يکشنبه ۲۹ تير ۱۴۰۴
سیاسی

کریدور اسرائیلیِ داوود؛ از اسطوره تا ژئوپلیتیک

کریدور اسرائیلیِ داوود؛ از اسطوره تا ژئوپلیتیک
پیام فارس - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست در سال‌های اخیر، ایده صهیونیستی «کریدور داوود» در گفتمان ...
  بزرگنمايي:

پیام فارس - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در سال‌های اخیر، ایده صهیونیستی «کریدور داوود» در گفتمان استراتژیک و سیاسی تل‌آویو در مورد تغییر شکل نفوذ ژئوپلیتیکش در شام مطرح شده است. اگرچه اسرائیلی‌ها هیچ اعلام رسمی‌ای در این مورد نکرده‌اند، اما تحلیلگران به این کریدور به‌عنوان یک پروژه پنهانی با هدف اتصال شمال سوریه تحت کنترل کردها (با حمایت ایالات متحده) به اسرائیل از طریق یک مسیر زمینی پیوسته اشاره کرده‌اند.
بازار



این به اصطلاح «کریدور داوود» به یک پروژه ادعایی اسرائیل برای ایجاد یک کریدور زمینی اشاره دارد که از ارتفاعات جولان اشغالی سوریه تا جنوب سوریه و تا رودخانه فرات امتداد دارد. این مسیر فرضی از استان‌های درعا، سویدا، التنف، دیرالزور و منطقه مرزی عراق و سوریه (البوکمال) عبور خواهد کرد و یک کانال زمینی استراتژیک را برای دولت اشغالگر به قلب غرب آسیا به دست می‌دهد.
طرحی برگرفته از کتاب مقدس
نشریه «The Cradle» در تحلیلی در این رابطه به قلم «مهدی یاغی»، گزارشگر لبنانی نوشت از نظر ایدئولوژیک، این پروژه ریشه در دیدگاه «اسرائیل بزرگ» دارد؛ مفهومی توسعه‌طلبانه که به بنیان‌گذار صهیونیسم، تئودور هرتزل، نسبت داده می‌شود. این دیدگاه بر اساس نقشه کتاب مقدس است که از نیلِ مصر تا فراتِ عراق امتداد دارد. دکتر «لیلا نیکولا»، استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه لبنان می‌گوید که «کریدور داوود» مظهر یک دیدگاه الهیاتی است که مستلزم کنترل اسرائیل بر سوریه، عراق و مصر است؛ سه‌گانه‌ای که هم در روایات کتاب مقدس و هم در تسلط منطقه‌ای محوریت دارد.
دکتر «طلال اتریسی»، محقق امور منطقه‌ای، این دیدگاه را تایید می‌کند و معتقد است که تحولات سوریه واقع‌گرایی ژئوپلیتیک جدیدی را به جاه‌طلبی‌های تاریخی اسرائیل بخشیده است. جای تعجب نیست که این کریدور پیشنهادی، همچون جرقه‌ای برای جنجال است و بسیاری آن را تلاشی استراتژیک برای گسترش هژمونی اسرائیل می‌دانند. با این حال، موانع قابل توجهی بر سر راه آن وجود دارد. همان‌طور که اتریسی اشاره می‌کند، این کریدور از میان منطقه‌ای ناپایدار می‌گذرد؛ جایی که بازیگرانی مانند «نیروهای بسیج مردمی عراق» (حشدالشعبی) همچنان وجود دارند. حتی یک اقدام خرابکارانه جزئی می‌تواند این پروژه را مختل کند، به‌ویژه با توجه به عدم وجود یک محیط منطقه‌ای پایدار که برای حفظ چنین مسیر حساس و گسترده‌ای لازم است. از نظر استراتژیک، کریدور داوود با سیاست پایدار اسرائیل در ایجاد روابط با اقلیت‌های منطقه‌ای -کردها، دروزی‌ها و دیگران- برای جبران خصومت کشورهای عربی همسو است.
این استراتژی «اتحاد پیرامونی» که دهه‌ها قدمت دارد، از دهه1960 حمایت اسرائیل از خودمختاری کردها را تقویت کرده است. نمادگرایی این پروژه در کتاب مقدس مبنی بر گسترش «اسرائیل» تا فرات و محاسبات استراتژیک آن، با هم ترکیب شده تا این کریدور را هم به یک وعده اسطوره‌ای و هم به یک دارایی ژئوپلیتیک تبدیل کنند. نیکولا این موضوع را در چارچوب «دکترین اقیانوس» بیشتر بررسی می‌کند؛ سیاستی که اسرائیل با جلب‌توجه قدرت‌های غیرعرب یا پیرامونی (مانند ایران قبل از انقلاب اسلامی و ترکیه) و ایجاد اتحاد با اقلیت‌های قومی و فرقه‌ای در کشورهای همسایه دنبال می‌کرد. هدف این دکترین، ایجاد شکاف در دیوار عربی اطراف اسرائیل و گسترش دامنه ژئوپلیتیک آن بود. کریدور داوود کاملا در این الگو جای می‌گیرد و هم از اسطوره‌شناسی معنوی و هم از ضرورت استراتژیک بهره می‌برد.
تجزیه سوریه: یک دروازه
فروپاشی دولت بشار اسد، رئیس‌جمهور سابق سوریه و ظهور هیئت تحریرالشام (HTS) به رهبری الشرع، تجزیه داخلی سوریه را تسریع کرده است. دولت الشرع با «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) توافقاتی را امضا کرد و مناطق تحت کنترل کردها را در دولت اسمی سوریه ادغام و در عین حال خودمختاری کردها را تقویت کرد. در سویدا، یک توافق جداگانه، استقلال اداری دروزی‌ها را در ازای ادغام اسمی در دولت حفظ کرد. اما اتریسی هشدار می‌دهد که چنین خودمختاری فرقه‌ای، حتی اگر برای مهار تنش‌ها در کوتاه‌مدت عملی باشد، خطر تشدید اختلافات و دعوت به مداخله خارجی را به همراه دارد.
او خاطرنشان می‌کند که آسیب‌های ناشی از قتل عام‌ها در سواحل سوریه، اقلیت‌ها، به‌ویژه علوی‌ها را به‌شدت نسبت به قدرت مرکزی در دمشق بدبین کرده و آنها را به سمت ترتیبات قدرت محلی سوق داده است. اسرائیل، با تمایل تاریخی خود به اتحاد اقلیت‌ها، فرصتی را برای تثبیت نفوذ خود تحت پوشش حمایت می‌بیند. مشارکت دیرینه اسرائیل با کردستان عراق نمونه‌ای از این موضوع است؛ رابطه‌ای استراتژیک که طرحی برای تکرار در سوریه ارائه می‌دهد. در این خوانش، «کریدور داوود» بیشتر یک جاه‌طلبی سیاسی است تا یک ضرورت لجستیکی. در صورت فراهم شدن شرایط، دولت اشغالگر ممکن است از این کریدور برای محاصره ایران و ترسیم مجدد خطوط گسل منطقه‌ای استفاده کند.
یک کریدور نفوذ، نه زیرساخت
از دیدگاه تل‌آویو، جنوب سوریه اکنون یک خلأ استراتژیک است: ارتش سوریه تضعیف شده، ترکیه درگیر معضلات خود با کردهاست و ایران دیگر در شام حضور ندارد. این خلأ قدرت، زمینه مناسبی را برای اسرائیل فراهم می‌کند تا تسلط خود را اعمال کند، با وجود کاهش حضور نظامی واشنگتن، ایالات متحده همچنان متعهد به مهار ایران است. پایگاه‌های کلیدی مانند پایگاه التنف در مرز سوریه و عراق در قطع پل زمینی از تهران به بیروت نقش مهمی دارند.
نیکولا استدلال می‌کند که اگرچه «کریدور داود» سیاست صریح ایالات متحده نیست، اما واشنگتن احتمالا از ابتکارات اسرائیل که با اهداف استراتژیک آمریکا همسو هستند، حمایت خواهد کرد: «ایالات متحده از اجرای این پروژه توسط اسرائیل در صورتی که به منافعش خدمت کند، حتی اگر بخشی از استراتژی فوری‌اش نباشد، ابایی ندارد. این پروژه بر کاهش نفوذ ایران تمرکز دارد؛ درحالی‌که از مسیر عادی‌سازی منطقه‌ای با تل آویو حمایت می‌کند.» توافق‌نامه‌های ابراهیم2020، با کاهش انزوای دیپلماتیک اسرائیل، فضای مانور بیشتری ایجاد کرده‌اند.«کریدور داوود» -که زمانی یک خیال‌پردازی بود - اکنون در بحبوحه تحولات منطقه‌ای، محتمل‌تر به نظر می‌رسد. مقام‌های اسرائیل سیگنال‌های غیرقابل انکاری ارسال کرده‌اند. بنیامین نتانیاهو هرگونه حضور نظامی سوریه در جنوب دمشق را رد کرد و بر ایجاد مناطق غیرنظامی در قنیطره، درعا و سویدا به بهانه حفاظت از اقلیت دروزی سوریه اصرار ورزید. حملات اخیر اسرائیل به سوریه به بهانه حمایت از دروزی‌ها در همین راستا قابل تحلیل است. «گیدئون ساعر»، وزیر امور خارجه اسرائیل آشکارا از «سوریه فدرال» -تعبیر دیگری از تجزیه- حمایت کرد.
«یسرائیل کاتز»، وزیر جنگ وعده داد که نیروهای اسرائیلی به‌طور نامحدود در کوه هرمون و جولان باقی خواهند ماند و خواستار تجزیه سوریه به نهادهای فدرال شد. افشای نقشه‌ کریدورها توسط رسانه‌ها، تنها به گمانه‌زنی‌ها دامن زده است. این اقدامات باعث خشم در جنوب سوریه شد و اعتراضاتی در خان ارنبه، قنیطره، نوا، بصرالشام و سویدا برانگیخت. با این حال، همان‌طور که نیکولا اشاره می‌کند، رهبری جدید سوریه به طرز چشم‌گیری بی‌علاقه به مقابله با اسرائیل است و کشورهای عربی نیز تا حد زیادی بی‌تفاوت هستند، با وجود اینکه این پروژه به سمت تحقق پیش می‌رود. در مقابل، ترکیه قاطعانه با هرگونه تجزیه سوریه به رهبری کردها مخالف است.
مخاطرات ژئوپلیتیک و مرزهای نهایی
در نهایت، «کریدور داوود» نشان‌دهنده یک پروژه گسترده‌تر اسرائیل برای مهندسی مجدد ژئوپلیتیک سوریه است: جدا کردن جنوب به‌صورت نظامی، کشاندن کردها در این ائتلاف، تغییر موازنه قدرت و ایجاد یک کریدور نفوذ از طریق زمین‌های شکسته. اهداف اسرائیل لایه‌لایه است. از نظر نظامی، این کریدور عمق استراتژیک ایجاد می‌کند و مسیرهای زمینی ایران به حزب‌الله را مختل می‌کند. این کریدور جریان تسلیحات و پشتیبانی اطلاعاتی را به متحدان، به‌ویژه نیروهای کرد، امکان‌پذیر می‌سازد. از نظر اقتصادی، یک خط لوله بالقوه نفت از کرکوک یا اربیل -مناطق نفت‌خیز با اکثریت کرد - به حیفا باز می‌کند و مسیرهای ترکیه و تهدیدات دریایی از سوی بازیگرانی مانند انصارالله یمن را دور می‌زند.
از نظر سیاسی، این طرح روابط اسرائیل و کردها را تقویت می‌کند، حاکمیت سوریه و عراق را تضعیف و چشم‌انداز اسرائیل بزرگ را با فرات به‌عنوان مرز نمادین پیش می‌برد. با این حال، این کریدور بدون خطر نیست. این کریدور تهدیدی برای تعمیق بی‌ثباتی منطقه، ایجاد دشمنی بین کشورهای منطقه و ایجاد جریان‌های جدید مقاومت است. اینکه آیا اسرائیل می‌تواند این پروژه را محقق کند یا خیر، به محاسبات سیال منطقه‌ای و توانایی این رژیم برای مانور در چارچوب آن بستگی دارد. «کریدور داوود» ممکن است هنوز یک «پروژه در سایه» باشد؛ اما پیامدهایش در حال حاضر در سراسر منطقه گسترده شده است.


نظرات شما