دوشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۴
مقالات

جنگ ۱۲ روزه؛ خطاهای تحلیلی و تصمیمی

جنگ ۱۲ روزه؛ خطاهای تحلیلی و تصمیمی
پیام فارس - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست علی میرزامحمدی| چندی پیش دو لیست مجزا از تحلیلگرانی را تهیه کردم که در ...
  بزرگنمايي:

پیام فارس - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
علی میرزامحمدی| چندی پیش دو لیست مجزا از تحلیلگرانی را تهیه کردم که در مذاکرات ایران و امریکا تا پیش از جنگ 12 روزه معتقد به شکل‌گیری توافق یا عدم توافق بودند. هدف از تهیه این لیست، مچ‌گیری، قطب‌بندی و حتی سرزنش‌ کردن تحلیلگران نبود؛ چراکه احتمال خطا در دیدگاه هر تحلیلگری وجود دارد و تحلیل‌های خام در تضارب‌ آرا و تجربه‌های عینی، به تدریج تصحیح و تکمیل می‌شوند. اما می‌توان همانند زیدآبادی درباره میزان بالای ضریب خطای تحلیلی به ویژه در چهره‌های ذی‌نفوذ کشور و عوامل آن پرسش‌هایی مطرح کرد. با تامل در این مسائل، نکات زیر قابل ذکر است: 
بازار
- شالوده استدلالی غالب تحلیل‌های نادرست، برداشت سطحی از روحیه تاجرمآبانه ترامپ بود. اما فراموش شد که ترامپ «تاجری سیاسی» است که برای رسیدن به قدرت یا محبوبیت، گاه از تنش، تهدید و حتی درگیری نظامی نیز استفاده ابزاری می‌کند. ترامپ نشان داده بود که در برابر ایران، حتی حاضر به ترور مستقیم است؛ اما این سوابق در تحلیل‌ها کم‌اهمیت شمرده شد. همچنین تحلیلگران با تعمیم الگوهای قبلی چون توافق اوباما با ایران گمان می‌کردند ترامپ هم دنبال توافقی مشابه ولی محکم‌تر خواهد بود. این خطای تعمیمی باعث شد که بسیاری، تفاوت ساختاری بین اوباما و ترامپ را نادیده بگیرند. این دیدگاه نادرست با تزریق در افکار عمومی به ویژه شبکه‌های اجتماعی این تصور را شکل داد که ترامپ تاجر، بعید است وارد جنگ و نزاع با کشوری چون ایران بشود.
- وقتی تحلیلگر به داده‌ها و روند پشت پرده، دسترسی ندارد، فقط بر اساس گمانه‌زنی‌های خود و جو حاکم و حتی انتظارات و احساسات عمومی تحلیل می‌کند. بخش زیادی از تحلیل‌ها بر اساس گمانه‌زنی رسانه‌ای یا تصور شخصی انجام شد، نه بر اساس داده‌ها یا ارتباط با منابع مطلع. در حالی که سیاست خارجی، به‌ویژه درباره ایران و امریکا، بدون دسترسی به اطلاعات پشت‌پرده و خط ارتباطات دیپلماتیک، به ‌سختی قابل پیش‌بینی دقیق است.
- درستی برخی تحلیل‌ها در این لیست نیز به احتمال به جهت بصیرت و توان تحلیل تحلیلگران نبود، هر چند استثناهایی هم در این میان هست، با این همه درستی این تحلیل‌ها بیشتر به جهت نزدیکی به هسته سخت قدرت بوده است. 
- در تحلیل‌های ارایه شده بهتر است بین تحلیلگران «میدانی و متصل به قدرت» و تحلیلگران «دانشگاهی- رسانه‌ای» تمایز قائل شد. انتظار می‌رود دقت تحلیل دسته اول به علت نزدیکی به نهادهای حاکمیتی، حضور احتمالی در جلسات مشورتی یا محرمانه و ارتباط از مسیرهای جانبی با تصمیم‌سازان، بالاتر باشد. اما تحلیلگران «دانشگاهی-رسانه‌ای» بیشتر به گفتمان عمومی، نظریات دانشگاهی یا شواهد رسانه‌ای تکیه دارند. در نتیجه تحلیل‌هایشان اغلب مبتنی بر عقلانیت یا «تجربه جهانی» است، نه «داده خاص از سیاست» و چون کمتر با بازیگران پشت صحنه یا تصمیم‌گیران در تماس هستند تحلیلشان به احتمال دقت کمتری دارد. با این همه طنز تلخ تحلیلگری آن است که خطاهای پیش‌بینی تحلیلگران «میدانی و متصل به قدرت» در کشور ما کم نیست. اینچنین تحلیلگرانی حتی اگر پیش‌بینی درستی هم از برخی روندهای سیاسی داشته باشند احتمال خطای تصمیم‌سازی آنها برای کنترل یا مقابله با تبعات آن روندها کم نیست. تحولات چند سال اخیر، به ویژه روند جنگ 12 روزه برخی از این خطاهای تحلیلی و تصمیمی را به خوبی نشان داد. نمونه بارز آن سخنان قبل از جنگ 12 روزه یکی از فرماندهان اسبق نظامی بود که حمله اسراییل به ایران را بعید و حتی کم اهمیت تلقی می‌کرد! اظهارات یکی از وزرای اسبق خارجه ایران نیز نشان‌دهنده این خطای تحلیلی بود.
- نکته دیگر عدم تمایز بین «امید» با «تحلیل» است. در این معنا برخی تحلیلگران امیدهای خود را به جای تحلیل رویدادها به افکار عمومی دادند. به ویژه تحلیلگران اصلاح‌طلب به ‌شدت امیدوار به بهبود روابط ایران و امریکا بودند. این انتظار سیاسی باعث شد تحلیل‌ها دچار سوگیری خوش‌بینانه شود و تحلیلگران نتوانند نشانه‌های منفی را به درستی تفسیر کنند. «غلبه امید بر تحلیل» باعث شده بود بسیاری از تحلیلگران داخلی، تاثیر فشار لابی اسراییل و تندروهای امریکایی بر تصمیم ترامپ را کم‌برآورد کنند. غلبه امید بر تحلیل باعث شکل‌گیری فضای همصدایی و نوعی اطمینان کاذب جمعی شد که در نتیجه آن همه بر احتمال توافق تاکید می‌کردند و در این میان تحلیل‌های واقع‌بینانه با برچسب سیاه‌نمایی یا مرعوب ‌شدن از دشمن، منزوی شدند.
با این تجارب چه شیوه‌هایی برای تقویت تحلیل‌های درست سیاسی و اجتماعی به عنوان پیش‌زمینه تصمیم‌سازی وجود دارد. در این باب می‌توان به ایجاد تیمی از تحلیلگران میدانی و دانشگاهی در پژوهشکده‌ها و حتی روزنامه‌های کشور اشاره کرد. تیمی که می‌توانند با نگارش سناریوهای مختلف، در تصمیم‌سازی برای لحظات حساس کشور و پیشنهاد پلن B نقش‌آفرینی کنند. در کشور ما ارتباط بین پژوهش‌های اجتماعی-سیاسی و نهادهای تصمیم‌ساز قطع شده است. تحلیلگران نیاز به داده‌های عمومی چون آمارها، بودجه‌ها، سندهای سیاستی، رفتارهای واقعی در دیپلماسی و اقتصاد دارند. از طرف دیگر، اینکار نیازمند ترویج مهارت تحلیل در دانشگاه‌ها و برگزاری کارگاه‌های تحلیل سناریو است. در این میان روزنامه‌نگاری تحقیقی هم می‌تواند پرورش‌دهنده تحلیلگر و تولیدکننده تحلیل باشد. انتشار تحلیل‌های دو یا چند نفره در برخی روزنامه‌ها چون «اعتماد» نیز پیش‌زمینه مناسبی برای تحلیل‌های پخته و چند وجهی است.


نظرات شما