؤمنین (ع) برخاست و طولانی با او سخن گفت که فرمان علی (ع) را می‌شنود و اطاعت می‌کند. امام گفت:
هر کس خدا در نظرش بزرگ باشد، جز او را کوچک می‌داند. نعمت خدا بر هر کس زیاد شود، حق خدا بر او بزرگ‌تر است. در چشم مردم صالح، بدترین حال والی آن است که بر آنان فخر کند و تکبر نشان دهد.
دوست ندارم گمان کنید از شنیدن ستایش شما خوشحالم، و خدا را شکر چنین نبوده‌ام، که خدای سبحان، بیش از همه شایسته بزرگی است.
مردم دوست دارند برای کاری که کرده‌اند، ستایش شوند. اما مرا ستایش نکنید تا جانم را برای خدا نگه دارم و حق مردم را ادا کنم که بر عهده‌ام مانده است.
سنگینی عدالت
با من مثل شاهان حرف نزنید و خود را چنان که از شاهان کنار می‌دارند، از من حفظ نکنید. با من به تظاهر معاشرت نکنید و گمان نبرید شنیدن سخن حق و عدالت برایم سخت و سنگین است.
کسی که حرف حق و شعار عدالت برایش سنگین است، عمل به حق و اجرای عدالت بر او دشوارتر خواهد بود.
بلای جان شاهان
شریح پسر حارث، قاضی امیر مؤمنان (ع) خانه‌ای به 80 دینار خرید. خبر به امام رسید، او را صدا زد و گفت: گفتند خانه‌ای به 80 دینار خریده‌ای و سندی بر آن نوشته‌ای.
امام با غضب به او نگاه کرد و گفت: به زودی کسی سراغت می‌آید که به سند نگاه نمی‌کند. تو را از خانه بیرون می‌برد و به قبر می‌رساند. اگر این خانه را از غیر مال خود خریده‌ای، یا پول آن را از غیر حلال داده‌ای، همه دنیا و آخرت را خسارت دیده‌ای.
امام گفت: اگر برای خرید این خانه پیش من می‌آمدی، برایت سندی می‌نوشتم که رغبت خانه از دلت می‌رفت: «این خانه‌ای است که بنده‌ای خوار، از مرده‌ای خریده که آماده مرگ است. خانه‌ای خریده از خانه‌های فانی، در محله اهل هلاک که از 4 طرف محدود می‌شود.
از یک طرف به بلا و آفت، از طرف دیگر به مصیبت و گرفتاری، از سوی دیگر به هوسی کشنده، از جانب چهارم به شیطانی که او را فریب می‌دهد و در خانه، به فریب شیطان باز می‌شود.
بنده فریب خورده، این خانه را از زمانه‌ای خرید که او را از عزت قناعت بیرون می‌کند و در ذلت طلب کردن می‌اندازد.
زیان این مشتری در آن‌چه خریده، به اندازه بلایی است که به جان شاهان می‌افتد و عسرتی که پادشاهان ظالم در جان دادن می‌کشند، به اندازه رنج از میان رفتن دولت، بر فرعون و کسری و قیصر و هر کس مال روی هم گذاشت و ساخت و زیور کرد و اندوخت.
بر خداست که همه را در محل حساب جمع کند و پاداش و عذاب آنها را روشن کند و به قضاوت بنشیند، «و آنجا اهل باطل زیان می‌کنند».
فروتن و نرم‌خو باش!
امیر مؤمنان، محمد بن ابی بکر را حاکم مصر کرد و به او نامه‌ای داد که در آن نوشت: فروتن و نرم‌خو باش. آنها را ببین و طوری نگاه‌شان کن که قدرتمندان در ظلم بر ضعیف طمع نکنند و ناتوان از عدالت مأیوس نشوند که خدا از کوچک و بزرگ کار‌های پیدا و پنهان می‌پرسد.
در نزدیکی آتش
آی بنده‌های خدا؛ اهل تقوی از این دنیا رفتند، مردم در دنیا با آنها شریک بودند و به آخرت آنها کاری نداشتند.
در دنیا به بهترین راه زندگی کردند و از آن به اندازه دیگران بهره بردند. از آن، به قدر شاهان برداشتند و با توشه‌ای کافی راه افتادند.
لذت زهد را در دنیا چشیدند و یقین داشتند در آخرت، همسایه خدا خواهند بود. دعایشان رد نمی‌شود و بهره آنها از لذت دنیا و آخرت کم نمی‌ماند. بنده‌های خدا؛ از نزدیکی مرگ بترسید و برای آن آماده باشید. خیری است که شری در آن نیست، یا شری که خیری ندارد.
چه کسی به بهشت نزدیک‌تر از آن است که برایش تلاش می‌کند؟ و چه کسی به آتش نزدیک‌تر از آن‌که به سویش می‌رود؟
از آتش بترسید
مرگ مثل شکارچی دنبال شماست، اگر بایستید، شما را می‌گیرد و اگر فرار کنید، سراغ‌تان می‌آید و از سایه به شما نزدیک‌تر است.
از آتشی بترسید که عمیق و پر حرارت و هر لحظه در آن عذاب جدیدی است.
هم از خدا بترسید و هم به او گمان خوش داشته باشید که بنده، همان قدر به خدا خوش‌گمان است که از او می‌ترسد و بهترین مردم، چنین است.
همه چیز تابع نماز توست‌ای محمد بن ابی بکر، تو را والی مردم مصر کردم که بزرگ‌ترین لشکر منند. با نفس خود مخالفت کن و دینت را یاری رسان، حتی اگر فقط یک ساعت در عالم دوام بیاوری. خدا را برای رضایت خلق او خشمگین نکن که رضایت خدا جانشین همه چیز است.
نماز را در وقت برپا کن، آن را به دلیل فراغت پیش نینداز و برای کاری که داری، به تأخیر نینداز؛ که همه کارها، تابع نماز توست.
* بهره‌مند از خطبه 216 و نامه‌های 3 و 27 نهج‌البلاغه امیر مؤمنان – علیه السلام.

http://www.Fars-Online.ir/Fa/News/950558/بازخوانی-خطبه‌های-نهج‌البلاغه-امیرمؤمنان-(ع)--مرگ،-شکارچی-شماست
بستن   چاپ