پیام فارس

آخرين مطالب

سفر به خانه دوستی که در همین نزدیکی است... مقالات

سفر به خانه دوستی که در همین نزدیکی است...
  بزرگنمايي:

پیام فارس - ایسنا/کردستان این تنها یک سفر نیست بلکه معجزه ای است که در مقابل چشمان آدمی رخ می دهد. سرزمینی که تو را تغییر می دهد و رفتنی که باعث ماندن می شود.
وقتی پای صحبت یک دانشجو نشستم که تازه به سفر اربعین رفته بود و با جزییات، تمام رویدادها را توصیف می کرد، مشتاق شدم تا انگیزه این دانشجو را جویا شوم.
مهران دانشجوی کرد زبان و اهل سنت سنندجی، از دیده ها و شنیده هایش در پیاده روی اربعین و رسیدن به خانه دوستی می گوید که در همین نزدیکی هاست.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
امسال با باز شدن مرز باشماق برای زائرین کربلا، تعداد زیادی از جوانان و دانشجویان کردستانی به سبب مسافت نزدیکتر، به این سفر رفتند.
مهران از چه سفری صحبت می کرد؟
من از سفری جهانی می گویم از یک پیاده روی رویایی، از سفری به نام پیاده روی جهانی اربعین. شاید سال ها عکس و فیلم های این رویداد بزرگ را می دیدم اما توجهی نداشتم یا شاید هم خودم را بی توجه نشان می دادم. اما کم کم فهمیدم که این فقط یک پیاده روی نیست، این یک نشانه اعتراض به همه اشکال و مظاهر تروریسم، فاشیسم، امپریالیسم، استبداد و ظلم است و انسان آزاده نمی تواند به راحتی آن را نادیده بگیرد، این یک کمپین جهانی برای برائت از سیاهی است، مفاهیمی که شاید باید بیشتر دید. فریادی برای حمایت از مظلومین جهان و تعهدی برای حفظ اصولی ارزشمند.
سفری به اندازه یک عمر
امسال فرصتی برایم مهیا شد تا سفری تغییردهنده داشته باشم، سفری عاشقانه از نجف آستان مقدس امام علی (ع) تا کربلا و بین الحرمین، شاید تحقق آرزویی که همیشه در وجودم بود اما من پیگیرش نبودم.
اهل سفرم و جاهای زیادی را با شگفتی های خاصی تجربه کرده ام اما امسال فرق داشت، وقتی مرز باشماق در سرزمین من به روی دنیایی نورانی تر باز شد، شاید دیگر وقتش بود؛ کوله بارم را بستم و به سوی خانه دوست که دیگر همین نزدیکی ها بود روانه شدم.
آغاز سفر
انتظاری طولانی در پایانه مرزی، اما شیرین و بدون خستگی، کسی شکایتی نداشت؛ حدود 3 ساعت در صف های مارپیچ معطل ماندم تا بتوانم از مرز عبور کنم. وقتی پا به خاک عراق گذاشتم احساس می کردم طی جهشی بزرگ پا به روی ماه گذاشته ام. پس از مدتی سوار بر اتوبوسی مملو از زائر بودم که در سرزمینی نامشخص پیش می رفت. وقتی این آدم های مشتاق را می دیدم که بدون خستگی حتی در اتوبوس نمی خوابیدند، انگیزه ام برای این سفر بیشتر می شد.
رسیدن به شهر نجف
بعد از ساعت ها به شهر نجف رسیدیم. نجف شهر مهمان نوازی بود که از زائران به خوبی پذیرایی می شد، موکب ها و غرفه هایی که تا به حال فقط در فیلم ها دیده بودم، مردمی بومی که پیشنهاد میزبانی به زائران می دادند، حرکتی محبت آمیز از طرف غریبه هایی که تنها اشتراک من با آنها، فقط عشق به امام حسین(ع) بود. غذاها هم با محبت دوچندان در اطراف برای مردم سرو می شد. توانستم خود را از این همه محبت خلاص کنم و از کوچه های پر پیچ و خم خود را به حرم حضرت علی(ع) برسانم، جایی که گنبدهای با شکوه را جلو خودم دیدم و با سونامی جمعیت کم کم وارد حرم شدم و در میان همهمه اطرافیان، حرف دلم را با مولا زدم.
بالاخره وقت رفتن به سرزمینی رسید که من را به اینجا آورده بود، سرزمینی که سال ها در جوار خانه من بود اما عطرش را حس نمی کردم.
من کرد زبانم و در کردستان متولد و بزرگ شده ام، اهل سنت هستم و محبت اهل بیت پیامبر را به خوبی آموخته ام، توسل را می دانم و از بچگی در عاشورا و شهادت حضرت علی(ع) بارها نذری پخش کرده ام. اما حالا از نزدیک داشتم این محبت را می دیدم، محبتی که من را به سوی سرزمینی آغشته به خون نوه پیامبر(ص) سید شهیدان و 72 تن از پاک ترین انسان ها می برد.
کربلا یک مفهوم است، موضوعی که همیشه با اهمیت می ماند. با خود می گفتم قیام امام حسین(ع) در این دشت های کویری باید عزم ما را برای مقابله با هر ظلمی جزم کند. عدالت به همین راحتی ها نیست و هزینه دارد و هزینه هم برای عدالت خود یک حماسه می شود.
کل مسیر 80 کیلومتری نجف تا کربلا حدود دو شبانه روز است که دوست داشتم بدون توقف به مقصد برسم اما جذابیت های مسیر هم کم نبود.
به عشق حسین(ع)
در مسیر نجف به کربلا غرفه هایی توسط اهالی محلی، خیرین و مساجد برپا بود، استراحتگاه هایی برای زائرین و مراکز امدادی برای مردم. مقادیر زیادی غدا از جمله گوشت،خورشت،نان،لوبیا و برنج تهیه شده بود و هر غرفه چیزی را سرو می کرد.چادرهای کوچکی با تشک های فومی برای استراحت و افرادی که زائرین خسته را ماساز می دادند. حتی حمام های سیاری برای دوش گرفتن وجود داشت.
جوانانی که کفش های کثیف و خاک آلود زائران را واکس می زدند و اینها همه بدون هیچ چشم داشتی. گروهی از اهل سنت را دیدم که با پرچمی با عنوان به عشق اهل بیت، در حال پیاده روی بودند،جلو رفتم ،پرچم را گرفتم و مسیری را با آنان طی کردم.
بیشتر از اینکه به پیاده روی فکر کنم، به دریای مردمی نگاه می کردم که می رفتند اما تمامی نداشتند، موجی از عاشقانی که شاید مثل من هنوز باورشان نشده بود که به سوی بهشت گام بر می داشتند.
مرد جوانی که مادر سالخورده خود را به دوش گرفته بود، پدری که پسر معلول خود را روی ویلچر هل می داد، دختر 3 یا 4 ساله ای که به مسافران شیرینی می داد، خانواده هایی که با هم آمده بودند، زوجی که دوتا بچه نوزاد خود را به آغوش داشتند، پدربزرگی که دست نوه خود را گرفته بود و مرثیه می خواند و میلیون ها آدم دیگر که هرکدام، ملیتی متفاوت داشتند، همچون جوی های کوچک می رفتند تا به دریای عظیمی بپیوندند.
پرچم کشورهای مختلف را می دیدم که نشان از اتحاد دوستداران حسین(ع) بود و همانند سربازان لشکری عظیم، کنار هم حرکت می کردند.
دیدنی ترین صحنه هایی که هیچ گاه به این وضوح برایم قابل درک نبود. وقتی کنار این مردم بودم و با آنها صحبت می کردم فهمیدم با آنان اشتراکات زیادی دارم و خیلی از چیزهایی که برای آنها ارزش است، برای من هم ارزش است اما قبلا این را نمی دانستم، به همین دلیل بود که می گفتند برای زیارت باید طلبیده شوی، فهمیدم که امام حسین(ع) من را انتخاب کرده و تک تک زائرین خود را می طلبد.
در ادامه راهم باز هم میزبانانی که مردم را به خوردن چای شیرین عراقی همراه با تنقلات دعوت می کردند، زن و مردی که کشاورز بودند و از روستاهای اطراف آمده بودند و خرما و چای سرو می کردند، آنها می گفتند: ما هر سال مقداری از درآمد خود را جهت پذیرایی از زائرین حسینی کنار می گذاریم، خودمان گرسنگی می کشیم تا به زائران خدمت کنیم. وقتی این همه عشق را می دیدم بیشتر اهمیت این زیارت را می فهمیدم.
شب که خواستیم با چند نفر دیگر توقف کنیم جایی برای خواب پیدا نکردیم تا چند جوان برای ما پتو آوردند و پیرمردی هم ما را به زبان عربی به داخل چادری هدایت کرد.
روز موعود
صبح با صدای اذان یکی از زائرین برای نماز صبح برخواستم و همان موقع ادامه مسیر را ادامه دادم. می خواستم تا غروب به مقصد برسم و کمتر استراحت کنم. بعد از نماز عصر سرعت خود را بیشتر کردم تا تابلوها نوید رسیدن به کربلا را دادند، تقریبا در ده کیلومتری کربلا بودم.
دوست داشتم همین جا بنشینم و به رویدادهای روز عاشورا فکر کنم، جای سوزن انداختن نبود، با خود گفتم چگونه به حرم برسم، اما همین اندازه که به دوست نزدیک شده بودم باز هم برای من باورنکردنی بود، شاید لیاقت رفتن به حرم را ندارم.
زیارت اربعین
تقریبا به نزدیک بین الحرمین رسیدم، نمی توانستم جلوتر بروم، با مشقت توانستم جای خود بایستم، می دانستم توان حرکت ندارم، می گفتند باید بعد از سلام به امام حسین(ع) و برادر دلاورش حضرت ابوالفضل(ع)، زیارت اربعین را خواند اما مگر با این همه استرس برای دیدار دوست می شد.
شبی را که در بین الحرمین گذراندم زندگی من را تغییر داد، نخوابیدم و تمام شب را به بین الحرمین و گنبدهای طلایی حرم های مطهر نگاه کردم. نصفه های شب خود را به نزدیک حرم امام حسین(ع) رساندم و درب خانه دوست را زدم، دوستی که همیشه بود اما من نبودم، دوستی که برایش سینه نزده بودم اما همیشه غمگینش بودم و حالا من را جزو زائران خود قرار داده است.
انتهای پیام

لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/276955/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

خواب آشفته اسرائیل برای منطقه

اگر این علائم را در چشم دارید نگران باشید

این ادویه پیری را شکست می‌دهد

ریشه کنی مالاریا در ایران دچار اختلال شد

دنیای اقتصاد: در سال 1403 نه منتظر کاهش قیمت ارز باشید، نه کاهش نرخ تورم

پیام تحقیرآمیز اسیر اسرائیلی برای نتانیاهو : خجالت بکش

تشکیل یک استان جدید تصویب شد

توضیحات قوه قضاییه درباره حکم توماج صالحی

غفلت از سرکشی به خانواده های شهدا پذیرفتنی نیست

سرمقاله آفرینش/ از دست رفتن سرمایه های مردم در طرح های بی بازده

بازیگر زیاده‌طلب منطقه

ایران دفعه بعد 3 هزار موشک و پهپاد به اسرائیل می‌زند یا 30 هزار؟!

با اصلاح اطلاعات حساب بانکی خود سود سهام عدالت را دریافت کنید

مسیر طلای جهانی عوض می‌شود؟

‌پروژه خط اختصاصی برق شهرک صنعتی فراشبند تکمیل می‌شود

تقویت حمایت از تولیدکنندگان با توسعه ارتباطات مجموعه‌های علمی

برگزاری دومین همایش بین المللی تاریخ، فرهنگ و تمدن خلیج فارس

ضرورت تسهیل و رفع موانع تولید در تحقق شعار سال

‌ بهره‌برداری از 36 پروژه عمرانی سلامت‌محور در فارس

‌ تعیین تکلیف 728 هکتار اراضی منابع طبیعی و اوقاف در فارس

مشکلات اتحادیه عطاران و سقط فروشان بررسی شد

پیام تحقیرآمیز اسیر اسرائیلی برای نتانیاهو: خجالت بکش

توزیع دفترچه‌های موقت شناسایی سپرده‌گذاران اتباع خارجی در فارس

اجرای ٢٠ پروژه عمرانی-زیرساختی منطقه ویژه لامرد در سال ١4٠٢

شکسته شدن 2 سد خاکی/ سیلاب در حاجی آباد زیرکوه جاری شد + عکس

تداوم بارش‌های رگباری در این استان‌ها؛ کوهنوردی ممنوع!

رقابت قرآنی دانش آموزان شمال فارس در سرچهان

اعلام زمان و مکان بررسی مدارک آزمون استخدامی آموزگاری در فارس

کیهان مطرح کرد: اصلاح‌طلبان در کنار دلالان و رانت جویان

غزه‌ای‌ها زیر آوار گرسنگی

مشاغل ذهنی خطر زوال عقل را کاهش می دهند

گوشت آفریقایی و تانزانیایی در راه است

آغاز به کار بیستمین نمایشگاه کشاورزی در شیراز

شهرستان مهر میزبان شاعران

از بزرگترین پارک آبی کشور در شهر شیراز چه می‌دانید؟

گروه هوش مصنوعی سازمان جهاد کشاورزی فارس تشکیل شود

وزش باد شمال شرقی در خلیج فارس و دریای عمان از امشب

ادب از که آموختی؟... از روزنامه اعتماد!

چیزهایی که فکر نمی‌کنید به کبدتان آسیب می‌زنند

خدمت‌رسانی گروه‌های جهادگر بسیج در پی آبگرفتگی مناطق شیراز

برنامه سینماهای تهران، مشهد و شیراز امروز 6 اردیبهشت + ساعت اکران «مست عشق» و قیمت بلیت

تداوم رگبار باران در ارتفاعات برخی استان‌ها

صحبت های دادستان کل کشور درباره اجرای طرح نور

تکریم و سپاسگزاری استاندار و مدیرکل بنیاد مازندران از والدین معزز شهیدان والامقام سروی

حضور مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گلستان در برنامه زنده صبح عالی

بنیاد باید به نهاد راهبردی و مطالبه‌گر تبدیل شود

سرمقاله اعتماد/ پدیده‌های اجتماعی و جبر مستقیم

سرمقاله ایران/ تجویز اصولی در برابر آدرس غلطِ «ان‌شاءالله خیرخواهان» چیست؟

سرمقاله دنیای اقتصاد/ انتخابات آمریکا؛ روشنی‌ها و ابهام‌ها

سرمقاله همشهری/ نگاه ویژه رهبرمعظم انقلاب به فرهنگ کار