پیام فارس - کیهان /متن پیش رو در کیهان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
برجام قرار بود تحریمها را لغو کند و سایه جنگ را به ادعای بانیانش از سر کشور دور سازد؛ اما امروز، در حالی که قطعنامه 2231 همچنان فعال است و بانیان برجام مردم را از بازگشت قطعنامههای شورای امنیت میترسانند، واقعیت چیز دیگری است: تحریمها به شدیدترین سطح خود رسیده و جنگی که وعده داده بودند با برجام هرگز اتفاق نخواهد افتاد، بر کشور تحمیل شده است. این تناقض آشکار، شکست بزرگترین ادعای دیپلماتیک تاریخ معاصر ایران و رسوایی نهائی بانیان توافقی است که قرار بود کلید گشایش باشد اما به قفل بحران بدل شد.
در حالی که دهمین سالگرد برجام، به فرصتی برای بازخوانی خسارتهای محض این توافق تبدیل شده است، بانیان آن – از حسن روحانی و محمدجواد ظریف گرفته تا سایر مدعیان تسلط بر دیپلماسی – بهجای پاسخگویی به سیل سؤالات افکار عمومی درباره آثار واقعی برجام و تهدید مکانیزم ماشه، با فراری رو به جلو در حال حمله به دولتهای مسئولین پیش از خود در دولت نهم و دهم و تکرار ادعاهای نخنما شده خود درباره قطعنامههای شورای امنیت هستند؛ ادعاهایی که تجربه عینی اقتصاد ایران و مقایسه عملکرد دولتها، آنها را به دروغهای بزرگ تاریخی بدل کرده است.
بازار ![]()
فرار از پاسخ، حمله به گذشته!
در ماههای اخیر و همزمان با اوجگیری بحثها درباره مکانیزم ماشه و نقش مستقیم آن در فشارهای اخیر علیه کشور، روحانی و ظریف بهجای ارائه پاسخی شفاف درباره «شاهکار برجام»، ترجیح دادهاند با فرافکنی و تکرار اتهامات قدیمی علیه مسئولین پیشتر از خود، فضای اذهان عمومی را منحرف کنند. این در حالی است که خود آنان زمانی مدعی بودند عامل اصلی فشارهای اقتصادی، نه تحریمهای آمریکا بلکه همان قطعنامههای شورای امنیت است. امروز اما تجربه نشان داده است که این ادعا چیزی جز یک اشتباه محاسباتی فاحش نبوده است.
آنچه بانیان برجام در تمام این سالها از گفتنش طفره رفتهاند، همین واقعیت ساده اما کلیدی است؛ دولت یازدهم و دوازدهم نهتنها هیچ ابتکاری برای بیاثر کردن تحریمهای ثانویه آمریکا نداشت، بلکه با کنارگذاشتن تمامی منافذ تعامل اقتصادی با جهان غیر غربی، عملاً کشور را به گروگان اراده واشنگتن تبدیل کرد. در حالی که تجربه سالهای پیش از برجام نشان داده بود استفاده هوشمندانه از ظرفیتهای قدرتهای نوظهور و کشورهای منطقه میتواند بخش بزرگی از فشارهای تحریمی را خنثی کند، روحانی و ظریف تمام تمرکز خود را بر «رضایت غرب» و گرفتن لبخند از چند دیپلمات اروپایی و آمریکایی گذاشتند.
جالب آنکه همین طیف، امروز نیز همچنان به همان روایت دروغین خود پافشاری میکنند؛ روایتی که میگوید گویا اگر شش قطعنامه شورای امنیت لغو نمیشد، ایران هرگز نمیتوانست از فشار اقتصادی عبور کند! در حالی که فروش نفت ایران در اوج فشارهای قطعنامه 1929 و در سالیان پایانی دولت دهم هرگز به زیر
یک میلیون بشکه سقوط نکرده بود، اما در دورهای که همین افراد مدعی لغو همه قطعنامهها به واسطه قطعنامه 2231 بودند، صادرات نفت به زیر 200 هزار بشکه رسید. این واقعیت تاریخی بهتنهائی برای رسوا کردن همه توجیهات و دروغپردازیهایشان کافی است.
اما بانیان برجام هیچ پاسخی برای این تضاد آشکار ندارند و بهجای پاسخگویی، ترجیح میدهند با حمله به دولتهای پیشین و متهم کردن آنان به «تشدید فشار شورای امنیت»، صورت مسئله را پاک کنند. آنان حتی جرأت ندارند به این پرسش کلیدی پاسخ دهند که چه کسانی با عقبنشینیهای پیاپی و اعتمادسازیهای بیحاصل در مذاکرات پایان دولت اصلاحات، هفت قطعنامه شورای حکام را دریافت کردند و مسیر ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت را هموار کردند؟ پاسخ این سؤال نیز برای آنان خوشایند نیست، چراکه تمام ادعاهای امروزشان درباره فشار شورای امنیت را باطل میکند.
امروز نیز همان فرمول شکستخورده با کمی تغییر در حال تکرار است. مکانیزم ماشه – همان آخرین تلهای که از دل برجام بیرون آمد – حالا دوباره به تهدیدی بالفعل علیه کشور تبدیل شده است و باز هم همان چهرهها، با لحنی تهدیدآمیز و پرطمطراق تلاش میکنند تصمیمگیران کشور را بترسانند؛ گویی دوباره قرار است کشور به پای همان توافق خسارتبار قربانی شود.
رکورد تاریخی سقوط فروش نفت سکوت بانیان برجام
بانیان برجام همچنان با پافشاری بر اشتباهات گذشته، اصرار دارند که 6 قطعنامه شورای امنیت را عامل اصلی مشکلات اقتصادی معرفی کنند. اما سؤال سادهای که آنها از پاسخ به آن فرار میکنند این است: اگر قطعنامههای شورای امنیت چنین اثر جادویی داشت، چرا در زمان اجرای برجام و صدور قطعنامه 2231 - که قرار بود همه تحریمها را لغو کند - فروش نفت ایران به کمتر از 200 هزار بشکه رسید؟
مقایسه دقیق عملکرد اقتصادی ایران در زمان قطعنامه 1929 و 2231 پاسخ این سؤال را روشن میکند؛ در زمان اجرای قطعنامه 1929، فروش نفت ایران هرگز به زیر یک میلیون بشکه نرسید و اقتصاد کشور در وضعیت بهمراتب بهتری نسبت به پایان دولت روحانی بود. این مقایسه، دروغهای بزرگ برجامیها را رسوا میسازد.
برجامیها مدعی بودند با لغو شش قطعنامه شورای امنیت و صدور قطعنامه 2231، ایران وارد دوران شکوفایی اقتصادی خواهد شد. اما واقعیت این بود که در پایان دولت اوباما و آغاز دوره ترامپ - زمانی که هیچ قطعنامه تحریمی شورای امنیت فعال نبود - فروش نفت ایران به کمتر از 200 هزار بشکه سقوط کرد. علت اصلی این موضوع، نه قطعنامهها بلکه مدیریت ضعیف دولت دوازدهم، وابستگی افراطی به غرب و بیتوجهی به ظرفیتهای جهان غیرغربی بود. نتیجه این سوءمدیریت، تحویل یک اقتصاد نیمهجان و بحرانی به دولت سیزدهم در مرداد 1400 بود.
قطعنامهها حتی کاغذپاره هم نبودند!
امروز که مکانیزم ماشه - آخرین ترکش برجامی که هفت سال پیش مرده بود - دوباره علیه ایران به تهدید تبدیل شده است، همان بانیان برجام، سکوتی معنادار پیشه کردهاند. آنها اکنون نیز در تلاشاند نقش غربیها را ایفا کرده و با ترساندن تصمیمگیران از همین «شاهکار» خود، راه را برای فشارهای جدید باز کنند. این در حالی است که پیش از برجام نه جنگی بر ایران تحمیل شد و نه تحریمها به شدت امروز بود.
واقعیت آشکار شده در تجربه برجام این است که قطعنامههای شورای امنیت حتی کمتر از یک «کاغذپاره» بودند. همانطور که قطعنامه 2231 هیچ تأثیری در کاهش تحریمها نداشت، مکانیزم ماشه نیز چیزی جز یک ابزار روانی برای فشار نیست. این برجام بود که با بستن دست ایران و واگذاری اهرمهای قدرت به دشمن، شرایط تحریمهای ثانویه را تشدید کرد و اقتصاد کشور را تا مرز فروپاشی کشاند.
فرار تا کِی؟
فرار رو به جلوی بانیان برجام و تلاش برای فرافکنی با حمله به دولتهای گذشته، واقعیتهای تلخ این توافق خسارتبار را تغییر نمیدهد. مردم امروز بهروشنی میبینند که چه کسانی با یک خوشبینی کودکانه به غرب، اقتصاد ایران را در برابر تحریمهای ثانویه آمریکا بیدفاع گذاشتند و حالا با فرار از پاسخگویی، در حال نوشتن فصل تازهای از همان اشتباهاتند. تاریخ، درباره این فرارهای مکرر قضاوت خواهد کرد.
برجام؛ وعده لغو تحریم و دور کردن سایه جنگ یا دعوتنامه فشار و تهدید؟
برجام با این ادعا امضا شد که تحریمها لغو و سایه جنگ از سر کشور برداشته شود؛ ادعایی که سالها از زبان بانیان آن بهعنوان بزرگترین دستاورد تکرار شد. اما امروز، ده سال پس از آن توافق، واقعیت خلاف این تبلیغات را نشان میدهد.
در حالی که هنوز هم برجامیها با ترفندهای روانی سعی در ترساندن مردم و تصمیمگیران از قطعنامههای شورای امنیت دارند، شرایط واقعی کشور گواهی روشن بر شکست این ادعاست.
نه تنها تحریمها لغو نشد، بلکه امروز سطح تحریمها نسبت به پیش از برجام در اوج تاریخی خود قرار دارد.
نه تنها جنگی به ادعای برجامیها دور نشد، بلکه در حالی که قطعنامه 2231 – همان سند حقوقی برجام – همچنان فعال است، جنگ بر کشور تحمیل شد. این تناقض آشکار، نشان میدهد که برجام نه تنها اهرم فشارهای غرب را از بین نبرد، بلکه با محدود کردن دست ایران و خالی کردن سفره قدرت چانهزنی کشور، زمینه تشدید تحریمها و تهدید نظامی را نیز فراهم کرد.
بانیان برجام اما همچنان با سکوتی معنادار و فرافکنیهای مکرر، از پاسخ به این سؤال ساده طفره میروند: اگر برجام برای لغو تحریمها و دور کردن سایه جنگ بود، چرا امروز در اوج اجرای قطعنامه 2231، هم تحریمها تشدید شده و هم جنگ بر کشور تحمیل شده است؟